View in Telegram
متن زایا: نقش روی دیوار ویرجینیا وولف داستان درباره‌ی نقش روی دیوار است. با احتمالات پیش می‌رود. اگر سوراخ باشد اگر جای میخ باشد اگر جای تابلو باشد. پاسخ هر پرسش راهی برای گسترش متن باز می‌کند. شاید حرصتان بگیرد و بگویید خودت را تکان بده ببین نقش روی دیوار چیست. بپر و به چشم خودت ببین. ولی او دانش را بیهوده می‌داند: «نه، نه، نه چيزی ثابت می‌شود، نه چيزی فهميده می‌شود. حتی اگر همين اكنون من برخيزم.» نقش روی دیوار تنها بهانه‌ای برای اندیشیدن است. چه می‌تواند باشد؟ گرد است. جای میخ است؟ فعلن بله. میخ برای چه استفاده می‌شده؟ عکس؟ خیر. تابلو؟ بله. یک تابلوی مینیاتوری چون صاحبان پیشین خانه چنین سلیقه‌ای داشته‌اند: «تصويری كهنه برای اتاقی كهنه. آنها اين طور اشخاصی بودند.» به صاحبان پیشین خانه می‌پردازد و به نقش بازمی‌گردد: «هيچ باورم نمی‌شود آن را يك ميخ پديد آورده باشد. بزرگتر و گردتر از آن است كه كار ميخ باشد. می‌توانم بلند شوم؛ اما اگر بلند شدم و نگاهش كردم، ده به يک شرط می‌بندم نمی‌توانم به طور قطع بگويم؛ چون وقتی كار از كار گذشت ديگر هيچ كس نمی‌فهمد چگونه اتفاق افتاده است. وای! امان از راز زندگی، اشتباه فكر، نادانی بشر! برای آنكه نشان دهم دارايی‌های ما تا چه اندازه بيرون از اختيار ماست. زندگانی ما بعد از پشت سرگذاشتن آن همه تمدن تا چه حد تصادفی است.» این جملات و تاکید بر تکرار، من را به نقش نمادین نقش روی دیوار می‌رساند. نقش روی دیوار می‌تواند نمادی از جای چیزهای ازدست‌رفته در زندگی‌ باشد. در دنیای کم‌عمق و ملال‌آور. متن کامل در سایت
Telegram Center
Telegram Center
Channel