داستان زندگی شهدا

#آزادگان
Канал
Логотип телеграм канала داستان زندگی شهدا
@zendegishahidПродвигать
138
подписчиков
31,4 тыс.
фото
11 тыс.
видео
2,56 тыс.
ссылок
"﷽ " امروز فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از #شهادت نیست مقام معظم رهبرے❤️ به امیدِ روزی که بگویند؛خـادِمٌ الشٌـهدا به شــهدا پیوست تبادل و تبلیغ نداریم🚫 لینک ما درایتا👇 http://eitta.com/@zendegishahid
✔️️️دست‌نوشته‌های جنگ

نامه‌ای که ۲۹ سال بعد به دست گیرنده رسید!

«مهدی وطن‌خواهان»، آزاده اصفهانی، ۲۹ سال منتظر جواب نامه‌ای بوده که در دوران اسارتش؛ یعنی درست در نوزدهم تیرماه ۱۳۶۵، زمانی که چهارسال از زندگی‌اش در اردوگاه اسرای جنگی موصل۴ عراق می‌گذشته، برای «آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای»، رئیس‌جمهور وقت می‌نویسد و برای اینکه بعثی‌ها به هویت مخاطب نامه پی نبرند او را دایی عزیزش، «سیدعلی رئیسی» (عینکی) خطاب می‌کند.

◀️ متن نامه مهدی وطن‌خواهان

بنام خدا، برای خدا، بیاد خدا
خدمت دائی عزیز و ارجمندم سلام عرض می‌کنم.
پس از عرض سلام سلامتی شما را از درگاه ایزد متعال خواهانیم. باری دائی‌ جان اگر از احوال اینجانب و برادرانم خواهانید بحمدالله سلامتی برقرار و بدعا گوئی شما مشغولیم. دائی‌ جان این اولین نامه‌ ایی است که برای شما ارسال میدارم امیدوارم که جواب آن را هر چه سریع‌ تر ارسال دارید. البته با عرض معذرت از این که مزاحم وقت گرانبهای شما شده‌ ایم. دائی‌ جان، امیدوارم در تمام کارهایتان از سرپرستی خانواده تان تا سر کارتان (مدیریت دبیرستان) موفق و مؤید باشید. دائی‌ جان، چند روز دیگر ما پا در ۵ سال اسارت می‌ نهیم البته اینجا هفت ساله و هشت ساله هم داریم دائی‌ جان، با این که از شما دوریم ولی خدا شاهد است هر روز که بر اسارت من افزوده می‌ شود و علاقهٔ دو چندان از شما و مخصوصا پدرتان یعنی پدربزرگم و برادرانتان (دائیهایم علی اکبر و...) در قلبم افزوده می شود و همیشه دعایتان می کنیم و امیدوارم که بار دیگر شما را و پدر و برادرانتان را ملاقات کنیم. چون طبق مثل قدیمی‌ ها می گویند دوری و دوستی.
در نامه تان طبق آن روزها که برایم داستانها و تجربه‌ های خود را تعریف می کردید امیدوارم که در نامه تان از آن‌ پندها چه برای تزکیه نفس و چه برای مسائل معنوی، ما را مستفیض کنید. در ضمن در دعاهایتان ما را از دعای خیرتان فراموش نکنید روز جمعه هم که به ملاقات سید محمدحسین، سیدمحمود_ محمدعلی_ دکتر مصطفی_ و بقیه دوستان می‌ روید یادی از ما نیز بکنید و سلام ما را به ایشان برسانید اگر مقدور است عکسی با لباس خانگی برایم بفرستید خواهرزادهٔ حقیرتان
از خداوند موفقیت شما و بقیه دوستان و آشنایان را مسئلت دارم. خداوند لحظه‌ و آنی ما را بخود وامگذارد (انشاءالله) ما را از فتنه‌ های دنیا سربلند و پیروز بیرون بیاورد انشاءالله. قلب بیمارمان را با نور قرآنش منور و شفا عنایت بدهد انشاءالله توفیق عاشق شدن در راهش و بخون غلتیدن در راهش به ما عنایت بگرداند (انشاءالله.)
قلم بتراشم از هر استخوانم
مرکب گیرم از خون رگانم
بگیرم کاغذی از پردهٔ دل
نویسم بهر یار مهربانم

۱۳۶۵/۴/۱۹
الأحقر؛ مهدی وطن‌خواهان


منبع: اصفهان زیبا

#دست_نوشته_جنگ
#آیت_الله_خامنه‌ای
#مهدی_وطن_خواهان
#نامه
#اسارت
#آزادگان

#محرم_الحرام_۱۴۰۱ ه ش

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🏴

@zendegishahid
یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور ...

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور....
.
پ ن : همدان_ محوطه سپاه ناحیه
تابستان ۱۳۶۹_عکاس حمیدرضا لطفیان
قهرمان آزاده در آغوش مادر

#آزادگان
#هفت_تپه_گمنام
@zendegishahid
بیست و ششم مرداد بود....
تلویزیون مدام مارش پیروزی پخش می کرد
خبر داده بودند که امروز #آزادگان به وطن باز خواهند گشت...
پیرزن
صبح زود نمازش رو که خوند،
به رسم همیشه سماور و چایی اش رو براه کرد...
خونه رو تمیز و حیاط رو آب و جارو کرد
و کمی بعد...
قاب عکس خندان پسرش رو گرفت به زیر چادرش و مهیای رفتن شد...
چه جمعیتی اومده بود
چه خبر بود تو خیابون ها
یکی نقل پخش میکرد...
یکی #صلوات میفرستاد...
یکی گوسفند قربونی میکرد....
و یکی هم در آن گرمای سخت میان مردم شربت پخش میکرد و مدام می‌گفت گوارای وجودتان.....
پیرزن اما
عصا به دست....
تا بر کمر...
لنگ لنگان..
خودش رو به تازه از اسارت برگشته ها رسونده بود و با صدایی خسته...هس هس کنان...زیر لب و آهسته می پرسید...
«کسی جوان منو ندیده؟....»
«کسی جوان منو ندیده؟....»
و او آنقدر عکس پسرش رو نشون داد که شب شد...
شبی به رنگ انتظار...
نه دیگر برای جسم و دیدن دوباره ی پسرش...
که از آن شب به بعد
برای تکه ای از استخوانش....
.
و او از بیست و ششم مرداد به بعد شد #مادر_شهید...
#مادر_شهید_گمنام

#بازگشت_آزادگان


@zendegishahid