✅همایون شجریان در سیاتل ✍محمدرضا اسلامی
دیشب در تالار بناریوهال شهر سیاتل (Benaroya Hall) قطعاتی از صدای فرهنگ و ادبیات کهن ایرانی از حنجره همایون شجریان طنین انداز شد.
صدای مولانا و کلام رندانه حافظ شیراز هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای جغرافیایی سرزمین ایران، در فضای
تالار بزرگ بناریو طنین انداز شد. همراهی پیانو با سرپنجههای انوشیروان روحانی، کلام فاخر ادبیات ایرانی را سحرآمیزتر می نمود.
چند نکته درباره این اجرا باید ذکر شود:
1️⃣این سالن دوهزار و پانصد صندلی ظرفیت دارد. تقریبا تمام بلیطها فروش رفته بود. حدود یک ربع قبل از شروع اجرا، سالن و بالکنها کامل پر بود. این میزان استقبال از طرف جامعه ایرانیان مقیم سیاتل واقعا شگفت آور بود. بدیهی است که کنسرت همایون جای رقص و پایکوبی نیست. آنجا محل کلام حافظ است و غزل مولانا و رهی معیری… ولی این چنین استقبالی برای شنیدن ابیاتی از فرهنگ و ادب این آب و خاک برای جماعتی که در منتهی الیه مغرب آمریکا زندگی می کنند به چه معنی است؟
چند کشور در دنیا هست که اگر قرار باشد قطعاتی از ادبیات کلاسیکاش از ۷۰۰ یا ۸۰۰ سال پیش خوانده شود، و دنس و الکل هم در میان نباشد، اینگونه سالن اوپرایِ «کشوری دیگر» را پر کنند؟!
2️⃣چندسال پیش در یادداشتی برای آقای علم الهدی نوشتم که باختیم و بد هم باختیم
(اینجا+). تنگ نظری نسبت به حوزه هنر، فرهنگ و موسیقی باعث شد که چه فرصتهایی که از دست برود. و چه محفلهای اینچنین که برپا نشود.
باعث شد فرزندان ما آنقدر که باید و «ممکن بود» راست پنجگاه، شور و ماهور نشنوند.
و شگفت آور مردمانی هستند ایرانیان؛ در منتهیالیه شمال غربی آمریکا و نزدیک به مرز کانادا در سرمای شب ماه دسامبر قرار است که یک نفر بیاید و بخواند:
سروِ چنان من چرا، میل چمن نمی کند؟/
همدمِ گل نمیشود، یادِ سمن نمیکند
و آنگاه برای چنین سالنی، صندلی خالی پیدا نشود!
ادامه غزل را ببین که حافظ در چه احوالی بوده آنگاه از شغاف قلبش سروده و بشنو که شجریانِ پدر چطور خوانده:
دل به امید وصل تو همدم جان نمیشود/
جان به هوای کوی تو خدمت تن نمیکند!و آیا حافظ باور می کرد که صدها سال پس از مرگش هزاران ایرانی در سرمای زمستان در گوشهای از ینگه دنیا گرد هم جمع شوند که زمزمهی آرامِ این بیت را بشنوند؟!
آنهم در جایی که بیرون از این سال دسترسی به دیسکو و راک و… همه جور موسیقی و مستی دیگر مهیا هست.
وقتی که در سالن طنین این دو بیت مولانا پیچید گویی که کلمه و کلام، طراوت میداد به در و دیوار:
آب زنید راه را هین که نگار میرسد/
مژده دهید باغ را بوی بهار میرسد
راه دهید یار را آن مَهِ ده چهار را /
کز رخ نوربخش او، نور نثار میرسد
ایرانیان نسل به نسل این کلمات را از میان اعصار به خوشنویسی، به نستعلیق و به انواع دستگاههای موسیقی حفظ کرده اند تا به امروز که همایون این ابیات را برایشان زمزمه می کند…
در ابتدای مراسم همایون بدون سلام و علیک و بدون احوالپرسی قطعه «یک نفس آرزوی تو» را اجرا کرد. سکوت که حکمفرما شد سلام و علیک کوتاهی کرد و توضیحات کوتاهی داد که برنامهشان چیست. سپس یک غزل از حافظ و هفت قطعه دیگر اجرا شد تا نوبت رسید به انوشیروان روحانی. او آمد و با سرپنجه اش از پیانو صدای سحرانگیز خلق کرد. صدای پیانو در اثر برخورد چکشهایی با سیمهای فلزی آن در داخل جعبه چوبی تولید میشود. این چکشها در اثر فشرده شدن کلیدها (کلاویهها) به حرکت در میآیند. پیانو در قرن ۱۸ در غرب ابداع شده، ولی انوشیروان صدای آن را برای کلام حافظ و مولانا «همراه» می کند! برخلاف همایون، انوشیروان روحانی سرحال بود و با مردم «سخن می گفت». قصّهی ساختِ هر قطعه را توضیح می داد و با لبخندِ نشسته بر پهنای صورت، از پیانو برای همراهی با غزل فارسی استفاده می کرد.
واضح است که همایون خوشحال نیست. او با خودش درگیر است. از یک سو «کارِ او» خواندن است و از دیگر سو حال و هوای امروز جامعه ایرانی، احوال کنسرت نیست. او در میانهی این دوگانه متضاد درگیر است. از یک سو باید بخواند و از دیگر سو نمی تواند همچون انوشیروان روحانی باشد. بهجت پیرمرد از بابتِ عمری همنشینی با هنر است و افسردگی هنرمند جوان از باب احوال امروز…آری هنرمند حساس است؛ خصوصا هنرمند جوان.
دیشب وقتی که انوشیروان روحانی با پیانو قطعه
“گل سنگم” را می نواخت همه حاضران در سالن باهم شروع به خواندن کردند. به روح مرحوم بیژن سمندر درود فرستادم برای سرودن این ترانه. یک لحظه احساس کردم چه جامعه شگفتی است جامعهی ایرانی؛ هنر را دوست دارد و شعر، ترانه، موسیقا و نوا را می فهمد.
نفر کنار دستی با اشک میخواند:
مثل بارون اگه نباری/
خبر از حال من نداری
بیتو پرپر میشم دو روزه/
دل سنگت برام میسوزه
آکادمی مدیریت استراتژیک
💡 @strategiaacademy