شهدای مدافع حرم

#علت
Channel
Logo of the Telegram channel شهدای مدافع حرم
@shahidan_zeynabyPromote
87
subscribers
16.1K
photos
1.6K
videos
149
links
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🌹بیاد شهید مدافع حرم صادق عدالت اکبری(کمیل)🌹
💎🔆💎🔆💎🔆💎
🍃#در اين منزلگاه بود كه عبدالله بن جعفر، همسر حضرت زينب(س) #امان نامه اي را از استاندار مدينه "عمروبن سعيد" كه آن ايام در مكه به سر مي برد، گرفت و براي حضرت آورد كه مضمون آن چنين بود:👇

#من تو را از ايجاد تفرقه بر حذر داشته و از هلاك شدن تو مي ترسم!! لذا به سوي من برگرد تا در امان من بماني!

🔹حضرت در جواب چنين فرمودند:#كسي كه به سوي خدا دعوت كند عمل نيك انجام دهد و بگويد از مسلمانان هستم، #از خدا و رسولش جدا نمي شود ... اگر در نوشتن نامه ات خير مرا آرزو كرده اي، خدا پاداش تو را بدهد.

#عبدالله بن جعفر همسر حضرت زينب (س).#وي طرفدار اباعبدالله بود و #فرستادن دو فرزندش براي شركت در كربلا گواه اين #فهم و معرفت و ارادتش است. #علت شركت نكردن او در کربلا را #نابينايي يا كم بينايي نوشته اند.
عبدالله پسران خويش (عون و محمد) را به# خدمت در كنار حضرت و جهاد با دشمنان سفارش كرد و خود به سوي مكه بازگشت .
🔹قسمتي از نامه 📝امام به عمروبن سعيد كه در اين منزلگاه نوشتند: #بهترين امان، امان خداوند است. از خداوند، ترس از او را در دنيا خواهانيم تا در قيامت به ما امان بخشد.
🌷گروه مثڸ شهیداڹ🌷
★۳★

@shahidan_zeynaby
💠🔹💠🔹💠🔹💠
⛺️#نخستین منزلگاه امام حسین (ع) بعد از خروج از 🕋مکه
#محلی بنام #بستان ابن عامر یا بطن نخله بود. در این منزلگاه فرزدق ابوهمام بن غالب تمیمی حنظلی که از اصحاب حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) و حضرت امام حسن (علیه السّلام) و حضرت امام حسین (علیه السّلام) بود. در روز ترویه حضرت امام حسین (علیه السّلام) را ملاقات میکند و از ایشان #علت ترک حج را بدین شتاب جویا میشود؛ حضرت سیدالشهدا (علیه السّلام) علت ترک حج را #گرفتار نشدن در دست بنی امیه و #یاری دین خدا و جهاد در راه او و #عزت بخشیدن به شریعت محمدی و #اعتلای کلمه الله بیان می فرمایند.

🌷گروه مثڸ شهیداڹ🌷
۱

@shahidan_zeynaby
💞 #ازدřواج_به_سبک_شهدا

خيلی از حضر ت علی(ع) و حضرت فاطمه (س) #ياد ميڪرد.می خواست ڪه آنها را الگوی زندگی قرار دهيم. #صـداقـت حاج محمد خيلی به دلم نشست ،به خصوص ڪه وسط صحبت همين ڪه #صدای اذان شنيد،عذر خواهی ڪرد و گفت :اگر من #نمـازم را اول وقت نخوانم ،تا آخر شب حالم گرفته است...

💞ازدواج #خيلی_ساده برگزار شد.محمد ڪتابهایی تدارڪ دیده بود و متنهای زیبا روی #جلد ڪتاب نوشتند ڪه به مهمانان هدیه بدهند

🔖به چند تا از دوستانش گفته بود پلاکارتهايی بنويسند و به در و ديوار نصب کنند .

👌 #زن در اسلام زنده، سازنده و رزمنده است به شرط این که #لباس_رزمـش_لباس_عفتـش باشد.

💞روي دو تا پارچه هم نوشته بود عالم محضـر خداست در محضر خدا #معصيت نڪنيد .من پرسيدم #علت نوشتن اين مطلب چيست ؟

💞گفت:درهيچ مجلسی و هيچ کجا انسان نبايد #گنـاه ڪند،بخصوص در مراسم ازدواج ما ..

#شهید_محمد_گرامی
#خاطره


@shahidan_zeynaby
خاطرات_شهدا 🌷

#راز_سه_شنبه_های_شهید_تورجی_زاده

🔰اولین روزهای سال 63 بود. نشسته بودم داخل چادر🏕 فرماندهی ، #جوان خوش سیمایی وارد شد. سلام کرد و گفت : آقای مسجدیان #نیرو نمی خواهی⁉️
گفتم : تا ببینم کی باشه😊!

🔰گفت : #محمـــد_تــورجی ، گفتم این محمد آقا کی هستلبخندی زد و گفت : #خودم هستم☺️.نگاهی به او کردم👀 و گفتم : چیکار بلدی؟گفت: بعضی وقت ها می خونم🎤. گفتم اشکالی نداره ، #همین_الآن بخون!

🔰همانجا نشست و کمی #مداحی کرد. سوز درونی عجیبی داشت. صدایش هم زیبا بود👌. اشعاری در مورد #حضرت_زهـــــرا(سلام الله علیها) خواند.

🔰 #علت حضورش را در این گردان سوال کردم. فهمیدم به خاطر بعضی #مسائل_سیاسی از گردان قبلی خارج شده.کمی که با او صحبت کردم👥 فهمیدم نیروی پخته و فهمیده ای است✔️.

🔰گفتم : به یک #شرط تو رو قبول می کنم . باید بی سیم چی📞 خودم باشی! قبول کرد و به #گردان ما ملحق شد.مدتی گذشت. محمد با من صحبت کرد و گفت: می خواهم #بروم بین بقیه نیروها.

🔰گفتم : باشه اما باید #مسئول دسته شوی. قبول کرد. این اولین باری بود که مسئولیت قبول می کرد.بچه ها خیلی دوستش داشتند💞. همیشه تعدادی از نیروها اطراف #محمـــد بودند.

🔰چند روز بعد گفتم محمـــد باید #معاون گروهان شوی.
قبول نمی کرد، با اسرار به من گفت: به شرطی که #سه_شنبه_ها تا عصر چهارشنبه با من کاری نداشته باشی!با تعجب گفتم: چطــور🤔؟

🔰با خنده گفت😅: جان آقای مسجدی #نپرس!
قبول کردم و محمد معاون گروهان شد. #مدیریت محمد خیلی خوب بود👌. مدتی بعد دوباره محمد را صدا کردم و گفتم : باید #مسئول گروهان بشی.

🔰رفت یکی از دوستان را #واسطه کرد که من این کار را نکنم. گفتم : اگه مسئولیت نگیری باید از گردان بری😐!کمی فکر کرد💭 و گفت : قبول می کنم ، اما با همان #شرط قبلی!

🔰گفتم : صبــر کن ببینم. یعنی چی که تو باید شرط بذاری⁉️ اصلا بگو ببینم . بعضی هفته ها که نیستی #کجا_میری؟اصرار می کرد که نگوید. من هم #اصرار می کردم که باید بگویی کجا می روی.بالأخره گفت.

🔰حاجی تا زنده هستم به کسی نگو🚫، من سه شنبه ها از این جا می رم #مسجد_جمکــــران و تا عصر چهارشنبه بر می گردم.با تعجب نگاهش می کردم😧. چیزی نگفتم.

🔰 بعد ها فهمیدم مسیر 900 کیلومتری #دارخــوئیــن تا #جمکـــران را می رود و بعد از خواندنن نماز📿 امام زمـــان عجل الله تعالی فرجه الشریف بر می گرد.یکبار همراهش رفتم. نیمه های شب🌘 برای خوردن آب بلند شدم. نگاهی به محمــد انداختم.سرش به شیشه بود. مشغول خواندن #نافله بود. قطرات اشک😭 از چشمانش جااری بود.

🔰در مسیر برگشت با او صحبت می کردم. می گفت: یکبــــار #14بار ماشین🚕 عوض کردم تا به جمکران رسیدم. بعد هم #نماز را خواندم و سریع برگشتم!

به روایت از همرزم شهید
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده🌷


@shahidan_zeynaby