«دایره سرخ»
❇️ #محمدرضا_حکیمی، متفکر و نویسنده برجسته دینی، ۳۱ مرداد بر اثر ابتلا به کرونا درگذشت. دکتر
#عباس_ملکی، استاد دانشکده مهندسی انرژی، یادداشتی به یاد او در روزنامه
#شرق نوشته است. نسخه کامل این یادداشت را در
وبسایت روزنامه شرق میتوانید بخوانید.
🔸 از ابتدای زندگیاش نظر به نوسازی روشهای انتقال معارف اسلامی داشت. کاری که دیگران فکر میکردند که فاصله گرفتن از سنت تاریخی علمای شیعه است. در سالهای دهه ۱۳۵۰ در مؤسسه فرانکلین بهعنوان ویراستار مشغول به کار شد. انتشارات فرانکلین یک سازمان آمریکایی بود که اتحادیه ناشران نیویورک آن را به سفارش وزارت خارجه آمریکا با هدف ترجمه و ترویج ادبیات آن کشور در کشورهای در حال توسعه تأسیس کرده بود. نمایندگی مؤسسه فرانکلین در تهران از این فراتر رفت و به مکانی برای آموزش ویرایش و روشهای مدرن کتابپردازی و نشر در ایران تبدیل شد. نویسندگان و دانشپژوهانی که با ادبیات اروپا و آمریکا آشنا بودند و اتفاقا چندین نفر هم با پیشینه مارکسیستی مانند نجف دریابندری و شاهرخ مسکوب جذب این سازمان شده بودند. حکیمی را دوستانش سرزنش میکردند که آخر چرا فرانکلین؟ جای تو در دارالتبلیغ اسلامی قم یا حداکثر کانون نشر حقایق دینی مشهد است. میگفت که من عقلم میرسد که امروز برای نشر فرهنگ اسلامی چه باید کرد. باید به آن جایی رفت که در میان جوانان پایگاه دارد.
🔸 مرحوم کریم کشاورز کتاب «اسلام در ایران» نوشته مورخ شهیر اتحاد شوروی، ایلیا پاولوویچ پطروشفسکی را ترجمه کرده و قرار بود توسط فرانکلین چاپ شود. کتابی که ریشههای نفوذ اسلام را در فلات ایران از روش مارکسیستی و براساس تحلیل طبقاتی عرضه میکرد. حکیمی میدانست که این روش تحقیق گویای تعامل ایرانیان با اندیشه اسلامی نیست. آنقدر تلاش کرد تا مدیران فرانکلین موافقت کردند که حکیمی نظرات خویش را بهصورت «توضیحات» در پایان کتاب بیاورد. کاری که در آن زمانه سخت و شاید در نگاه کسانی بیهوده بود، زیرا خودش میگفت توضیحات آن کتاب به اندازه چند کتاب تألیفی از من وقت گرفت.
🔸 ۱۳ سال در دفتر نشر فرهنگ اسلامی با حکیمی از نزدیک محشور بودم. کتابهای حکیمی در گذشته توسط ناشران مختلفی منتشر میشد، اما همگی از لحاظ کتابسازی از یک روش و اسلوب خاص پیروی میکرد. کتابها روی جلدشان یک دایره سرخ در بالا و سمت چپ داشت و یک کادر با لبههای خمیده. حکیمی همانطور که در نوشتن متن کتاب و محتوای آن سختگیر بود، در فرم، شکل، طراحی، فونت و اندازه و حتی قطع کتاب نیز دشوارپسند بود. او ابتدا کتابهایش از جمله مجموعه ارزشمند «الحیاه» را در مؤسسه اطلاعات حروفچینی میکرد و سپس برای چاپ به دفتر نشر میآورد. بهتدریج متوجه شد که کادر جوان دفتر نشر فرهنگ اسلامی با استفاده از روشهای الکترونیکی کار حروفچینی را بهتر انجام میدهند. تا ۱۰ بار مطالب حروفچینیشده را غلطگیری میکرد و برخی اوقات مطلب و چینش آنها را زیباتر مینمود. در همین زمان مؤلفانی داشتیم که مدعی بودند کتاب به ویرایش، فهرستنویسی، کتابشناسی و ارجاع به مطالب دیگران نیاز ندارد.
🔸 حکیمی برای نویسندگی اصالت قائل بود. برخلاف اکثر سرآمدان اندیشه و ادبیات که کار کارمندی و اداری داشتند، او کاری بهجز نوشتن نداشت و قبول نمیکرد. ارتزاق او از همان حقالتألیف نوشتههایش بود. برخی از کتابهای دفتر نشر و از جمله کتابهای او را بدون اجازه چاپ و منتشر میکردند. از این موضوع عصبانی بود. یکی از موارد را ما پیگیری کردیم. ناشر از حضرت امام استفتا کرده بود که اگر مطلبی در جامعه منتشر شده باشد، مالک آن مطلب کیست؟ امام پاسخ داده بودند که جامعه مالک آن مطلب است. ناشر از محکومیت تبرئه شد. حکیمی میگفت که یکبار که خدمت امام رسیدم، عرض کردم آقا شما ما را از نان خوردن انداختید. من تنها از طریق حقالتألیف ارتزاق میکنم و حالا آن را هم شما به جامعه بخشیدید. امام پاسخ دادند که منظور من بخش مالی این مجموعه نبود. من از لحاظ فکری گفتم که اندیشه متعلق به همه جامعه است. در آخر امام گفته بودند که من این موضوع را اصلاح میکنم.
🔸 روند مسلط بر اندیشه او برابری انسانی و عدالت اجتماعی و انعکاس آن در آموزههای اسلامی است. او به فقر و جهالت نه میگفت و در این زمینه تلاش فراوان کرد تا از آیات و احادیث، قواعد و احکام متناسب با جامعه امروز را استخراج کند. در روند چاپ کتابهایش در دفتر نشر فرهنگ اسلامی، اصرار داشت که کتابها ارزان باشد. از طرف دیگر، اصرار داشت که کاغذ جلد و مقوای روی جلد و چاپ و مرکب و بقیه عوامل فنی همگی درجه یک باشد. این دو همخوانی نداشت. در چنین مواجههای همواره از حقالتألیف خود گذشت میکرد، گو اینکه به آن احتیاج داشت.
@sharifdaily