روزهایم بابغض
در حسرت چشمانت
به تیره و تارترین شبهای
بدون تو می رسند
وسط خیال
با انبوهی از دلتنگی
تا ته رویای با تو بودن را
جرعه جرعه و...
تلخِ تلخ می نوشم
تکرارِ نام تو
با ملودی حزن انگیزی
چون آوای قو.....
از فراسوی زمان به گوش می رسد
لشگر غارتگر چشمهایت
مرا تهی می سازد از هر چه غیر تو...
پشت سرم آوای خوش زندگی
بهار را به کاشانه ام دعوت می کند
پیش رویم جای خالی ات مانند
تابستانی خزان زده
آخرین دقایق زندگی را
سپری میکند
حالا من مانده ام و یک دنیا
حسرت....
✍#:سوده_آریا
@soodeh_aria.
┅═ঊ
🦋🥀🦋ঈ═┅