گلگشتی در صور خیال صائب ۱
خمیازهی محراب
طاعت زهاد را میبود اگر کیفیتی
مهر میزد بر دهن خمیازهی محراب را
تقسیم کلمات به شاعرانه و غیرشاعرانه و دادن جواز ورود به بعضی کلمات، جهت حضور در شعر، از ویژگی های فصاحت در سبک های خراسانی و حتی عراقی است؛ اگرچه هرچه پیشتر آمدیم بسیاری کلمات ممنوعه در سبک خراسانی، جایگاه درخوری در سبک عراقی یافتند.
پیشگامان سبک هندی به کلی از این مرزبندی ها عبور کردند و شعرشان را به صور خیالی آمیختند که با کلمات و عبارات عامیانه و به قولی غیرشاعرانه ساخته بودند. این ویژگی ممتاز در عین فراهم آوردن مزیتهای مبارکی در شعر فارسی، بعدها موجبات انحطاط آن را نیز فراهم آورد.
در باور شاعران پیشگام سبک هندی، اصالت در نگاه شاعرانه بود، نه در چیزی که به آن می نگریستند. همان که بعدها آندره ژید در مائدههای زمینی آورده:
ای ناتانائیل! بکوش تا عظمت در نگاه تو باشد نه در چیزی که بدان مینگری.
کلمه #خمیازه از آن دست کلمات است که پیش از بابافغانی و عرفی در دیوان شعرای معروف جای و جایگاهی نیافته است. نخستین کاربردهای خمیازه، خمیازههای خماری از فقدان شراب یا دیدار معشوق بود که درحقیقت امری طبیعی است که ناشی از کسالت رخ میدهد و رفتاری بیاختیار است که در آن دهان گشاده می شود و سر و گردن کش میآیند و احیانا چشمها خیس میشوند.
بعدها نظیری نیشابوری و صائب و سلیم و بیدل و دیگران با انتساب آن به امور محسوس و غیرمحسوس صور خیال زیبایی آفریدند. درحقیقت امری واقعی جایگاهی استعاری در شعر پیدا میکند.
از جمله این صور خیال ترکیب های استعاری خمیازهی آغوش، خمیازهی گل، خمیازهی کمان، خمیازهی زخم، خمیازهی مهر (خورشید)، خمیازهی هاله (ی ماه)، خمیازهی موج، خمیازهی رگ و نظایر آن در امور محسوس و خمیازهی هوس، خمیازهی نشاط، خمیازهی حسرت، خمیازه تمنا در امور ذهنی و انتزاعی است.
دقت در این امر ضروری است که در مواردی که تشبیه به امری محسوس صورت گرفته، در وجه شبه، منحنی بودن آن امر مورد نظر شاعر بوده است که حذف می شود و استعاره شکل می گیرد کمان و آغوش و شکفتن گل و موج و هلال و لبه های زخم و ... عموما مناسبتی با شکل منحنی دارند.
چنانچه ملاحظه میشود، خمیازه به محض ورودش به عالم شعر، مانند هر کلمهی دیگری، امکان پردازش به صورت صور خیال پیدا میکند.
در این میان ترکیبی استعاری در کارگاه اندیشهی صائب شکل می گیرد که نشات گرفته از شباهت محراب به دهانی باز است و آن هم خمیازهی محراب است.
تا این لحظه بر اساس بررسی اجمالی من، بی هیچ تردیدی این ترکیب استعاری نخستین بار توسط صائب ارائه شده است و البته بعدا دیگران از جمله بیدل از آن بهره بردهاند.
همانطور که صائب برای نخستینبار آینه را به چشمی همیشه باز از حیرت تشبیه میکند و پس از او به یکی از پرکاربردترین موتیوها در شعر بیدل بدل میشود، تشبیه محراب به دهانی همواره باز و در خمیازهی ابدی، ساخته و پرداختهی کارگاه خیال صائب است.
باری، محراب مسجد در نگاه عارفان، عموما جایگاه نماز حقیقی نیست. محراب نماد هویتی دین است و البته کارکرد خود را دارد. اما او که همواره در نماز است و به قول قرآن از "الذین هم صلاتهم دائمون" است، همواره در محراب عبادت است. این محراب مسجد است که تنها در پنج وقت میزبان نمازگزار است.
این مفهوم بنیادین و مفاهیم دیگر، از جمله تقابل عشق و زهد، موجب میشود که ابیات رندانهی زیبایی در دیوان صائب پیدا شود.
در بیت عنوان، اشاره به کیفیت نماز زاهدانه شده است، که در نظر صائب و اغلب عرفا، تنها محمل زمزمهی الفاظ و معرکهی اطواری مشخص است. طبیعتا نمازي اینگونه، برای محراب، کسالت بار خواهد بود و او را به خمیازهای ابدی مبتلا میکند.
در زیر چند بیت از صائب و نیز بیدل را میآورم و به همین اشاره بسنده میکنم:
صائب:
زهد بی کیفیت این زاهدان خشک را
هیچ برهانی به از خمیازهی محراب نیست
این که زهد زاهد افسرده بی کیفیت است
می توان دریافت از خمیازهی محراب او
عیار زهد بی کیفیت تسبیح داران را
نگاه عارف از خمیازهی محراب می داند
بیدل:
زاهدا لاف محبت میزنی هشیار باش!
زخم شمشیراست این خمیازهی محراب نیست
#محمدعلی_شیوا
۲۷ شهریور ۱۴۰۲