حاضر بودم رستگاری جانم را به کسی ببخشم که تکانم بدهد و بگوید: «گریه و ضجه بس است. این فقط یک خواب بد بود.» مدام این حسم بیشتر میشد که اتفاقی که دارد برایمان میافتد ممکن نیست واقعی باشد. غیرممکن به نظر میآمد که آنهمه اتفاق هولناک بر سر یک نفر آوار شود.
– در