خلاصه ای از یادداشت
#محمد_جواد_آسمان بر کتاب
#شاید_به_جا_آوردی اثر
#وحیده_احمدی منتشر شده از نشر
#شهرستان_ادب :
کتاب «
شاید به جا آوردی» ـ مجموعهی سرودههای سرکار خانم وحیده احمدی ـ که در سال ۹۵ توسّط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده و
به اعتبار انتشارش در این سال، یکی از نامزدهای جشنوارهی شعر فجر امسال محسوب میشود.
یکی از شاهکلیدهای کامروایی شاعران، با خود روراست بودن است. دایرهی این کامروایی، از آیینهگون شدن و صادقانه شدن شعر، تا افزوده شدن چاشنی صمیمیت
به آن و پذیرفتنیتر شدنش در نزد مخاطب، گسترده است. مخصوصاً در عهد جدید شاعری ـ یعنی دوران پس از مشروطه؛ دوران کنار گذاشتن رونوشتهای کلیشهای و
به دنبال صورت مثالی شعر نگشتن و برعکس
به جستوجوی «شعرِ خویش و شعرِ زمانهی خویشتن» برخاستن ـ این خصیصه از جملهی مستحسنات هر شعری
به شمار رفته است و صیرفیان سخن، حتّی فارغ از نظر داشتن
به فواید سبکی و زمانهشناختی این رویکرد، سره بودن و ناب بودن و تازگی و چه بسا اصلاً ارزشمندی سرودهها را بسته
به آن شمردهاند و در گرو آن دانستهاند.
کتاب «
شاید به جا آوردی» هم
به گمان من بخش عمدهی هویت ادبیاش را مرهون همین ویژگیست؛ اگرچه سطح قابل قبول شاخصهای بلاغی و تخییلی هم تضمینکنندهی ارج و قرب شعرهای این دفترند. من کلّیت اشعار این کتاب را تا حدّ زیادی واجد ملزومات کمالبخش «شعر» یافتم و شعرهایش «امروزی»
به نظرم رسیدند (تأییدی دیگر بر نفس کم نیاوردن قالب کهنسالی چون غزل در تاختگاه تندتاز مضامین معاصر). علاوه بر این، حس کردم تصویری که شاعر از خودش در خلال شعرها ارائه داده است، «بیدروغ و بینقاب» است. از قضا همین ویژگی آخر است که این کتاب را در دیدگاه من متمایز کرده است.
«
شاید به جا آوردی» نخستین کتاب شعر و احتمالاً دربردارندهی نخستین تجربههای پسندیدهی شاعری خانم احمدیست.
شاید از همین روست که برخی کاستیها نیز در خلال اشعار بلندقامت این کتاب
به چشم میخورد؛ از آن میان میتوان فهرستوار و گذرا
به مواردی از این دست اشاره کرد:
ـ نادلپسندی (و نه اختلال) وزن در مواردی چون «آنوقت مادهگنجشک با ناز» در شعر سی و چهارم و «دور از هوایم سالها در چه هوایی» در شعر سی و ششم.
ـ بیتوجّهی
به وجه شنیداری «ی» در قافیه (مثلاً «تندیسآزاریّ» در شعر سیزدهم).
ـ فضای نایکدست و ناموزونی و پریشانی محور عمودی در برخی از شعرها مانند شعر نخست.
ـ ناهماهنگی زمان افعال در مواردی از این دست: «بود / نبودهست» یا «میکشید / نبودهست» (در شعر دوم) و «کردی / دادهای» (در شعر سی و یکم).
ـ تعقید یا ابهام معنایی در بیان سطرهایی از این دست: «…که چوب داده و میگویی امتحانش کن» (در شعر پنجم، که تلمیح یا اشارهی برونمتنیاش نامشخّص است) یا «نونهال» (در شعر پانزدهم، که استعاری بودنش
به معنای کودک تا پیش از اواخر شعر مشخّص نیست و ذهن مخاطب را، ناگزیر با تصویر سردرگمی از درخت پیش میبرَد) یا ابهام در مچی بودن یا دیواری بودن «ساعت» (در شعر سی و یکم) یا نامفهوم بودن ربط «دین و برنامهی تلویزیونی راز بقا» (در شعر سی و چهارم) یا تناقض «دغدغهی دین» داشتن خواستگار با علاقهی او
به دانستن «قدّ بی چکمه و دور کمرِ» نامزد (در شعر سی و هفتم) یا نامعلوم بودن مرجع «ش» در «او را نشانش میدهم» (در شعر شانزدهم).
کاملِ این یادداشت را در آدرس زیر بخوانید:
http://alefyaa.ir/?p=5055کانال تخصصی کتب
#شعر و
#داستان :
https://telegram.me/joinchat/EdcRYkFeXyEXM8LbUypQ-A