سلام برادر عزیزم،محمدتقی جانم
🌺اولین روزی که تو را دیدم،خیلی خوب یادم هست.
با مادر از بیمارستان که آمدی، برای از بین بردن بی قراری من، تو را به آغوشم دادند.قنداقه بودی،چشمانت بسته بود، کوچک و شیرین....
🌺ازآن لحظه زندگی من با در کنار تو بودن شروع شد.روز به روز ،ثانیه به ثانیه،قد کشیدنت را دیدم،بزرگ شدنت را دیدم.
آنقدر بزرگ شدی که دیگر برای بوسیدنت باید پاهایم را بلند میکردم و تو هم باید سرت را خم میکردی.
و .....چقدررررر بزرگ شدی....
🌺آخرین دیدارمان هم یادم هست
😔باز هم سفید پوشیده بودی، باز هم چشمانت بسته بود.....
😔اما.......
چرا برای بوسیدنت اینبار من خم شدم!!!!!
😔😔😔😔😔😔😔😔برادر عزیزم
🌺🌺🌺🌺🌺از غم فاصله میگیرم، و به سوی افتخار میروم.
اصلاً چرا غم؟!!!!!!
کسی که در زندگی تو را داشته،چرا غمگین؟!!!
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷۲۹سال از عمرم، تورا داشتم،هنوز هم دارم...
🌺تو را دارم....یاد و نامت را دارم.....
من
خواهر شهیدم،
🌺من خود متبرکم
🌺چرا که دست بر صورت تو میکشیدم و نوازشت میکردم
🌺من خود متبرکم
🌺که هر روز مادرت را که هم چون تویی را پروریده،میبوسم
🌺من خود متبرکم
🌺که دستان پر محبت پدری راکه بر سر تو دست میکشید،در دستانم دارم
🌺من خود متبرکم
🌺که یاد و نام و خاطرات تو را در دلم دارم
🌺پس برادر عزیزتر از جانم....
من خدا را شاکرم.....
🌺و به تو افتخار میکنم
🌷❤️#دلنوشته_خواهر@shahidsalkhordeh🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷