به دور شهر مصیبتزده حصار کشیدند
شبی که آتش عصیان به این دیار کشیدند
به روی بیرق بر خاک سرنگون شده شهر
نشان کاوه شکستند و نقش مار کشیدند
قشون یکسره درهم شکسته غرقه خون شد
و تازیانه به هر اسب بیسوار کشیدند
نگاه تازهعروسان شهر، یکسره بر در
میان حجله نشستند و انتظار کشیدند
شبانه عدهای از ترس سایههای شبیخون
میان آتش و خون نقشه فرار کشیدند
که مرده است؟ که زنده است؟ شهر یکسره خالی است
تمام مردم این شهر را به دار کشیدند
غروب بود که با نعش مردگان سرِ دار
میان معرکه یک شهر بیمزار کشیدند
#علی_اصغر_شیری💙⊱✾
☕️☕️✾⊰
💙