View in Telegram
پیاده‌روی هماهنگ شده در حرکتی که اون‌قدر هم‌آهنگ بود که ممکن نبود هماهنگ‌شده نباشه، استادم، مامان و پیج‌های اینستاگرام تشویقم کردن به پیاده‌روی. منم اونقدر سرتق نبودم که جلو همشون وایسم. رفتم. تو پیچ اول یه ساختمون می‌ساختن. یکی بالاش داد زد حالا پولشو درست منیم*. یادم ا‌ومد شنیده بودم هرجا این جمله رو شنیدی در رو. منم در رفتم. پیچیدم تو کوچه تنگه بین چهارم و ششم. حسینی‌ها رو می‌گم. بعد موتوری خاست کیفمو بزنه‌ گفتم خالیه ولی یادگاریه. بیا ده تومن کارت به کارت می‌کنم شل کن. دم مردونگیش گرم پذیرفت. حالا من موندم و چاقی، از پیاده‌روی هم جز زانودرد نمونده باقی. * می‌کنیم
Telegram Center
Telegram Center
Channel