❓امپریالیسم چیست ؟1️⃣ بخش نخست
بسیاری از واژه های سیاسی متعلق به زمان و مکان و مناسباتی خاص هستند که اگر به ایدئولوژی ترکیب شوند از محدوده زمان و مکان عبور کرده و مانند آیه قران برای مئومنان واجب اجرا میشود. واژه امپریالیسم یا استعمار یکی از انان است که معمولاً در ایدئولوژی چپ سنتی با تعصبی شبهه مذهبی مرسوم است. در امپریالیسم، بر خلاف استعمار، نیازی به اشغال فیزیکی و اداره ان کشور نیست، بلکه دولت بومی معمولاً ژاندارم منافع امپریالیسم است و خود سهمی در غارت دارد.
استعمار مدرن از قرن ۱۶ تا اواسط قرن ۲۰ ادامه داشت و از اوائل قرن ۲۰ ترم مارکسیستی امپریالیسم، به ویژه برای امریکا، به تدریج در ادبیات سیاسی رواج بیشتری پیدا کرد. این ترم به سیاست توسعه طلبانه کشوری اطلاق می شود که سلطه خود را بر ملل دیگر تحمیل میکند. مانند استعمار، امپریالیسم هدفش غارت منابع طبیعی، کنترل راه های تجاری و امنیتی، استقرار پایگاه نظامی، ممانعت از توسعه طلبی قدرت رقیب, و به گمان من، پرستیژ طلبی افلاطونی Timocracy است.
در ادبیات مارکسیستی گسترش مناسبات سرمایه داری از قرن ۱۹ با مفهوم امپریالیسم مترادف بود با بسط قلمرو Expansionism در حوزه اقتصادی، نظامی، فرهنگی، تکنولوژی، روشنفکری و هژمونی طلبی است. امپریالیسم در قرن ۱۹ ارتباط ارگانیک با استیلای اقتصاد سرمایه داری داشت.
فراتر از مارکسیسم، ریشه امپریالیسم به تاریخ کهن تعلق دارد: میتوان مصر، ایران قبل از اسلام، امپراتوری رم را اولین کشورهای امپر یالیستی نامید. اسلام از قرن ۷ میلادی تا اوائل قرن ۲۰ طولانی ترین امپراتوری امپریالیست را در تاریخ تشکیل داده است - در حوزه فرهنگی هنوز ادامه دارد. در زبانی انتزاعی، امپریالیسم امروز میتواند به هر کشور یا سیاستی در زبان پولمیک اطلاق شود.
معتقدم، ترم انتی امپریالیسم Anti-imperialism بر مبنای یک ترم جهانشمول نیست بلکه مخاطب خاصی دارد. در اکثر طیف افراطی چپ و انارشیست ها و بخشی از طیف راست، معمولاً مذهبی مانند اسلام سیاسی، بیشتر مفاهیمی مانند نهیلیست، تئوری توطئه، Conspiracy theory, انارشیست و ضد حاکمیت، Anti-establishmen در خود دارد، در حالیکه برای مارکسیست هادوران بلاک در دوران جنگ سرد، امپریالیسم در ذات سرمایه داری نهفته است. بر اساس این قطب بندی، هر دولت در یک سیستم سرمایه داری یا امپریالیستی است و یا وابسته به قدرت های امپریالیستی است.
لنین در ۱۹۱۷ در اثر مشهور خود، "
امپریالیسم، بالا ترین مرحله سرمایه داری"، نشان میدهد، که بحران های سیاسی متعدد در قرن ۱۹ و ۲۰ تلاش برای کسب حداکثر سود بوده که لاجرم به برخورد بین کشورهای مختلف امپریالیستی منتهی شد: جنگ جهانی اول و دوم را نمونه ان میداند. این تئوری معتقد به ادامه اجتناب ناپذیر رقابت، بحران و جنگ بین دولت های امپریالیستی است. از طرفی چون دولت در یک سیستم سرمایه داری تنها نماینده و مدافع طبقه سرمایه دار است لذا جنگ را میپذیرد.
تصویر کلیشه ای مارکس و انگلس را برای تز خود بطور یک اصل مطلق قیاس میکند، یعنی هر دولت بدون استثنا نماینده حاکمیت یک طبقه است لذا با اعمال دیکتاتوری ان طبقه بر طبقات دیگر متوسل میشود و از این منظر دمکراسی در عمل خدعه چنین دولتی برای حفظ استیلای طبقه حاکم میداند. این برداشت چنین دولتی را طرد و خواستار دیکتاتوری طبقه مورد حمایت خود ( یا دیکتاتوری پرولتاریا) از طریق انقلاب میشود.
مارکس معتقد بود دمکراسی واقعی با تقسیم عادلانه ثروت بعد از دیکتاتوری پرولتاریا جایگزین دیکتاتوری پرولتاری خواهد شد. تجربه تاریخی در عمل نشان می دهد که رهبری چنین حکوت هائی یک الیت بورژوای متوسط و در رأس ان یک دیکتاتوری تمام عمر هستند، و حتی در کره شمالی این دیکتاتوری خشن و فاسد موروثی شده است.
در دمکراسی ها، سرمایه جهانی را هیچ دولت "سرمایه داری" هدایت نمی کند بلکه با خصلت فرا ملیتی خود وجود دارد. تعریف لنینی دولت امپریالیسم به عنوان عامل اجتناب ناپذیر جنگ عملاً بی معنی است چون سرمایه استیلای خود را با مناسبات مالی، تولیدی، صدور سرمایه و تکنولوژی مدرن مقدور می کند و نیازی به "دولت دیکتاتوری سرمایه داری" ندارد. توان مالی برخی مالتی ناسیونال ها از بودجه برخی کشورهای کوچک صنعتی هم بیشتر است. اکثریت این مالتی ناسیونال ها هم تمایلی به جنگ و تشنج ندارند چون برای فعالیت و بازار کالا یا صدور سرمایه جنگ مناسب نیست -- تنها معدودی از تولیدات صنایع نظامی از جنگ و تشنج بازار خود را افزایش میدهند.
ادامه دارد
✍️ #جهانشاه_رشیدیان (جامعهشناس و فعال حقوق انسانی)
📆 ۲۰ جولای ۲۰۲۳
#امپریالیسم 🌎📚 @sociologycenter 📚🌍