#به_وقت_روضهعلی بن محمد نوفَلی تعریف میکند:
«وقتی هارون الرشید مأمور فرستاد دنبال
موسی بن جعفر، آقا مشغول نماز بود.
نوشتهاند بیست و یک نفر آقا را دوره کرده بودند.
یکی عمامه از سرش انداخت، یکی سجاده از زیر پاش کشید..
چنان آقا با صورت به زمین افتاد که محاسنش به خون خضاب شد،
آقا شروع کرد به گریه...
هارون لعنتی به طعنه صدا زد: «یا
موسی! برا چی داری گریه میکنی؟ شماها که آستانه تحملتون بالاست!»
فرمود: «برا خودم گریه نمیکنم، یادِ مصیبتای جدم ابی عبدالله افتادم...»
عجب رسم عجیبی دارد این دنیا!
هرکس تو این عالم باب الحوائج شد بدجوری دست و پا زد تو مظلومیت..
بدجوری شهید شدند..
جون دادنشون با بقیه فرق میکرد.
یک باب الحوائج علی اصغر بود.
ابی عبدالله دید این بچه دارد سخت دست و پا میزند. خنجر را برداشت، گوشهی قنداق را پاره کرد گفت: «حالا دست و پا بزن بابا»
یک باب الحوائج هم کنار نهر علقمه بود...
نوشتهاند که تا ابیعبدالله رسید بالا سرش، دید عباس هی میخواد پاهاش را جمع کند.
نوشتهاند که :"اِرْتَجَحُ جَسَدَه"
😭😭از خجالت بدن عباسبن علی میلرزید...
الهی من قربان ادبت بروم آقا..
😭😭اما من بمیرم برا آن آقایی که تو قعر سیاه چال هر چی آمد دست و پاش را تکان بدهد این غل و زنجیر اجازه نداد...*
😭😭😭😭هربلایی سرم آمد کفنم دست نخورد
وقت تشییع تنم پیرهنم پاره نشد
ساق من خم شده اما تن من کامل بود
قدر انگشت بریده بدنم دست نخورد
صَلی اللّه عَلیک یا مَظلوم
صَلی اللّه عَلیک یا سَیدنَا الْعَطشان
صَلی الّله عَلیک یا سَیِدنَا العُریان
گریه زیاد کردم روضه زیاد خوندم
پشت سرت خیلی وَ اِن یَکاد خوندم
وَاِنْ یَکادُ الَّذِینَ کَفَروا
نیزه فرو شد به تنت
وَاِنْ یَکادُ الَّذِینَ کَفَروا
خودت بگو از کفنت
#امام_موسی_کاظم#یا_صاحبالزمان━━ .•
🦋•.━━━━━━━━
@zemzemehdeltangi━━━━━━━━━━━━