ای تبسم ماسیده بر خاک کویر
که از قهقهه اش
ماه بر روی آب روان است
پرده را کنار بکش
افق را به تابیدن درآور
آفتاب را در تراژدی غمگین بنواز
خیابان را مشکی کن
جمعیت را به تفرقه بینداز
جغرافیای نگاهها را
بر دوش ساحل بینداز
مرموزترین حالت را
به قواره آسمان بکش
ستاره ها را رسوخ کن
و شرم را بر مرارت
خسنگی ها به جریان بینداز
در فردای
دستهایت را
محکم ریسمان کن بر تابوت
تا سرزمین رنج
از قفل های مرده
در اشکال هندسی
در مکث طولانی در سکوت
ادعای زنده بودن نکند..
#ثریا_شجاعی_اصل
@soraya_shojaei