.
✍ ایرج رضایی
خواهم که کفکِ خونین از دیگِ جان برآرم
گفتارِ دو جهان را از یک دهان برآرم
این جمله جانها را در عشق چنگ سازم
وز چنگِ بیزبان من سیصد زبان برآرم!
"مولانا"
دیشب در تالارِ وحدت، به هنرنماییِ گروهِ تنبور نوازانِ نسل خلیل، گفتار دو جهان را از یک دهان، چه نغز و خوش و عاشقانه شنیدیم. دیشب فضای تالار، در چهاردهمین همایشِ "مهر مولانا"، به سبکی خلّاق و بدیع، پُر شده بود از زمزمۀ حزین تنبور، که به رقصِ پنجههایِ پنجرهگشایِ نوازندگان، به سیصد زبان با حاضران، سخن میگفت. سخن از رنج حِرمان و فراق، سخن از شرح درد اشتیاق، سخن از نجابت و اصالت و فّر و فروغِ فرهنگ و هنر و معنویتِ ایران، سخن از صلح و سکوت و آشنایی و آشتی و راستی و درستی و دوستی.
دیشب، در فضایِ باشکوهِ تالار وحدت، این جهان و آن جهان، در کلام مولانا در هم تنیده بود و از یک گلو، یعنی گلوی حضرت خداوندگار، چون چشمۀ خورشید، میتابید و میتراوید. دیشب در تالار وحدت، جانهای مشتاقان به دستگیری و دلالتِ اوستادِ اوستادان یعنی حضرت عشق، این کیمیاکارِ کائنات؛ این اساس هستی؛ این جانِ جانِ عالمیان و این گوهر و سرشتِ آدمیان، در اَنفاس قُدسی نغماتِ موسیقی، به یگانگی، به یکرنگی، به وحدت رسیده بود. دیشب چه مبارک شبی بود! شبی سرشار از نیایش و نور و سرور! شبی مالامال از معرفت و محبت و مهر!
دیشب، آوازِ مهرافروزِ هژیر و نوایِ نای و دف و عود و تلاوتِ تنبور، نه از نبض زمین که گویی از حنجرۀ آسمان چون باران، بارانی ملایم و موزون و مهربان، برای دقایقی نازل شد و کشتگاهِ خشک و تشنهکامِ صحرایِ جان مستمعان را، تازه و زنده و سیراب ساخت. این شکفتگی، این تازگی و طراوت و سرسبزی، بادا در سال دیگر و مِهرِ مولانایی دیگر، بالنده و پویان و پاینده باد.
#سروش_مولانا
#از_زبان_ذره
@sorooshemewlana@irajrezaie