#الف 🏷 در کشور اوین!🖋 شورای سردبیری:دژخیم متولد اوین دوباره سربرآورده و ضحاکوار درحال لهکردن آدمهاست. نکاتی دربارهی دوران جدید اوین آشکار است: برخلاف نیمقرنپیش بدن دژخیمِ جدیدِ اوین بیرون از این زندان است و آروارهی سَری که در خلوتِ اعماق آن زندان حبسکشهای سیاسی را له میکند روی تنهای به بزرگی جامعهی بیسواد و هویتجوی بیرون از زندان استوار است.
اوایل بهار امسال یک همکلاس دوراندانشگاه که هویتجوی هوراکش بتِ بزرگ عوام در اوین است، سالروز تولد او را تبریک فرستادهبود. تاثیر اینگونه آدمها چیست؟ دیکتاتور و عقلکل شدن و توهم توانایی تصمیمگیری برای دیگران، حاصل دیدن همین تصاویر بیرونی در میان تودهی نادانان هویتجو از طریق اتصال راهدور به بتها است. فرقی نمیکند سلبریتی ورزشی باشد یا هنرپیشهی سینما و یا بازیگر اوین. زمینهی بتشدن و دستگاه استبداد راهانداختن، همیشه همین است: پذیرفتهبودن بیقید و شرط، پیشوابودن بدون لزوم پاسخگویی! همهی دیکتاتورها، حتی دیکتاتورهای کوتوله، چنین زاده میشوند.
اولین گامهای دیکتاتور در زمان درک این واقعیت بیرونی برداشته میشود که تودهی بیسواد حصار دفاعی «مصونیت از خطا» به دور او میکشند. از یک مستبد پنهان امامزاده درست میکنند، مجسمهاش را در ذهن میسازند و نقد رفتارهای او را حرام اعلام میکنند. دیکتاتورهای داخل اوین و امپراتوری سلطهشان بر همبندان نیز اینگونه شکل میگیرد.
فائزه هاشمی، زندانی سیاسی، که حالا دیگر ذیل نام پدرش نیست و زندگیاش او را به عنوان یک چهرهی قابل اعتنای سیاسی مطرح میکند، اندکی دربارهی امپراطوری ترس در اوین حرفزدهاست. شجاعت سیاسی بزرگی بهخرجداده؛ ارزش کارش بالاتر از ارزش حبسکشی سیاسی است و همانقدر که ممکناست مجربان زندانکشیده و پیامبر-دروغین-دیده تحسینش کنند، عوام و کسانی که بر ذهن عوام سوارند، لعنش خواهند کرد. منتظر باشید چهرهاش را گلمالی کنند. دژخیم اوین هنوز واکنشنشانندادهاست. دستگاه دیکتاتوری اوین خود را به کوچهیعلیچپ زدهاست که «منظورش من و نوچههایم نیست»!
اما چهرهی دژخیم برای همهی ناظران آشکار است. جز در صحبتهای خصوصی اسم اعضای «خونتای اوین» به زبان نمیآید. ترس از واکنش عوام خیلی قوی است. مدتی پیش در یکی از مطالب جامعهنو در نقد دستگاه امنیتی حکومت، فقط بهعنوان نمونهی عملکرد غلط دستگاه امنیتی بهاجبار نشانی یکی از نوچههای دژخیم را بدون اسم دادیم و حاصلش تهاجم عوام مجسمهپرست شد. درافتادن با دستگاه دیکتاتورها دشوار است!
اما نمیباید مقهور ترس شد. میباید بتهای برساختهی دستگاههای تبلیغاتی بیرون از ایران را، اگر نه از بلندی بهزیرانداخت، ولی نورافکن بر سیمایشان افکند. فائزه هاشمی اسم نبردهاست تا موضوع را شخصی نکند؛ ما نیز اسم نمیبریم و جز دربارهی مکانیزم شکلگیری دیکتاتوری دژخیم اوین هم چیزی نگفتیم. تنها راه درهمشکستن این دستگاه برای ساکنان کشور اوین نیز همین است: میباید به جملهای و یا اشارهای بگویند «بله، وجود سلطهاش بر حبسکشهایی که به دلایل سیاسی در اوین هستند، حس میشود». ارزش این کارشان از ارزش مقاومت در برابر ستم دستگاه سرکوب حکومت کمتر نیست. شجاعت را در گفتن حقیقت میباید آموخت.
اکنون دیگر کاملا آشکار است تحلیلهای پیشین جامعه نو دربارهی طیف خاصی از ساکنان کشور اوین، زنجیربانان آنها و دستگاه تبلیغات و «نفرپروری» دولتهای متخاصم با حکومت به واقعیت نزدیک است: قدرتطلب هویتجوی سیاسی عَلَم هیاهو علیه حکومت (بهویژه شخص اول آن) برمیدارد، دستگاه امنیتی این شگرد را درک نمیکند و متقاضی شهرت را به اوین میبرد، دستگاه تبلیغاتی بیرونی جزئیات ستم کرده و نکرده حکومت را بر او زیر ذرهبین میبرد، تشکیلات بینالمللی نفرپروری به او جایزه میدهند و آنقدر روی صحنه نگهشمیدارند تا عوامی که از پشتصحنه سیاست خبر ندارند، در ذهن خود از او پیامبر و پیشوای تقدیسشده و یا حداقل یک لیدر و پرچمدار معتمد بسازند. در بیرون که چنین شد، بقیهی کار در اوین آسان است. سلطهجوهای حقیرتر از دژخیم، دستگاه حکومتش بر سایرین، فضای ارعاب و اهرمهای بایکوت را فراهم میکنند. درافتادن با چنین دستگاهی در آن چهاردیواری، در کشور اوین، شجاعت بسیار میخواهد.
خوانندگان میدانند عادت نداریم و درست نمیدانیم برای ساکنان مقاوم زندان اختر یا برای رفقای سیاستمرد و دوستان دانشمند ساکن و گوشهنشین اوین و جاهای دیگر دائما هورا بکشیم و آنها را قهرمان بزرگ بنامیم یا مجسمهی شجاعت و قهرمانی از آنان بسازیم؛ اما برای خانم فائزه هاشمی چون بهاجبار نامش را بردیم و چون در قیاس با مایی که بیرون از حصار اوینایم، در کشوری دیکتاتوریتر و در فضایی فاشیستیتر زندگی و البته مقاومت شجاعانه میکند، دعای خیر و آرزوی سلامت و رهایی میکنیم.
🆔@jameeno