“خاک دانا”
ای فاتح من
همین که بر خاکم گام میگذاری
دستآورد بزرگیست
بی آنکه بشناسمت به نام و نشان
به همین خرسند باش
که جهان افغانستانم میخوانند
اما من نامهای مشعشع بسیاری دارم
زبانم را از من گرفتی
اما من به زبانهای بسیاری سخن گفته ام
بر خاکم گام میگذاری
بی آنکه خطی به یادگار
بر دیوارهای بلندم نوشته باشی
بی آنکه طاقی بردوازههایم برافراشته باشی
بی آنکه کتابی را پیش چراغی گشوده باشی
به همین قانع باش
با تازیانه بازوانم را کبود مکن
با کارد گلویم را مخراش
با گلوله برج وباروهایم را نشانه مگیر
بگذار کاروانی که از قرون بعد میآید
غور و غزنین را با منارههایش به یاد بیاورد
بلخ را با مخروبههایش
بامیان را با طاقهای خالی خنگ بت و سرخبتش
من خاک دانایی هستم
قبل از تو
فاتحان بسیاری را زبان آموخته ام
شعر بر زبانشان نهادهام
من خاک صبوری هستم
با من مهربان باش
@channel_abutaleb_mozafari#ابوطالب_مظفری #channel_abutaleb_mozafari #خاک_دانا