🌷 #هر_روز_با_شهدا_٤١٩#لو_رفتنمان_در_ميدان_مين....
🌷در بامداد یکی از روزهای قبل از مرحله دوم عملیات رمضان با ٨ نفر از برادران تخریب جهت بازکردن محور میدان مین برای عبور رزمندگان اسلام که قرار بود مرحله دوم عملیات مذکور را انجام دهند، به میدان مین رفتیم و شروع به خنثی کردن مین ها کردیم.
🌷تقریباً خنثی سازی محور به پایان رسیده بود که یکی از بچه ها با سیم تله کابین منور برخورد کرد و باعث منفجر شدن و در نتیجه روشن شدن منطقه گردید. دشمن متوجه حضور ما در آنجا شد. آگاه شدن دشمن از حضور ما در منطقه که در واقع پشت دپو نیروهای عراقی بود باعث تيراندازى آنها به ما شد این تیراندازی ها حدود نیم ساعت به طول انجامید که باعث مجروحیت یک نفر و به شهادت رسیدن سه نفر گردید.
🌷ساعتی بعد که آسمان رو به روشنی می رفت و از شدت حملات و تیراندازی های کاسته شده بود تصمیم گرفتیم که به عقب برگردیم. تا میانه میدان مین که برگشتیم دشمن دو مرتبه متوجه ما شد و با کاتیوشا میدان را به آتش بست.
🌷....كه از موج حاصل از انفجار موشک ها از زمین بلند شده و با زانو روی مین افتادم و در نتیجه پای راستم از بالای زانو قطع و پای چپم از بالای مچ دچار شکستگی شد و به دلیل اینکه گونی چاشنی مین های خنثی شده را در دست داشتم بر اثر انفجار مین، چاشنی ها آتش گرفت و دست راستم دچار سوختگی شدیدی شد. همین امر باعث شد که خون کمتری از بدن من خارج شود.
🌷شدت بمباران آنقدر زیاد بود که باعث شد سه نفر باقیمانده از همرزمان به هر طریقی که بود منطقه را ترک کنند و من تنها بمانم. در همان زمان بود که سعی کردم به هر نحوی خود را از میدان مین دور و به محوری که ساعاتی پیش مین را در آنجا خنثی کرده بودیم انتقال دهم. خوشبختانه تلاشم بی نتیجه نماند و خود را به محور رساندم و ساعتی بعد هم نزدیک دپو نیروهاى خودی رسیدم.
🌷به علت تیراندازی های مکرر عراقیها به سمت نیروهای خودی عبور از دپو مقدور نبود. بچه ها که از آمدنم با خبر شده بودند با انداختن طناب به سویم قصد انتقال من را به آن سوی دپو داشتند؛ ضعف زیاد قدرت گرفتن طناب را از من گرفته بود و باعث بیهوشیم شد. بعد از لحظاتی که به هوش آمدم متوجه شدم که برادران با ایجاد شیاری روی دپو مرا انتقال داده و سپس به بیمارستان شرکت نفت آبادان منتقل کرده بودند.
راوى: جانباز ٧٠ درصد برادر مهدی رمضانی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات🌷شهید گمنام
🌷:
@shahidsharmandeim🌷🌷🌷