نقدی جاندار بر
ما توده نیستیم:معمار عزیز، سلام
من هم به جلیلی رأی دادم. معتقد به سلامت نفس و حجب و حیای او هم هستم. میبینم وقتی رقیبش به بهانهی نهجالبلاغه نمیگذارد حرف بزند، او سکوت میکند تا میان کلام علی نیاید. میبینم وقتی حرف از اختلاس در شستا میشود، نام دامادِ دزد پزشکیان را نمیآورد تا به آبروی رقیبش لطمه نزند. یا برای جلب نظر مردم، بیاخلاقی نمیکند. متلک نمیاندازد. از جسم جانباز و تبار آذریاش خرج نمیکند. جواب تهمت و توهین را نمیدهد. و فقط آنجا خونش به جوش میآید که استعدادها و توان جوانان نادیده گرفته شده یا به آنها توهین میشود.
بله، جلیلی انسانی ستودنی ست؛ همه اینها درست. ولی به گمان من، و با خشم و اندوهی که این روزها نمیدانم چگونه تخلیهاش کنم، جلیلی در برابر حقالناس به مسئولیت خود عمل نکرد. ما باید جلیلی را به دلیل وادادگی رسانهای و طرح وان و عدمتوجه کافی به مسئلهی اقتصاد، نقد کنیم. در انتخابات به کسی
کاپ اخلاق نمیدهند؛ همانطور که بعد از افتضاح برجام وقتی ظریف دم از آبرویرفتهی آمریکا در سازمان ملل میزد، به درستی به او گفتند
اینها برای فاطی تنبان نمیشود.● جلیلی باید متلک میانداخت.
● باید به وقتش داد میزد.
● وقتی وسط حرفش آمدند، باید تشر میزد.
● باید میگفت همین پزشکیان حامی گشت ارشاد بوده و حالا ژست اپوزیسیون گرفته.
● باید فیلم سخنرانی پزشکیان را که در مجلس علیه برجام نطق میکند، پخش میکرد.
● باید داماد پزشکیان را رسوا میکرد.
● وقتی از او قیمت نفت را پرسید، باید با خشم به او یادآوری میکرد که مناظره جای سؤالات امنیتی نیست.
● باید زبان سادهتری انتخاب میکرد.
● مهمتر از همه، باید دست از سیاستهای نئولیبرالی میکشید و طبقات فرودست و بیصدایانِ واقعی را (نه عربدهکشانِ ززآ را) از تغییرات معنادار در تورم و دستمزد و مسکن و مخارج مطمئن میکرد؛ نه که خودش را ادامهدهندهی سیاستهای اقتصادیِ سه سالِ اخیر جا بزند. در این صورت نیازی به ائتلاف با قالیباف هم نداشت...
معمار عزیز، این سیاهه واقعاً تمامی ندارد. سه روز است دارم خودم را میخورم... جلیلی میتوانست، فقط با کمی تغییر در رویهاش، مانع بازگشت به دوران سیاه روحانی شود. اما انگار برای او کاپ اخلاق مهمتر بود تا جلوگیری از شکلگیری دولت سوم روحانی. در مهمترین انتخاباتی که داشتهایم، جلیلی بیشتر دنبال اخلاقیات بود تا جلوگیری از فاجعه.
یک مثال بزنم؛ بنده به دلیل خاستگاه طبقاتی-فرهنگیام، هرگز تبلیغات انتخاباتی نکردم. چون تقریباً تمام اطرافیانم تنها در صورتی پای صندوق میرفتند که علیه جلیلی رأی بدهند! دو هفته بحثشان این بود که چرا جای مُهر روی پیشانی جلیلی است؟! میگفتند جلیلی دیانتش را با آن پیشانیِ کبود توی چشم ملت میکند! فقط به مادر و برادرم توضیح دادم که نباید بگذاریم کشور دوباره به دست برجامیون بیفتد؛ بیایید به جلیلی رأی بدهیم.
در مورد سایرین، تمرکزم را گذاشتم روی منصرفکردنشان از رأیدادن؛ چون محال بود به جلیلی رأی بدهند. به آنها میگفتم این پزشکیان هم یکی مثل بقیهشان است. فیلمها و روایاتی که دروغهایش را برجسته میکردند، نشان میدادم. چون در دل تحولات بیسابقه جهانی، حاضرم با مشارکت ۳۰-۲۰درصدی رئیسجمهور داشته باشیم، ولی مملکت دست غارتگران نیفتد. جلیلی اهمیت این گردنهی تاریخی را درک نکرد. بعد از ۵۰۰ سال جهان دارد از دست استعمارگران آزاد میشود، ولی عدهای میخواهند کشوری با توان نظامی و پیشینه تمدنی ایران را مستعمره آمریکا کنند...
بنده به عنوان یک شهروند، خطر پیروزی اصلاحطلبان را احساس کردم و کاهش مشارکت را ترجیح دادم به سوزاندن فرصتی که هر ۵۰۰ سال یک بار رخ میدهد. اینجا عرصه انتخابات است. بحث حقالناس است، نه بالا-پایینشدن چهار تا عدد.
👇