بخشی از مقدمه کتاب صبح تجلی
مجموعه رباعیات بیدل
به انتخاب: سعید یوسفنیا
مقدمه: محمدعلی شیوا
بیدل شاعری ناشناخته و نیز شاعر ناشناختههاست. عرصهی اندیشهی بیدل فراختر از آن است که خود او نیز توانسته باشد آنها را در قالب ابیات محدود شعر بگنجاند. بیدل در بسیاری از غزلهایش از بحرهای طولانی شعر فارسی بهره برده تا بتواند بخشی از این محدودیت را رفع کند. با این وصف جای شگفتی است که بیدل به قالب رباعی اعتنا داشته؛ سهل است، تقریبا در تمام دوران شاعری اش به سرودن رباعیات حکمتآمیز فراوانی پرداخته است. شاید گرایش بیدل به بیان اندیشههای حکمی در شعر و سابقهی بیان چنین اندیشههایی در قالب رباعی توسط حکیمان و شاعران گذشتهی ادب فارسی، او را به این قالب شگفتانگیز که در عین «ایجاز»، موجبات بروز «اعجاز»های بینظیری را در شعر فارسی فراهم آورده، علاقهمند کرده باشد. به زبان بیدلانه میتوان گفت که او در راهی قدم گذاشته است که از هرجای آن میگذشت، گویی بر شعلههای آتش قدم مینهاد و ناگزیر بود دریافتهای شاعرانهی خویش را در اندکفرصتی بگوید و رد شود. برای نیل به چنین هدفی و برای آن که از قید نارسایی مطلب نیز رهایی یافته باشد، بهترین محمل شاعرانگی، سرودن رباعی بود:
آن راه كه سعیِ نارسایم پیمود
هر چند قدم شمرد جز دست نسود
چون آبلهی شكسته با دیدهی تر
هر جا پا میگذاشتم آتش بود
البته باید به این نکته توجه کرد که بیدل در رباعی تنها به بیان اندیشههای فلسفی نمیپردازد بلکه بسیاری از مباحث اجتماعی، پیشنهادهای اخلاقی، عشق و حتی طنز در رباعیات او راه یافتهاند که این دست از آثار او را در کنار سایر قالبهای شعری همچون غزل و مثنوی و قصیده خواندنی کرده است. از بسیاری از رباعی.های بیدل میتوان به شرایط اجتماعی فرهنگی حاکم در عصر او پی برد؛همانگونه که میتوان در سطرهای کوتاه و درعین حال کوبنده ی رباعیات بیدل، به فراخور احوال و مقامات او، با بسیاری از خصوصیات شخصی و روانی شخص بیدل آشنا شد. رباعیات بیدل حتی محملی برای نیایشوارهها و مناجاتهای کمنظیر او بودهاند.....
آبان 1395
#محمدعلی_شیوا