با یاد مدرسهٔ با صفای اناج و همکلاسی های خوبم
کاش می شد اون مدرسه باز
یه روز دوباره وا می شد
دوباره جای من و تو
همون کلاسِ «آ» می شد
دو باره بچّه می شدیم
پشت همون میزا و باز
دلامونم همون جوری
ساده و با صفا می شد
بازم همون معلما
میومدن سرِ کلاس
درسامونم بازم همون
درسای آشنا می شد :
یه روزی باز قطار بود و
ریزشِ کوه و ریز علی
یه روزِ دیگه نوبتِ
کوچِ پرستوا می شد
دوباره برزگر بود و
گندم و موسمِ درو
با جوجه بلدرچینایی
که لونه شون رها می شد
تو زنگِ تفریحا بازم
صحن و سرای مدرسه
پر از صدای بازی و
شور و نشاط ما می شد
مدرسه مون همون جا باز
تو قلمسّونا بود و
موزیکِ متن درسامون
صدای گنجشکا می شد
صنوبرا همون جا باز
بودن و موسم بهار
با شاخ و برگِ سبزشون
مدرسه با صفا می شد
تو قلمسّون دوباره
یه نرمه بادی می اومد
صنوبرا سایه ها شون
رو شیشه جا به جا می شد
غصه های امروزی رُ
دوباره دور می ریختیم و
حال و هوای دلامون
شبیهِ اون روزا می شد
آخرِ هفته ها بازم
به هم نگا می کردیم و
قول و قرار بعدیمون
برای شنبه ها می شد
چه خوب بود اون وختا که ما
یارِ دبستانی بودیم
کاشکی بازم مدرسه مون
یه روز دوباره وا می شد
#استاد_سعید_شیری#اناج@barsakooyesokoot@sharraTelegram