🌸 یک گلی هست که گمانم مرا اهلی کرده باشد
🔻زینب بیات
امروز منم میان وعدهی چاشت داشتم در محل کارم. درست مثل یک کودک که کودکستان می رود و ظرف چاشتش در دستش است.
😊صبح که بیدار شدم بروم اداره. دیدم ظرف چاشت نرگس که همیشه برای مدرسهاش آماده میکردم و پر میکردم از خوراکیهای خوش مزه. پر از خوراکی در یخچال است با یک یادداشت از طرف نرگس برای من: "مامان میتونی اینو با خودت ببری رادیو که گشنهات نباشه."
😘خیلی ذوق زده شدم. آخر همیشه مامانها هستند که در همه شرایط به فکر پشتیبانی همه خانواده هستند. بچهها چی بخورند و چی بپوشند.خدای ناکرده مریض نشوند و انواع تقویتها و رسیدگیها.ولی کمتر کسی فکر میکند که مامانها هم احتیاج به توجه دارند به خصوص اگر از نوع عاطفی باشد. و من چقدر امروز و روزهای دیگر در عواطف
کودکانهی نرگس بال و پر کشیدم. امروز نرگس، مامان شده بود و من کودک.
وقت هایی هم که از محل کارم بر میگردم طرف خانه. نرگس همین که صدای توقف ماشین را دم در خانه میشنود و من از ماشین میبرآیم. ناگهان از پنجرهی بالایی خانه، پارچ آب به دست، ظاهر میشود و آن را بالای سر من و ماشین خالی میکند. و هر دویمان در هیجان و شور و خندهی مادر دختری غرق میشویم.
به قول خود نرگس که زندگی همین است همین.
😍نرگس آخرین کودک خانه ماست. باقی بچهها نوجوان و جوان شدهاند و هر کدام در دنیای خاص خود هستند. و من امیدوارم در حالی که نرگس به نوجوانی تغییر ریل میدهد. همچنان این
کودکانه
گیهای قشنگ را با هم داشته باشیم و فراموش نکنیم. به قول نویسندهی شازده کوچولو، « آخر همه آدم بزرگها اول بچه بودهاند. ولی کمتر آدم بزرگی این را به یاد می آورد.»
#مادر_دختری#مادرها_هم_توجه_میخواهند#نرگس_کاظمی#کودکانه_گی