View in Telegram
🎓 چند مدخل از فرهنگ واژه های شاهنامه ببر، ببر بیان، پلنگینه، پشنگ، کتایون ویرایش شاهنامهٔ فردوسی بر دست استاد جنیدی مانند ندارد. بنده در فرهنگ واژه های شاهنامه که در دست تهیه دارم، هرجا که مناسبت داشته، به ویرایش شاهنامه هم اشاره کرده ام. بنده فرهنگ خود را نیز منحصربفرد و برتر از فرهنگهای شاهنامه میدانم که دیگران نوشته اند. به رسم استاد جنیدی، ابیات افزوده را ایتالیک میکنم. بَبر /babr/: گونه ای جانور درنده از گربه سانان پاسخ رستم هنگامی که اکوان دیو پرسید که او را به کوه بیندازد یا به دریا: به کوهم بینداز تا ببر و شِیر / ببینند چنگال مرد دلِیر گاه نیز برای ”ببرِ بیان“، پوشش ویژهٔ رستم، به کار رفته است. نگ. ببر بیان. ببر بیان /ˌbabr-i-baˈyān/: پوشش رزم رستم که بر روی زره میپوشید جنیدی میگوید که ماهیت ببر بیان بر او روشن نیست. حدسهای برخی نویسندگان رضایتم را جلب نکرده است. گاه به تنهایی ”بَبر“ گفته شده و گاه ”چرم پلنگ“ و ”پلنگینه“ خوانده شده است. هرچه که بوده، رستم آن را بر روی زره میپوشیده است، زیرا در سخن پیران به کاموس کُشانی دربارهٔ رستم چنین می آید: یکی جامه دارد ز چرم پلنگ / بپوشد زِبَر، اندرآید به جنگ همی نام ببر بیان خواندش / ز خُفتان و جوشن فزون داندش ”جامه ای از چرم پلنگ دارد که رو میپوشد (بر روی پوششهای دیگر).“ زِبَر: رو، بالا. در روز نبرد رستم با اسفندیار: چو شد روز، رستم بپوشید گبر / نگهبان تن کرد، بر گبر، ببر در اینجا تنها ”بَبر“ خوانده شده است. (* گبر: جزئی از زره بوده است که به کلاهخود بسته میشد و روی شانه ها را میگرفت. گاه برای همهٔ زره به کار رفته است. بیت بالا نشان میدهد که رستم ببر بیان را روی زره میپوشیده است.) رستم در روز پیش از نبرد با اسفندیار به زَواره چنین میگوید: بدو گفت: ”رو، تیغ هندی بیار / یکی جوشن و مغفر کارزار کمان آر و برگستوان آر و ببر / کمند آر و گرز گران آر و گبر“ ــــــــــــــــــــــــــــــ 📝 گاه در افزوده ها، ’ببر بیان‘ به گونهٔ نادرست به کار رفته است، از جمله هنگامی که افراسیاب نخستین رزمش با رستم را پیش پشنگ وصف میکند: تو گفتی که از آهنش کرده اند / ز سنگ و ز رویش برآورده اند چه روباه پیشش چه ببر بیان / چه درّنده شیر و چه پیل ژیان در شاهنامه بَبر به تنهایی بجای ”ببر بیان“ آمده است، اما ”ببر“، جانور گربه سان درنده، را نمیتوان ’ببر بیان‘ نامید. پلنگینه /palangīˈna/: پوششی که از پوست پلنگ ساخته شده باشد در شاهنامه دو بار و برای پوشش رستم به کار رفته است، و چند بار هم ”چرم پلنگ“ خوانده شده است. هنگامی که رستم گوشهای دشتوان (دشتبان) را میکَند و او شکایت به نزد «اولاد» میبرد، در خوان پنجم: بدو گفت: ”مردی، چو دیوی سیاه / پلنگینه جوشن، اُ ز آهن کلاه مردی که جوشنش (زرهش) از چرم پلنگ بود. دیگر، سخن افراسیاب به پولادوند: بگفت آن که: ”رنج من از یک تن است / که او را پلنگینه پیراهن است ــــــــــــــــــــــــــــــ 📝 پلنگینه و چرم پلنگ، در رجهای افزوده جز برای رستم نیز به کار رفته است. در نبرد سیامک با اهریمن یا دیو سیاه: یکایک بیامد خجسته سروش / بسان پریی پلنگینه پوش ... بپوشید تن را به چرم پلنگ / که جوشن نبود آنگه آیین جنگ پذیره شدش دیو را جنگجوی / سپه را چو روی اندر آورد روی، سیامک بیامد برهنه تنا / بیاویخت با پور آهرمنا سیامک نخست چرم پلنگ به تن دارد و در هنگام جنگ آن را بیرون می آورد! رج افزوده چنین مینماید که سیامک پوشش خود را از سروش آموخت، اما سخن نادرست است، زیرا در هنگام سیامک بشر هنوز دارای پوشش نشده است. برهنه نمودن سیامک افزودهٔ کسی است که از نوشته های پهلوی آگاهی داشته است. برای دلایل افزوده بودن این رجها، نگ. شاهنامه، دفتر نخست، رویهٔ ۳۹، پانویس رجهای ۲۴۰ تا ۲۵۱. پَشَنگ۱ /paˈšang/: شاه توران، پسر زادشَم، پدر افراسیاب و اغریرث پس از مرگ منوچهر شاه و پادشاه شدن نوذر: چو بشنید سالار توران، پشنگ، / چنان ساخت، کآید به ایران، به جنگ هنگامی که پشنگ، سالار توران (تورانیان)، شنید (که منوچهر شاه مرده است)، آماده شد تا برای جنگ به ایران بیاید. پَشَنگ۲: نام پدر منوچهر در افزوده ها پس از کشته شدن ایرج، در افزوده ها آمده که ماه آفرید، از کنیزکان شبستان ایرج، دختری آورد و او را به پشنگ شوهر دادند و منوچهر از آنها زاده شد. این درست نیست و منوچهر فرزند ایرج و ماه آفرید بوده است. چو پرورد و آمدش هنگام شوی / چو پروین شدش روی و چون مُشک موی نیا نامزد کرد شویش پشنگ / بدو داد و چندی برآمد درنگ
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily