#ضحاک_هزار_سال_ستم
۷- شهرناز و ارنواز در آغوش ضحاک(۱)
دو پاکیزه، از خانۀ جمشید،
برون آوریدند، لرزان چو بید.
که جمشید را هر دو خواهر بدند؛
سر بانوان را چو افسر بدند.
ز پوشیدهرویان یکی شهرناز،
دگر، پاکدامن، به نام ارنواز
از کلیدهای رازهای شاهنامه ، این نکته است که در زبانهای آریایی گروه مردمان و همبود(جامعه)ها با نامهای مردانه و زمین و سرزمیها با نامهای زنانه نامیده و باز شناخته می شدند!
از همین روست که زمین، مادر (Mother Earth) و شهرهای همپیوند خواهرخوانده (Sister Cities) شدهاند!
بر این بنیاد، شهرناز و ارنواز –در اوستا سَنگْهَوَکَ(سَنگهَ واچی) و اَرِنَوَکَ(اَرِنَ واچی)- دو پهنه از مام میهن بوده اند که به چنگ بابلیان (ضحاک) افتادند!
در اوستا از زبان فریدون می خوانیم:
«ای درواسپ! ای نیک! ای تواناترین! مرا این کامیابی ارزانی دار که بر اژیدَهاکِ سه پوزهیِ سه کلهیِ سه چشم، آن دارندۀ هزارگونه چالاکی، آن دیو بسیار زورمند دُروج، آن دُروَند ... پیروز شوم و هر دو همسرش سَنگْهَواچی و اَرِنَواچی را که برازندۀ نگاهداری خاندان و شایستۀ زایش و افزایش دودمانند؛ از وی بربایم.»
دنباله دارد
@ShahnamehToosi