📌 قاصدان آفتاب آمدند و شبمان را روشن کردند و چه بعدازظهر آدینهای شد که مپرس!
جای همگی خالی.
خانهی بزرگِ سروش مولانا کوچک است و حیف که نشد دوستان بیشتری کنارمان باشند.
چاره چیست؟
آرزو میکنم درمداری از درمدارانِ عالم را کرم پیدا شود و به دلش بیفتد که یک مجتمع بزرگ فرهنگی بسازد و فراخوان دهد به ما دیوانگانِ عاشق و عاشقانِ دیوانه که بیایید داستانهایتان را اینجا بسازید و خاطره خلق کنید و حالِ خوب و خوش و چرخِ تمدن را و فرهنگ را پیش برانید و جانِ زمین را و جهان را تازه کنید.
هعیییی
حالا تا آن زمان و آن معجزهی بزرگ به همین اندک بسنده کنیم و دل قوی داریم که فردا روشنتر از امروز است.
عکسهای بعدی را میگذارم و داستان آشنایی با عبدالله را می نویسم.
حالش را داشتید دنبال کنید و دوست داشتید قلب را بزنید. من به شدت نیاز به امیدواری و لبخند دارم. خستهام انگار از این کویر سرد بیتفاوتیِ تصمیم سازانِ فرهنگی.
کمی امید میخواهم، مهمات کم آوردهام ...
✍ مریم موسوی
#سروش_مولانا
@sorooshemewlana