✍نگاهی به انیمهی «آبیِ کامل»
مطالعهی کتابها یا تماشای فیلمهایی با داستانِ غیرِ خطی تا حدودی برایم دشوارند. شاید به این علت که فکر میکنم در میان آثارِ ساخته شده به این سبک، اندکشماری از آنها خوشساخت باشند. آثاری که حداقل بتوانم با چینشِ پازلهای داستان به مفهومی قابلِ درکی از آن برسم.
به نظرم تنها تعدادِ انگشتشماری آثار برگزیده و تأثیرگذار در تاریخِ سینمای جهان ساخته شده است که با اضافه کردنِ عنصرِ خیال به داستانِ غیرِ خطی و شکستنِ مرزهای آن با واقعیت، اثری آوانگارد را در دنیای هنرِ مدرن خلق میکند.
یکی از آثارِ جذابِ به این سبک، انیمهی ژاپنیِ «آبیِ کامل» به کارگردانیِ « ساتوشی کُن» است. انیمهای که چنان هنرمندانه عناصر معما، خیال، فروپاشیِ روانی، سوءاستفادههای اخلاقی و جنسی، تنهایی، مشکلاتِ انسانها در جامعهی مدرن را در هم میآمیزد که مخاطب را به چندین برداشتِ داستانی وامیدارد. انیمیشنی سراسر از ابهام و تأمل بین حقیقت و خیال که شما را تا تماشای آخرین صحنه میخکوب میکند.
داستانی بسیار ترسناک با تخیلّی قوی که تنها با هنر انیمیشن به شکلی کاملی در مقابلِ دیدگانمان ترسیم میشود. زیرا فیلم واقعی با امکانات محدود در فیلمبرداری و جلوههای ویژه، نمیتواند به خوبی با فنآوریِ انیمیشن در این زمینه رقابت کند. همچنین انیمیشن بودنِ این اثر نه تنها تأثیری بر داستانِ ترسناک و تیرهاش ندارد، بلکه رفتهرفته در روندِ داستان آن را تقویت هم میکند.
در نقدهایی که از این فیلم خاندم، برداشتهای مختلفی را از خطِ داستانِ فیلم مطالعه کردم که هر کدام از نظرِ منطقی با نمایش ابهامآمیزِ روندِ داستان و آشکار نشدنِ برخی جزئیات کاملن مطابقت دارد و سکانس پایانیِ فیلم که پایانِ بازی دارد و مخاطب را تا ساعتها بعد از تماشای فیلم به فکر وامیدارد، به جذابیّتهای این فیلم میافزاید.
یکی دیگر از جنبههای جذابِ این انیمیشن، پرداختن به معضلِ تبدیل شدن هنرِ سینما و آواز به صنعتِ سرگرمی است. موجی در دنیای مدرن که با هدفِ درآمدزایی و سرمایهگذاری در هنرِ رسانه و موسیقی، بازیگران و خانندههایی در سطحی پایین و با کارهایی سخیفِی را عرضه میکند. علاوه بر این تعیین استاندارها و شرایطِ محدودکننده و طاقتفرسا از لحاظِ جسمانی و روانی برای افرادی که در این حوزه تربیت مییابند، هویت و حقِ تصمیمگیریِ آنها در هنرآفرینیِ مستقل را از آنها سلب مینماید.
و یا به شکلی ناهنجارتر، این صنعت در ابعاد وسیعی، جهتِ کسبِ درآمدهای فزاینده و سودآور، نمادهایی دروغین و اغراقآمیز و بسیار آسیبزایی را همچون بت و یا شاخصههای زیباییشناسی، در این چند دههی اخیر، در ذهنِ مخاطبانِ جدّیِ هنرِ سینما و موسیقی القا کردهاند که بیارتباط و یا در درجهی اهمیّت پایینی نسبت به ماهیتِ حقیقیِ این هنرها قرار دارند.
سحر بلنداختری