داستان زندگی شهدا

#عملیات_خیبر
Канал
Логотип телеграм канала داستان زندگی شهدا
@zendegishahidПродвигать
138
подписчиков
31,4 тыс.
фото
11 тыс.
видео
2,56 тыс.
ссылок
"﷽ " امروز فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از #شهادت نیست مقام معظم رهبرے❤️ به امیدِ روزی که بگویند؛خـادِمٌ الشٌـهدا به شــهدا پیوست تبادل و تبلیغ نداریم🚫 لینک ما درایتا👇 http://eitta.com/@zendegishahid
خستگی را خسته کرده‌اند
این سرداران سپاه خمینی ...

چهره خسته اما با صلابت
#فرماندهان لشکر۱۰ سیدالشهداء
بعد از عملیاتی نفس گیر در
#عملیات_خیبر
از سمت چپ:
شهید حاج اسماعیل معروفی
محسن سوهانی
سید محمد ابوترابی
شهید بهمن نجفی
تقی محقق


‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸

@zendegishahid
می‌گفت به ما عقل
که از عشق حذر کن!
امّا دل دیوانه مرا گفت:
خطر کن ...

یکی از تصاویر جنگ که ممکن است بارها
دیده باشیم مربوط به عملیات خیبر است
قهرمانِ داستان این عکس محمدکریم کیانی
فلاورجانی در سال ۶۱ فقط ۱۸ سال داشت
که برای دفاع از میهن به جبهه رفت. او در
عملیات خیبر در منطقه پاسگاه زید بر روی
مین رفت و پای چپش را از دست داد.
خستگی و تحمل درد را می‌توان از چهره‌ی
او فهمید. رزمنده‌ای که ساعت‌ها سینه‌خیز
حرکت کرده تا خود را به خاک وطن برساند.

اسفند ماه سال ۱۳۶۲
عکاس: علیرضا جلیلی‌فر

#مجروحین
#عملیات_خیبر
#جنگ_به_روایت_تصویر

‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸

@zendegishahid
عملیات خیبر پیش رو بود فهرستی را یادم آمد که ابراهیم آن بار آورد نشان من داد گفت: همه شان به جز یک نفر شهید شده اند
گفت: چهره این ها نشان می‌دهد که آماده رفتن هستند و در عملیات بعدی شهید می شوند

عملیات خیبر را می گفت در جزیره مجنون تعدادشان سیزده نفر بود ابراهیم پایین فهرست نوشت چهارده و جلویش سه نقطه گذاشت...

به نقل از همسر شهید
برگرفته از کتاب"به مجنون گفتم زنده بمان"

#شهید_حاج_محمد_ابراهیم_همت
#شهید_ابراهیم_همت
#شهید_همت
#ابراهیم_همت
#همت
#حاج_همت
#حاجی
#جزیره_مجنون
#عملیات_خیبر

‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌
#اللهم عجل لولیک الفرج🌸

@zendegishahid
#نعم_الرفیق

خداوند مقرب‌ترین‌ بندگان‌ خویش‌
را از میان‌ عشــاق‌ برمی‌گزیند،
همانان‌ کـه ڪورترین‌ ِگره ڪورِ دنیا
را به‌ معجزه‌ ی عشق‌ می‌گشایند!

پ.ن: ارادتمند و شیدایِ شماییم
شهید همت با چشمهایش و شهید خرازی با لبخندش، دلبری می‌کنند....

#شهید_حاج_محمد_ابراهیم_همت
#شهید_همت
#حاج_همت
#شهید_حاج_حسین_خرازی
#شهید_خرازی
#حاج_حسین
#عملیات_خیبر
#عملیات_کربلای_۵
#طلائیه
#جزیره_مجنون
#شلمچه
#نعم_الرفیق

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid
قصہ دست های بستہ را شنیده ای
بگذار تصویر، پاهای بستہ در
عملیات خیبر را برایت روایت ڪند...

#عملیات_خیبر
#پاهای_بسته😔


#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج

@zendegishahid
#شهید_محمدحسین_باغبان

كارگرزاده ای بود از استان اصفهان؛
یک ناخنش به خاطر جوشکاری کبود بود، قبل از #عملیات_خیبر به همرزمش شفیعی گفت: "اگر شهید شدم مرا از ناخنم و گودی کف پایم بشناسید."
شفیعی دلش لرزید. بارها حسین را دیده بود که با گریه می گفت: 'خدایا مرا مثل امام حسین (ع) شهید کن.'
اواخر اسفند وقتی شفیعی را برای شناسایی شهدا به تعاون لشكر ۱۴ امام حسین(ع)خواستند، حسین را فقط از روی ناخنش و گودی كف پایش شناخت، چون حسین سر نداشت.

@zendegishahid
گرد و غبارِ
میدان غیرت و شرافت،
گلگونه ی مردانِ مرد است....

اسفند، ۱۳۶۲،
خوزستان،
محور طلاییه
#عملیات_خیبر

@zendegishahid
@zendegishahid

‍ پایانِ سخت و جان‌فرسای #عملیات_خیبر، برایم با عکسی تمام شد که هرگز فکر نمی‌کردم بخشی از زندگی مرا با خودش ببرد...
«تَنَم» خودش را در اسفند ۱۳۶۲ از مهلکه نجات داد، ولی «جان‍َم»، بر روی لبه آن وانتی که عکس‌اش را گرفتم، نشست و با دوستانش برای همیشه رفت... سال‌هاست که از او خبری ندارم گه‌گاهی در حفره‌ای از زمان او را ملاقات می‌کنم روز دفن پدرم با همان وانتی که با دوستانش رفته بود، آمد چند ساعتی بود و دوباره رفت بعضی اوقات در بیماری‌های مادرم به او سر می‌زند، می‌بینم که آمده و در کنار تخت او زانو زده و دستان مادر را در دست گرفته و با او حرف می‌زند هرگز از او دربارۀ تصمیمِ رفتنش در روزهای آخر سال ۶۲ نپرسیدم حتی نمی‌دانم اکنون کجا زندگی می‌کند از برق چشمانش می‌فهمم که از رفتنش راضی است هر بار که به بهانه‌ای می‌بینمش، حسادت همه تنم را فرا می‌گیرد، آزاد است و رها هنوز جوان است و موهای مشکی‌اش پُرپُشت و براق سال‌هاست که آرزو دارم، روزی در میان خلسۀ زمان، مرا به جمع دوستانش دعوت کند و در حالی‌که در پشت وانت، باد در موهایمان می‌پیچد و حسابی می‌گوییم و می‌خندیم، مرا به خانه خود ببرد....

[عراق، جزیره مجنون، اسفند ۱۳۶]

عکس و دلنوشته: بهرام محمدی فرد
#عکاس_دفاع_مقدس


@zendegishahid