غزل
هر طرفی کشیدم این ، حسرت جاودانه را
پُشتِ سرم گُذاشتم ، خوب و بدِ زمانه را
مُرغِ بُریده بال را ، نیست غمِ گُرسنگی
کُنجِ قفس که میخورد ، غُصه ی آب و دانه را
منتظرم بیایی ای باعث شعرهای من
با تو مگر عوض کنم ، حال و هوای خانه را
سوزِ دلی نشان بده ، تا نمِ اَشکی آورم
آب نمی زند کسی ، آتش بی زبانه را
رفته ای و نمی رود حال و هوایت از سرم
بی تو به گور می برم ، اینهمه عاشقانه را
فرق نمی کند بگو ، هر چه رسید بر لبت
حرف بزن ، قشنگ کُن ، آخرِ این ترانه را
محمد علی جوشایی_ بم
@sbiabanaki
اینجا کامنت بذارید:
@sbyabanaky