💠⚜نجواهای د💕ل⚜💠 pinned «در میان این همه برگهای خشک پاییز من و تو از جنس بهاریم رفاقتی تازه... ولی انگار سالهاست که دستهایمان به هم گره خورده رفاقتی ریشه دار و عمیق از جنس مهربانی و عشق.... در لابلای رویاهای عاشقانه عشق میان من و تو... همان سکوت است از جنس فریاد #سوده_ آریا ____…»
💠⚜نجواهای د💕ل⚜💠 pinned « 💫💫💫💫💫 #رویای_خیس گفت دلبر..! چشاتو ببند و منو تو رویاهات غرق کن دستامو محکم بگیر مبادا فکری به سرت بزنه و بری که من دیونه میشم...!! منم دستشو گرفتم بردم تا ته خیال تا انتهای خیابون آرزوها غصه ها رو زیر پاهامون گذاشتیم و تموم راههای نرفته رو طی کردیم…»
💠⚜نجواهای د💕ل⚜💠 pinned «اگر هر شب به جای تماشای تلویزیون، پانزده دقیقه مطالعه کنید، سالی حدود پانزده کتاب را میخوانید ! اگر روزی پانزده دقیقه ادبیات کلاسیک بخوانید، در مدت هفت سال، صد کتاب بزرگ ادبیات کلاسیک را خواندهاید ! این گونه تبدیل به یکی از باسوادترین افراد در نسل خود…»
💠⚜نجواهای د💕ل⚜💠 pinned «میخواهم عشق را معنا کنم اما نه با حروف الفبا عشق همان غنچه های است که از لبانت می شکفد... و امتدادش بر لبانم جاری می شود ✍# سوده_آریا ┅─═ঊ🎼💐🐚💐🎼 ঈ═─┅ @soodeh_aria»
با من برقص... دست در دستِ واژه های بلند و سپید دفترم تا روی بلندترین بام دنیا به رسم عاشقی برایت ترانه ای بخوانم از جنس لطیفِ دوستت دارم تا همه ناگفته های چشمانم را به پای نگاه پر مهرت بریزم با من برقص... تا بجای آب در رودها عشق جاری شود
روزهایم بابغض در حسرت چشمانت به تیره و تارترین شبهای بدون تو می رسند
وسط خیال با انبوهی از دلتنگی تا ته رویای با تو بودن را جرعه جرعه و... تلخِ تلخ می نوشم تکرارِ نام تو با ملودی حزن انگیزی چون آوای قو..... از فراسوی زمان به گوش می رسد لشگر غارتگر چشمهایت مرا تهی می سازد از هر چه غیر تو... پشت سرم آوای خوش زندگی بهار را به کاشانه ام دعوت می کند پیش رویم جای خالی ات مانند تابستانی خزان زده آخرین دقایق زندگی را سپری میکند حالا من مانده ام و یک دنیا حسرت....