📝
از صبح چند باری صدای سوت در گوشم پیچیده بود. گوگل کردم: دلیل سوت کشیدن گوش. منتظر بودم مثل همیشه که نشانهای از بیماری را جستجو میکنی، بدون فوت وقت بحث را به سمت سرطان و تومور مغزی ببرد و اعلام کند حدوداً یک ربع الی بیست دقیقه به پایان زندگیت مانده و بهتر است همین حالا حلوا و سنگ قبرت را سفارش دهی. اما این بار غافلگیرم کرد و با کانسپت جدیدتری روبرو شدم: «سوت کشیدن گوش در علوم غریبه»
ویدئویی را باز کردم که در آن پسرکی کم سن و سال با سبیلی پراکنده پشت لب با جدیت سوت کشیدن گوش را به حضور ارواح در اطرافت ربط میداد. معتقد بود روح در این وضعیت قصد ایجاد ارتباط دارد اما ما آن را فقط به شکل یک سوت آزارنده میشنویم.
روز خوبی برای معاشرت نبود. سرم از ترافیک و گرمای بی دلیل پاییز درد میکرد و حوصله حرف زدن با یک آدمِ مرده را نداشتم. حتماً میخواست از زندگی قبلی و وضعیت فعلیاش شکایت کند و بگوید دنبال راهی برای برگشتن به این دنیا میگردد و میخواهد این بار بهتر زندگی کند. من هم باید بهش اطلاع میدادم که در حال گول زدن خودش است و بعید است زندگی دومش فرق چندانی با قبلی داشته باشد. بعد احتمالاً عصبانی میشد و میگفت جوانک زندهی احمق! تو چه از زندگی مردهها میدانی؟
باید چه میکردم؟ توی اینترنت آگهی استخدام جسم میدادم و می گفتم دنبال کسی میگردم تا بدنش را در اختیار یک روح کارتن خواب قرار دهد تا او بتواند به این دنیا برگردد و یکبار دیگر در رشتهای که بهش علاقه دارد درس بخواند، حرفه محبوبش را دنبال کند، دنبال افسانه نیمه گمشده نگردد و فقط عاشق کسی شود که خنداندن او را بلد است و میتواند شانههای یخکردهاش در شب شومی که خیال میکند سحر ندارد را گرم کند؟
خوشبختانه گوشم دست از سوت کشیدن برداشت. احتمالاً روح ناامید شده و رفته بود روی پاهای نداشتهی خودش بایستد. حالا شاید بتوانم ویدئویی بسازم و در آن روشهای نادیده گرفتن اشباح پیرامون را تدریس کنم.
👤#آنالی_اکبری
🌺@selmuly▪️چکامه