❇️ یک رنگی (بخش دوّم)؛
🌲🌲 در فرهنگ
ایران هیچ خصلتی مانند ریا، جا خوش نکرده است و هیچ پدیدهای هم آنقدر مورد شکایت نبوده. از قرن پنجم تا به امروز _بگیریم از سنایی_ اثر ارزندهای در ادب فارسی نیامده که از این عارضه حرف به میان نیاورده باشد، و وقایع تاریخی نیز از آن حکایتها دارند.
چرا چنین است؟ چند موجب را ببینیم:
١. علّت جغرافیایی:
ایران بر سرِ راه بوده است و در دوران بعد از اسلام که دروازهها باز شد، اقوام دیگری به اینسو رویآور شدند که غالباً جنبهی مهاجم داشتند و ایرانی ناچار میشد که در پناهِ دو چهرگی، خود را از گزندِ احتمالی حفظ کند.
۲. علّت تاریخی:
جدایی میان مردم و دستگاه حاکمه. قدرتهایی که در این چهارده قرن بر
ایران حکومت راندند، اکثراً بیگانه بودند. آنها هم که خودی بودند با نزدیک به همان شیوه حکومت میکردند. نتیجه آنکه میان مردم و قدرت حاکمه وفاق وجود نداشت. مردم در درونِ خود چیزی میاندیشیدند که میبایست نوعِ دیگرش را در بیرون نشان دهند. میبایست وانمود کنند که شما را میپسندیم و با شما موافقیم، و حال آنکه چنین نبود. پس آنچه به کمک میآمد دورنگی بود. دورنگی پروردهی فضای ناامن است.
۳. جامعهی ایرانی، جامعهی مطبّق بوده است. البتّه تمدّنهای دیگر نیز چنین بودهاند؛ یعنی هر قشر از قشرِ زبرینِ خود تحمیل میپذیرفته و به نوبهی خود آن تحمیل را در حقّ قشرِ زیرین به کار میبرده. بنابراین ریا وسیلهای
برای تخفیفِ تحميل شناخته شده است. از سوی دیگر، ریا از جانب بالانشینان ابزارِ ریاست کردن بوده. پُر جمعیّتترین قشر جامعه، عامه بودند، در عین حال محرومترین. میبایست هوای آنها را داشت و آرام نگاهشان داشت. چون چیز دیگری نمیتوانستند به آنها بدهند، آنها را با تقدّسنمایی و زُهدفروشی مرعوب و مجذوب میکردند. از اینجا یک دیوارِ پنهان و آشکار شکل گرفت که از «دیوار چین» حجیمتر بود؛ بدین معنی که در پشت دیوار هر کار دلخواهشان بود میکردند، ولی این سوی دیوار، در جلوی چشم مردم، نوع دیگر مینمودند. محمود غزنوی که خود را غازی و اسلامپناه قلمداد کرده بود، در خفا هم شراب میخورد و هم غلامبارگی میکرد. حافظ که فشردهی تاریخِ
ایران را در غزلهای خود جا داده است میگفت:
آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت
حافظ این خرقهی پشمینه بینداز و برو...
#ایران_چه_حرفی_برای_گفتن_دارد 💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo