برگی از داستان زندگی
با مشت به چیزی کوبید که نه به سختی دیوار آجری بود نه به نرمی شکم مردهای چهل سالهای که دَدباد دارند. اگر نمیدانید ددباد چیست پاورقی را ببینید آنجا کامل توضیح دادهام.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پاورقی: ددباد به شکم ربط دارد، اما به بادش نه. ددباد بدن مردهای میانسالی را میگویند که شکم دارند و عضلانی نیستند. خارجیها میگویند به این مردها میشود اعتماد کرد چون اهل خانواده هستند و بیشتر به زن و بچه اهمیت میدهند تا باشگاه و مکمل. در ایران اینطور مردها معمولن کارمند هستند. برعکس عضلانیها که یا توی مشاور املاک خانه نشان مردم میدهند یا بالاخره یک چیزی میفروشند. اگر یکی از اینها معلم شود هم آنقدر نامتعارف است که عکسش توی فضای مجازی پخش میشود. اما نه اینکه فکر کنید همهی ددباددارها خوبند و عضلانیها بد. نه نمیشود با این قواعد مندرآوردی اعتماد کرد. شوخی که نیست، بحث یک عمر زندگیست. یک عضلانی دیگر هم میشناسم در همین اینستاگرام سبیل ترکی دارد و خیلی خوشتیپ است ولی فقط تا وقتی حرف نزند. لینک اینستاگرامش را در منابع میگذارم ببینید. شبیه ازل است. اگر ازل را نمیشناسید پاورقی دوم را ببینید.
پاورقی دوم: ازل شخصیت اصلی سریال ترکی بود که براساس رمان کنت مونت کریستو نوشتهی الکساندر دوما در دو فصل ساخته شده بود. بیشتر نمیدانم چون این سریال را ندیدم و همین را هم از ویکیپدیا درآوردم. البته اگر ازل پیرتر بود، ریش و کمی شکم داشت حتمن میدیدم چون داستان جذابی داشت و موسیقیش هم عالی بود. یک شخصیت دایی هم داشت که سخنان پندآموز میگفت. حتا دیدم حرفهایش را کتاب کردهاند و اسمش را گذاشتهاند پند تلخ، که هم قند را یاد آدم میاندازد هم نشان میدهد حقیقت زندگی تلخ است. اینجور عمیق بود حرفهایش. یکی از پندهایش را برای نمونه میگذارم در پاورقی سه. با لحن یک لوتی که سختی زندگی را چشیده بخوانید.
پاورقی سه: برای فهمیدن حقیقت، یکی خودشو به خطر میندازه یکی یه نفر دیگه رو. درنهایت دیدن چهرهی عریان و بیرحم حقیقت چقدر ترسناکه! ولی از همه ترسناکتر اینه که باوجود همهی اینا، نه دنبال حقیقت، بلکه دنبال رویا، خاطره، یا یه چیزی شبیه این باشی.
منابع: https://www.instagram.com/dadboddar