یادداشتی از شورای کارگران شرق
حمید سعادت
قرن بیست و یکم می تواند طلایه دار رنسانسی نو در تغییر وضع موجود و برقراری سوسیالیسیم و نابودی مجموعه مناسبات و اشکال پیچیده حاکمیت سرمایه داری شود. قدرت گیری احزاب راست و فاشیستی در اروپا، ترویج افکار پوسیده و ارتجاعی در امریکا، زندانی کردن مخالفین حاکمیت یک حزب در روسیه و چین و... تماما یک اتفاق ساده و از قبل پیشبینی نشده نیستند.
اگر گرایش سوسیال دمکراسی پس از پایان جنگ جهانی دوم که توانست بسیاری از مناسبات غیرانسانی را با قوانینی که منافع زحمکتشان را در خود داشت در چارچوب افکار سوسیال دمکراسی تامین کند، امروز تکیه کردن به آن قوانین، منافع و سود لازم برای جهان سرمایه داری را تضمین نمی کند و از این رو دولتمردان و حاکمان نقاب از چهره برداشته و به شکل آشکار و عیان با سیاست های مهاجر ستیزی و برانگیخته ساختن احساسات وطن پرستی و ناسیونالیسیم قصد دارند یکبار دیگر تودههای زحمتکش ناآگاه را به مسلخ قربانگاه خود هدایت کنند.
در مقابل شاهد مبارزات و اعتراضات نسل سرخ جوان هستیم که علیه این تهاجم غیر انسانی به اشکال مختلف ایستاده و دست از مبارزه بر نمیدارند (در همین دو سه هفته گذشته تظاهرات ضد فاشیستی در فرانسه و آلمان را شاهد بودیم). اعتراضات انسان های آزاده در صفوف میلیونی علیه کشتار در غزه، محکوم کردن صهیونیسیم که از پشتیبانی امریکا و بیشتر کشورهای اتحادیه اروپا برخوردار بودند، مبارزات کارگری در آمریکای لاتین و... تماما نشانههایی از مقاومت میلیونی علیه چنین سیاستهایی و بیانگر تغییر وضع موجود میباشد.
قیام مردمی ژینا که در امتداد منطقی ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱ شکل گرفت، جهان سرمایه را نگران و هراسان کرد. اگر به پروسهای که سیاستمردان و حکومت های «سوسیال دمکراتیک» غربی در مقابل با آن قیام شکوهمند مردم از خود نشان داده اند توجه کنید، شاهد روندی خواهیم بود که سرمایه داری جهانی تلاش پیگیر از خود نشان داده اند تا انقلابی از پایین صورت نگیرد. از رییس جمهور فرانسه گرفته تا نتانیاهوی جنایت کار و... همه و همه سفرهدار اسپرم مقدس [رضا پهلوی] شدند تا شاید او بتواند موانع جدی بر سر راه انقلابی از پایین ایجاد کند.
استقبال بی حد و مرز از «شازاده»، حامد اسماعیلیون (نماینده خودخوانده دادخواهان)، مسیح علینژاد (نماینده فمنیسیم عامیانه و ارتجاعی) و نهایتا چپنمای ناسیونالیست عبداله مهتدی و... در کاخهای مختلف در سراسر جهان بیانگر چنین تلاش بیهوده و نافرجامی بود. سرمایهداری جهان بلافاصله که به نادرست بودن تحلیل مشاورین و متخصصین مزدور خود در مهارکردن قیام پی برد، بلافاصله نوک پیکانش را از روی حاکمان جمهوری اسلامی برداشته و به سمت کمونیستها و مبارزین آزادیخواه و برابریطلب و در کلیت خود طبقهٔ کارگر نشانه رفتند. از اینرو سناریوی حمایت و پشتیبانی از جمهوری اسلامی علیرغم خطرات احتمالی که این رژیم برای آنان خواهد آورد در دستور کارشان قرار گرفت. بنابراین، استرداد حمید نوری نه از زاویه اقتدار جمهوری اسلامی و سرمایه داری جهان بلکه زبونی و ناتوانی آنان در برابر اراده طبقه کارگر صورت گرفته است. سرمایه داری جهانی به خوبی میداند که تغییر وضع موجود در ایران، کسب قدرت سیاسی توسط طبقه کارگر، برقراری حاکمیت شوراها، بلافاصله شرایط و وضع موجود در کشورهای همسایه از عراق و افغانستان گرفته تا ترکیه و سوریه وآمریکای لاتین و نهایتا خود جهان «اول» را دستخوش انقلابات پی در پی کارگری خواهد کرد.
بر بستر چنین موقعیتی در جهان کنونی و صفآرائی پرچمهای سرخ در اروپا، مبارزات کارگری در خلیج و آمریکای لاتین است که سردمداران سوئدی با مشاورت و مشارکت هم پالگی های خود در دیگر کشورهای سرمایه داری، برای توجیه «قدرتمندی» جمهوری اسلامی برای طرفداران داخلی و خارجیش در موقعیت انتخابات جدید (بخوانید انتصابات)، دست به چنین خودکشی «دمکراتیک» زده و هجویات مختلفی برای توجیه عملکرد غیردمکراتیک و غیر انسانی خود بیان کرده است.
#مقاله_دریافتی
@setizmonthly