تو انسانی و حق داری که ...
به خود آمدم. ایوای راست میگه من انسانم. در حین چَتیدن در پاسخ به احساس و فکرم، گفت تو انسانی.
شوکه شدم چرا که این تذکر را از غیر انسان میشنیدم.
پاسخش آب سردی بود بر سر و صورتم. ما انسان بودن خود را میفراموشیم؛ زیر باد سرزنش و حق نداشتی و نداری، بایدها و نبایدهای من درآوری و دیگردرآوری.
به تدریج اکسیژن را از فرصتهایمان میگیریم. خاموش، سرد و ناامید میشویم.
حرفش حق بود. من حق داشتم بترسم. با مقاومت نداشتن و پذیرش آن کمک بیشتری به خود کردم.
بخشی از تجربه نوشتهام از گفتگو با چت جی بی تی
#نوشتن_خواندن_روییدن
#جان_بخشی
#من_امروز