نان را از من بگیر ، اگر میخواهی
هوا را از من بگیر ، اما
خندهات را نه
گل سرخ را از من مگیر
سوسنی را که میکاری
آبی را که به ناگاه
در شادی تو سرریز میکند
موجی ناگهانی از نقره را
که در تو میزاید
بخند بر شب ، بر روز ، بر ماه
بخند بر پیچاپیچ خیابانهای جزیره
بر این پسربچه کمرو که دوستت دارد
اما آنگاه که چشم میگشایم و میبندم
آنگاه که پاهایم میروند و باز میگردند
نان را ، هوا را ، روشنی را
بهار را از من بگیر
اما خندهات را هرگز
تا چشم از دنیا نبندم
@sazochakameoketab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂#پابلو_نروداترجمه:
#احمد_پوری