View in Telegram
من‌بازی ینی عاشق چالش‌های استاد میشما. اینبار من‌بازی داشتیم. خودت رو با عنوان «من» مینویسی مرکز یه کاغذ سفید، بعد هر کلمه که اومد نزدیک، یه لبخند نثارش میکنی تا بشینه رو دامنت. یاد خونه‌ی مادربزرگم افتادم که هر کسی از چند فرسخی خونه‌شم که رد می‌شد سر ماشین یا نوک کفشش رو کج می‌کرد تا یه سری بهش بزنه. یا شایدم به گرمایی که تو خونش بود. وقتی هم از اونجا میزدی بیرون هر چی غَمو غصه بود همونجا دفن شده بودن. خودتون رو بذارین وسط، ببینین کدوم کلمات دوست دارن خودشون رو به شما بچسبونن. با کدوم واژه‌ها شما، شما میشین. به قول امروزیا کدومشون فیت تنتونن. من که نتونستم مثل مادربزرگم همه‌ی مثبتا رو جلب خودم کنم. یا مثلن بتونم هر چی منفیه تبدیل به مثبت کنم. به بعضیهاشون هر چی زورکی لبخند زدم گول نخوردن. سر کفش و ماشین که چه عرض کنم یه خم هم به ابروشون نیاوردن یا حتا یه کوچولو خنده به لب. با این من‌بازی تازه می‌فهمیم که با خودمون چند چندیم. استاد هم خوب میدونه رو کجاها نوک خلاقیتش رو نشونه بگیره. #شیمانهضت
Telegram Center
Telegram Center
Channel