داستان زندگی شهدا

#زینب_حاج_قاسم
Канал
Логотип телеграм канала داستان زندگی شهدا
@zendegishahidПродвигать
138
подписчиков
31,4 тыс.
фото
11 тыс.
видео
2,56 тыс.
ссылок
"﷽ " امروز فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از #شهادت نیست مقام معظم رهبرے❤️ به امیدِ روزی که بگویند؛خـادِمٌ الشٌـهدا به شــهدا پیوست تبادل و تبلیغ نداریم🚫 لینک ما درایتا👇 http://eitta.com/@zendegishahid
📸عکس دیده نشده...

بچه‌های شهدا رو برده بود دیدار آقا؛ دختر خودش هم بین‌شون بود.
موقع معرفی گفته بود: دخترم زینب؛ کنیز شماست.
آقا گفته بودند: نه؛ ایشان دختر
#شهید_زنده_حاج_قاسم_سلیمانی است...

#زینب_حاج_قاسم🌷


‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸

@zendegishahid
تنی پراز ترکش
ریه ای شیمیایی
از ۸ سال دفاع مقدس تا دفاع از حرم،
دستی قطع شده که نشان علمدار شد و در نهایت یک تن اربا اربا...
حضرت پدر خوب رسم علمدار کربلا را به جا آوردید و یاد قمر بنی هاشم(ع) را در چشمان یک عالم مجسم کردید!
چقدر زیبا روایت های عموعباس بچه های خیمه را زنده کردید!

#زینب_حاج_قاسم
#زینب_سلیمانی

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پست اینستاگرامی زینب سلیمانی به مناسبت رجعت پیکرهای مطهر شهدای خانطومان:

🥀 دوباره خبر رسید...
خودم این احساس را درک میکنم... آن روزی که متوجه شدم پیکر این عزیزان به وطن بازگشته، از صمیم قلب خوشحال شدم که بابا به آرزویش که بازگشتن شهدای خانطومان بود رسیدند و باز هم مثل همیشه مقابل خانواده شهدا سربلند شدند و از آن دنیا هم به وعده خود عمل کردند.‌..

#زینب_حاج_قاسم
#یقینا_کله_خیر
#قهرمانان_وطن

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid
ساعت ۱۱:۴۰ ظهر
زمان اذان ظهر رسید
با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد!
ساعت ۳ عصر
حدود #هفت_ساعت! حاجی هرآنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم.
پایان جلسه...
مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبت‌کنان تا درب خروج همراهیش کردیم.
خوردویی بیرون منتظر حاجی بود
حاجقاسم عازم بیروت شد تا سیدحسن‌نصرالله را ببیند...
ساعت حدود ۹ شب
حاجی از #بیروت به دمشق برگشته
شخص همراه‌ش می‌گفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و #خداحافظی کردند.
حاجی اعلام کرد امشب عازم #عراق است و هماهنگی کنند
سکوت شد...
یکی گفت؛
حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرین!
حاجقاسم با لبخند گفت؛
می‌ترسین شهید بشم!
باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد
_ #شهادت که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعه‌ست!
_ حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم
حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمرده‌شمرده گفت:
میوه وقتی می‌رسه باغبان باید بچیندش، میوه رسیده اگر روی درخت بمونه پوسیده می‌شه و خودش میفته!
بعد نگاهش رو بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضی‌ها اشاره کرد؛ اینم رسیده‌ست، اینم رسیده‌ست...
* ساعت ۱۲ شب
هواپیما پرواز کرد
ساعت ۲ صبح جمعه
خبر شهادت حاجی رسید
به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم
کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود.

راوی: مسول ستاد لشکر فاطمیون

#زینب_سلیمانی
#زینب_حاج_قاسم

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid
راهت
ادامه
دارد...

پ.ن: پست اینستاگرامی زینب سلیمانی
#زینب_حاج_قاسم
#یقینا_کله_خیر

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid
زینب سلیمانی در جدیدترین پست اینستاگرامی خود نوشت:

"مشتی گره‌خورده رو به آسمان و دست بر روی دست که محکم کند پیمان خیالمان را؛ چه احساس زیبایی میان ما حکم‌فرما شد که هنوز دست سه نفره‌مان عشقی میان شما و مادرم و من.

چه احساس زیبایی که هنوز هوش و حواسم را می‌برد تا سراپرده‌ی خیال بودنتان گرمی دستانتان که امروز از من دریغ شد.

در همین لحظه دستم را به دستانتان دخیل کردم که تبرکی‌اش تسبیح‌تان بود. کاش دستم هیچ‌وقت از دستتان جدا نمی‌شد که در آن نیمه‌شب به وقت سفر طولانی‌تان، محکم دستتان را می‌فشردم.

آن روز مثل این عکس که شما دست من و مادر را بهم فشردید؛ امروز من دست مادر را همین گونه می‌فشارم و هر روز که می‌گذرد گرمای دستانتان را بر روی دستانمان بیشتر حس می‌کنم. "

#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#زینب_سلیمانی
#زینب_حاج_قاسم
#یقینا_کله_خیر

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid
استوری زینب سلیمانی:

.....بابا!
چرا همیشه به وقت تو دنیا می لرزد؟!

#زینب_حاج_قاسم
#یقینا_کله_خیر
#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid
دلنوشته زینب سلیمانی به یاد پدر
من به فدای خواهر حسین(ع)

«بابای عزیزتر از جانم چه قدر خوب شد نام مرا زینب گذاشتید. مادرم می‌گفت شما وقت انتخاب اسمم گفتید «بعدها متوجه می‌شید چرا اسم زینب را انتخاب کردم برای دخترم». شهادتتان از درون، خیمه سوزان من بود و‌ تمام وجودم یکی‌یکی از درون می‌سوخت و روی هم فرومی‌ریخت اما وقتی عظمت حضور مردم را دیدم که چه باشکوه و با عزت و با تمام وجود برای‌تان به میدان آمدند، دلم کمی آرام گرفت.
همیشه به من می‌گفتید عزت دست خداست و بدانید اگر گمنام‌ترین هم باشید ولی نیت شما یاری مردم باشد، می‌بینید خداوند چقدر با عزت و عظمت شما را در آغوش می‌گیرد. می‌دانم راز آن چهره نورانی‌تان و آن همه عزت و عظمت‌تان فقط در نمازهای نافله و گریه‌های شبانه و گرسنگی در بیابان‌ها و گرمای صحراها و آن همه خطر را به جان خریدن نبود... بلکه شما جان و مال و دنیا و آخرت‌تان را با خداوند متعال، فاطمه زهرا(س) و عمه سادات(س) معامله کردید.
آن روز که رسم «کلنا عباسک یا زینب» را نوشتید، این نوشته وِرد زبان همه عالم شد. شما علمدار خیمه خواهر حسین(ع) شدید و من تا آخرین نفس فدایی بانویی می‌شوم که نام مبارکش را بر من نهادید تا حق این نام را ادا کنم».
#زینب_حاج_قاسم

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid
#استوری
#زینب_حاج_قاسم
#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج

@zendegishahid
‌‌‌‌#پست‌_اینستاگرام_زینب_سلیمانی

●تنی پر از ترکش، ریه‌ای شیمیایی از ۸سال دفاع مقدس تا دفاع از حرم، دستی قطع‌شده که نشان علمدار شد و در نهایت یک تن اربا اربا؛

●حضرت پدر خوب رسم علمدار کربلا را به جا آوردید و یاد قمر بنی هاشم(ع) را در چشمان یک عالم مجسم کردید!
چقدر زیبا روایت‌های عمو عباسِ بچه‌های خیمه را در یادها زنده کردید!

#زینب_حاج_قاسم🌷


#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج

@zendegishahid
‌‌#در_کشتی_نجات

پست اینستاگرامی زینب سلیمانی به مناسبت روز پاسدار:

یار برفت و ماند دل
شب همه شب در آب و گل
تلخ و خمار می‌طپم
تا به صبوح وای من
‌‌
عزیز تر از جانم، نمادِ حقیقی پاسداری- پاسداری از مظلوم در چنگ ظالم، پاسداری از انسانیت، پاسداری از دین- هرسال ما برای شما با گرفتن دسته‌ی گل، جشن می‌گرفتیم، امسال خودتان از بهشت برای اربابتان گل می‌چینید و تولدش را جشن می‌گیرید.

بابا جان سلام ما را هم به آقایمان و اربابمان برسانید، بگویید فرزندانم را زیر پرچمتان به حرمت لحظه‌لحظه‌هایی که قلبشان داغدار است، نگه دارید
روزتان مبارک پاسدار وطن

#زینب_سلیمانی
#زینب_حاج_قاسم

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج

@zendegishahid
‍ این پلاک را اولین‌بار که با هم به سوریه رفتیم به من دادید و گفتید بابا اینو به همراه داشته باش تا اگر اتفاقی برایمان افتاد، بدانند تو دختر من هستی... سکوت کردم و گفتم یعنی با هم شهید میشویم؟ گفتید: بله؛ با اینهمه اصرار برای کنار من ماندن در همه جا، آخر با من شهید میشوی... بعد مکثی کردید و گفتید: البته من خوشحال میشوم تو با من شهید شوی.
‌‌
هر سفر که با هم میرفتیم این پلاک را به همراه داشتم و منتظر لحظه شهادت با شما بودم... چه انتظار بی‌ثمری شد... آخر به شما نرسیدم... و شما پر کشیدید... شاید بالهای من برای پرواز و اوج با شما خیلی کوچک بود و باید میماندم تا بالهایم را قوی‌تر کنم تا اوج بگیرم...
‌‌
امسال تلخ‌ترین سال زندگیم شد و هر سال تلخ‌تر و تلخ‌تر خواهد شد... نمیدانم تا چند ساعت تا چند روز تا چند هفته تا چند ماه تا چند سال باید انتظار دیدن روی ماهتان را بکشم اما باور دارم در حال آماده شدن برای بازگشتید و با مهدی فاطمه خواهید آمد... آن روز دور نیست...
‌‌
سال نو را پیشاپیش بر تمامی مردم شریف و صبور این آب و خاک تبریک عرض میکنم.
‌‌
از خداوند منان خواستارم که امسال را سال پایان سختی مردم سرزمینم قرار دهد.
التماس دعا

#زینب_سلیمانی
#زینب_حاج_قاسم

#یقینا_کله_خیر

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج

@zendegishahid
‌‌
آخرین باری که بهم زنگ زدید، سه ساعت قبل از سفرتان به بهشت بود؛ به همون جایی که در خواب تعریف کردید... یک باغ بسیار زیبا و خصوصی برای خود شما و گفتی این باغ را خودتان برای خودتان ساختید و دو روز قبل از شهادتتان این باغ را دیدید...
‌‌
کاش میدانستم آنشب اخرین باری که زنگ زدید بار آخریست که صدایتان را میشنوم
و کاش از حرف هایتان و از اصرارتان برای تنها نماندن در خانه چیزی حس میکردم
کاش آن لحظه می‌فهمیدم چرا به من گفتید بابا از دستم ناراحت نشو ...کاش حکمت این صحبت هایتان را در آخرین مکالمه‌مان می‌فهمیدم
به من قول دادید وقتی برگشتید با هم به مشهد میرویم ... چه خوش عهدی بابا جان و چه سفر زیارتی زیبا‌ و با شکوهی به مشهد رفتید.

هر بار که می‌رفتید انتظار برگشتتان شیره جانمان را می‌گرفت... می‌گفتیم نرید خسته‌اید، مریض هستید؛ می‌گفتید من نروم چه کسی برود؟ شما قبول می‌کنید ناموس مردم، بچه‌های بیگناه در چنگال یک‌ مشت حیوان وحشی اسیر و گرفتار شوند، مرزهايمان به خطر بيفتد و فردا اينها به داخل كشور ما بيايند و جان و مال و ناموس مردم را به غارت ببرند و من در خانه کنارتان بمانم؟ ما با سوال شما از خودمان شرمنده میشدیم و شما را به خدا می‌سپاردیم... ‌‌‌‌‌‌
كاش بخاطر اينهمه سال دوری و سختی و دلهره، گوشه نگاهی به ما بیندازی بابا جان كه چه سخت تشنه يک نگاه شمايم.
‌‌
حضرت عشق حضرت پدر امروز روز شماست؛ #روز_شهید... باز هم پیروز میدان شدی و مُزد اينهمه سال مجاهدت و سختی و خستگی را چه با افتخار از خود سيدالشهدا گرفتی.
‌‌
🌷 روز شهيد بر شما كه تمام وجودتان نشانه‌ای از شهيد بود، مبارك

#زینب_سلیمانی
#زینب_حاج_قاسم
#یقینا_کله_خیر

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج

@zendegishahid
#یقینا_کله_خیر

استوری فرزند شهید حاج قاسم سلیمانی

#زینب_سلیمانی
#زینب_حاج_قاسم

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج

@zendegishahid
حکمت انگشترتان این بود که از تن پاره‌پاره‌تان، دستی که مانده را راحت‌تر بشناسیم. دستی که سالها به سوی معبودتان دراز کردید، دست جانبازیتان که دست تمنایتان شده بود.
‌‌
‌‌عقیق بر دست که نماد آرامش روح است و شما آن را به دست کردید چون می‌دانستید قرار است به آرامشی ابدی رهایی یابید.
‌‌غم و غصه‌هایتان، دردهایتان از وجود مبارکتان رهانیده می‌شوند. معنی عقیق همین است که شما به راستی می‌دانستید کجا به دست کنید. به همان دستی که ماند تا یاد #علمدار_کربلا را دوباره زنده کند. در سرزمین عراق بر روی زمین افتاد تا علم و علمدار روحی تازه کند در دلها...
‌‌‌‌
شما علمدار بودید بابا؛ علمدار حرم و کرامت و انسانیت.
‌‌‌‌
بی سر و سامان و حیران و سرگردان به دنبال گوشه‌ای از شما بودیم که عقیقت به روح و جانم رسید این تمام سهم ما از شما بود...
‌‌‌‌
اینکه چگونه انگشترتان را به دستم رساندید بماند بین من و شما ... قول میدم همانطور که خواستی علمدار خوبی برای علمت باشم حضرت پدر....

#زینب_سلیمانی
#زینب_حاج_قاسم

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج

@zendegishahid
سلام بابا جان
سلام عشق من
سلام قلب من
۳۷ روز از نبودنت میگذرد
۳۷ روز بدون اینکه صداتو بشنوم میگذرد
۳۷ روز نفس‌هاتو‌ حس نمیکنم
۳۷ روز لبخندتو ندیدم
۳۷ روز مثل مثل آواره‌ها از در خانه سرگردانم
میگردم اما پیدایت نمیکنم
من به روزهای نشنیدن صدایت عادت ندارم
من به روزهای بی‌تو عادت ندارم
منو تو تنها پدر و دختر نبودیم رفیق هم بودیم انیس و‌ مونس هم بودیم همه جا با هم کنار هم بودیم.
حالا تو بگو من چه کنم؟؟! روز ها بی‌تو نمیگذرن...
هنوز منتظرم در خانه را باز کنی و کیفت را بر زمین بزاری و منو صدا کنی
زینب؟! کجایی پس؟ من آمدم ...

#زینب_سلیمانی
#زینب_حاج_قاسم

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج

@zendegishahid
بسم رب الشهداء و الصديقين
آقا جان!
ميدانم بعد شهادت پدرم چه آتشی در قلب مبارکتان شعله ور است...
اما بدانید و ایمان داشته باشید گر پدر نیست تفنگ پدری هست هنوز ‌‌
اگر هزاران بار ما را بسوزانند و تکه‌تکه کنند تا آخرین قطره‌ی خون ناقابلمان، در کنارتان خواهیم ایستاد.
‌‌‌
بدانید هر کدام از ما برای شما مانند پدرم در رکابتان فرمانبرداری خواهیم کرد.

#ما_ترکناک_یا_ابن_فاطمه
#زینب_سلیمانی
#زینب_حاج_قاسم

@zendegishahid
#پست_اینستاگرام_زینب_سلیمانی

نه گذاشتند لمست كنم
نه گذاشتند دست قطع شده ات را ببوسم...
تمام حسرت‌هايم را بايد با نگاه كردن به تابوتی كه تو در آن آرميده بودی و هر شب نگاه به سنگ مشكی‌ای كه از تمام تو برايم باقی ماند، خالی كنم.
‌‌
اين همه حسرت برای قلب يک دختر خيلی سخت است.
بابا اما همه اين‌ها به فدای امام حسين(ع)، به فدای خواهر حسين(ع)...
‌‌
دلم به آن وعده‌ای که همیشه به من میگفتی دخترم منو تو با هم #شهید میشیم خوش است...
‌‌
میدانم روز وصل منو تو دیر نیست و مرا به زودی در آغوش خواهی گرفت...

#زینب_سلیمانی
#زینب_حاج_قاسم🌷


@zendegishahid