زن و جامعه (زن کارگر)

#وظیفه_
Канал
Запрещенный контент
Политика
Социальные сети
Образование
Персидский
Логотип телеграм канала زن و جامعه (زن کارگر)
@zan_jПродвигать
2,08 тыс.
подписчиков
17,1 тыс.
фото
14,3 тыс.
видео
5,21 тыс.
ссылок
تماس با ما : @Zan_jameh Women's emancipation
#مقالات_زنان

۱۴ مرداد ۱۳۹۷
اولیور بورکه‌من

اگر میخواهید شبها خوب بخوابید ،از نابرابری جنسیتی دوری کنید!

اگر مراقبت از بچه‌ها در طول شب یا تامین هزینه‌های خانواده به تنهایی بر دوش شماست، حس می‌کنید که اجازه کوچک‌ترین اشتباهی را ندارید. یک زندگی برابر و #بدون_کلیشه‌های_جنسیتی ، کیفیت حیات شما را بالاتر می‌برد و حتی خواب شبانه‌تان را بهبود می‌بخشد

این باور مشترک در میان محققان حوزه برابری جنسیتی وجود دارد که در جوامعی برابر، افراد شادتر و سالم‌ترند:‌ نه تنها زنان که مردان هم در چنین جوامعی زندگی بهتری دارند. حتی اگر همه بر سر این موضوع توافق نداشته باشند، باز هم چنین سبکی از زندگی را می‌توان به فهرست دلایل ترجیح زندگی در اسکاندیناوی افزود.
با وجود دانستن این حقیقت، خواندن نتایج یک تحقیق تازه درباره خواب شبانه زنان و مردان غافلگیرکننده است. نتایج این تحقیق می‌گوید که مردان و زنان در جوامع برابر جنسیتی، خواب شبانه بهتری هم دارند. درباره زنان این موضوع می‌تواند به خاطر این باشد که در یک جامعه برابر، بخشی از بار سنگین مسوولیتی که برای بیدار شدن در ساعت سه صبح و نگهداری از نوزادی که جیغ می‌زند یا انتظار بازگشت نوجوانی که تا نیمه شب به خانه نیامده، از دوش آنها برداشته می‌شود. در #کشورهای_سنتی‌تر، این باور وجود دارد که در یک رابطه غیرهمجنس‌گرایانه، یک زن باید تمام این کارها را انجام دهد. چون مرد که تنها نان آور خانه است یا شاید ترجیع می‌دهد خود را تنها نان‌آور خانه ببیند، نیاز دارد که برای بقای خانواده، بیشتر بخوابد. بر اساس این تحقیق، آنچه که در واقع در چنین جوامعی اتفاق می‌افتد، این است که مردان هم به خاطر نگرانی‌هایشان در مورد امنیت شغلی و تامین مالی خانواده خوب نمی‌خوابند. به علاوه آنها مجبورند تا دیروقت شب کار کنند یا صبح خیلی زود سر کار بروند.
علاوه بر مشکلات اساسی‌ای که جنسیت‌زدگی برای جامعه به وجود می‌آورد، این موضوع نشان‌دهنده دلیل مشکلات دیگری است که کلیشه‌های جنسیتی برای‌مان به وجود می‌آورند. هرچه توقعاتی که از اعضای خانواده یا هر گروه اجتماعی دیگری می‌رود سفت و سخت‌تر باشد، انعطاف در آن خانواده یا گروه کمتر خواهد بود؛ چون تطابق ایجاد کردن با شرایط در چنین فضایی مشکل‌تر می‌شود. از دیدگاه یک زن، هر نیمه شب از خواب بیدار شدن به خاطر بچه، خشمگین کننده است. از دید یک گروه اجتماعی هم این موضوع قابل تحمل نیست. این بار را به طور مساوی توزیع کنید تاجلوی فرسودگی تمام اعضای خانواده گرفته شود. همچنین، اگر برابری در اشتغال وجود داشته باشد نیز، #وظیفه_ تامین #هزینه‌های خانواده به طور #مساوی تقسیم می‌شود و در عین اینکه کار بیشتری انجام می‌شود، پول بیشتری هم به دست می‌آید، بدون آنکه هیچ یک از اعضای حانواده خود را ناتوان از اشتغال ببینند یا از دست رفتن شغل یکی از آنها، کل درآمد خانواده را تهدید کند.
اینکه یک فرد به تنهایی مسوول چیزی نباشد، از نظر عاطفی هم مزایایی دارد. اگر #نگهداری_از_بچه ها در نیمه شب تنها و تنها وظیفه شما باشد یا اینکه به تنهایی مسوول #تامین_مالی خانواده باشید، به طور طبیعی حس می‌کنید که امکان خطا ندارید و اگر یک قدم اشتباه بردارید همه چیز نابود می‌شود. در حالی که تقسیم مسوولیت‌ها، شما را از این موقعیت همه یا هیچ نجات می‌دهد. به این ترتیب چند ساعت نگهداری از بچه در طول شب، تبدیل به کاری لذت‌بخش می‌شود بدون اینکه از شما توقع برود که هر شب این کار را انجام بدهید.
علاوه بر اینها، ما انسان‌ها برای ایفای یک نقش واحد طراحی نشده‌ایم. #کارل_مارکس به دنبال این بود که کار کردن به تمام زندگی یک فرد تبدیل نشود. او #نقل_قول_مشهوری دارد که می‌گوید: «صبح به شکار برویم، بعدازظهر ماهیگیری کنیم، عصر گله را به چرا ببریم و بعد از شام به نقد بپردازیم بدون اینکه لزوما شکارچی، ماهیگیر، چوپان یا منتقد باشیم.» مارکس درباره نقش‌های خانوادگی و والدین بودن زیاد حرفی نزده اما نکته مورد نظر او اینجا هم کاربرد دارد: قرار دادن آدم‌ها در کلیشه‌های خشک و بدون تغییر شاید بتواند منافع کس دیگری را تامین کند، اما قطعا منافع ما را تامین نخواهد کرد. ما بزرگ‌تر از این‌ حرف‌ها هستیم.


https://t.me/zan_j/3380
Forwarded from عکس نگار
  

دختری از آسیای دور

زهرا عمرانی

تصورم از کشور ژاپن، مساوی با نظم بود و پشتکار. زنان و مردانی مرتب که پا‌به‌پای هم در‌ حال تلاشند. خستگی‌ناپذیرانی که از صبح زود کار می‌کنند تا دیر‌وقت شب. 

در این تصویر همه برابر بودند و همه‌چیز سر جای خودش بود. دوستان ژاپنی‌ام اما خیلی مطابق تصور من از ژاپنی‌ها نبوده‌اند؛ انسان‌هایی بودند شبیه ما! مثل ما لباس می‌پوشیدند و در درس و کار هم گاهی پرکار بودند و گاه از زیر درس و کار در می‌رفتند! اما همگی بسیار مؤدب و البته وقت‌شناس بودند. شاید بیشترین باری که از تأخیرم خجالت‌زده شدم، در قراری بود که با «نانا» داشتم. 

بعدا شنیدم دوستانم او را دیده بودند که متین و مؤدب در موعد قرار ما ایستاده و مدام ساعتش را نگاه می‌کرده. نانا و خواهر دوقلویش، مایا، زاده جنوب ژاپن بودند. برای آموختن زبان به اروپا رفته بودند و بر‌خلاف تصور من از ملیت‌گرایی ژاپنی، پدر و مادرشان اصرار داشتند که آنها به ژاپن بازنگردند، چراکه می‌گفتند جای مناسبی برای رشد زنان نیست!

 متوجه شدم که شرایط زنان در ژاپن همچنان بسیار سنتی است. اولین و مهم‌ترین #وظیفه یک زن، #خانه‌داری، مادری و رسیدگی به سالمندان خانواده است. مانند شکل سنتی زندگی در ایران، در ژاپن عموما زوج‌های جوان با پدر و مادر زندگی می‌کنند و معمولا عروس وظیفه نگهداری از پدر و مادر داماد را برعهده دارد. 

به نانا گفتم من فکر می‌کردم، در ژاپن زن و مرد دوشادوش و کنار هم کار می‌کنند. این‌طور که تو می‌گویی، کار‌کردن برای زن اولویت نیست. تأیید کرد و گفت، در کشور ما روحیه کارمندی بسیار غالب است، دوشادوش هم کار می‌کنیم، اما برای زن #اولویت_خانه است.

 #خانواده_شوهر می‌گویند مادامی که در وظایف زناشویی کم‌و‌کاستی نیست، عروس می‌تواند کار کند. از طرفی هم اگر به فرایند کاری زنان نگاه کنی، همه آنها اغلب به‌خاطر مراقبت از فرزند یا سال‌خوردگان چندسالی از کار جدا شده و بعد دوباره بازگشته‌اند. 

با این روش امکان رشد زن در کار و حرفه‌اش چندان زیاد نیست. گفت ما هم دو دختر هستیم و پدر و مادرم آرزوهای بلندپروازانه‌ای برای ما دارند؛ دوست ندارند بازگردیم و اسیر سنت‌های کشورمان شویم. نانا و مایا، آن زمان هر دو دبیرستانی بودند و آمده بودند تا زبان بخوانند. هنوز نمی‌دانستند در آینده چه خواهند کرد. 

سعی می‌کردم چهره پدر و مادر این دو دختر پرشور را در ذهن تصور کنم و با مسیر ذهنی آنها و رؤیایشان برای آینده دخترکانشان هم‌مسیر شوم. پدرشان پزشک بود و مادر کارمند. هر دو در همان ساختار سنتی زندگی و رشد کرده بودند، اما دوست داشتند دخترانشان جنس جدیدی از زندگی را تجربه کنند، زندگی‌شان مانند دیگران نوشته نشود، بلکه طراح و نویسنده زندگی خود باشند. آن سال دخترها به کشورشان برگشتند، اما بعدتر برای دانشگاه، مایا به کانادا و نانا به اتریش رفت. مایا فیلم‌نامه‌نویسی خواند. چندسالی است که با پسری کانادایی ازدواج کرده و در یک شرکت تبلیغاتی به‌عنوان نویسنده و مترجم کار می‌کند. آنها انتظار تولد فرزند اولشان را می‌کشند. 

نانا هم به دنبال هنر رفت، طراحی خواند و حالا با خواهرش همشهری شده و به‌عنوان یکی از طراحان رقص ژاپنی در حرفه‌اش شناخته شده ‌است. 

دختری از آسیای دور که مصمم است تا آن تمدن و فرهنگ غنی را با طراحی‌های بی‌نظیرش در حرکات بدن به جهانیان معرفی کند. به پدر و مادرشان فکر می‌کنم و شوقی که دارند از اینکه فرزندانشان هر دو نویسنده و طراح زندگی خود شده‌اند.
@Zane_karegar