زن و جامعه (زن کارگر)

#نویسنده
Канал
Запрещенный контент
Политика
Социальные сети
Образование
Персидский
Логотип телеграм канала زن و جامعه (زن کارگر)
@zan_jПродвигать
2,08 тыс.
подписчиков
17,1 тыс.
фото
14,3 тыс.
видео
5,21 тыс.
ссылок
تماس با ما : @Zan_jameh Women's emancipation
تسلیت🥀
‍ مرگ کیومرث پوراحمد:

می‌گويند: "علت مرگ، خودکشی است."
چطور می‌توان جمله‌ای تا این اندازه غلط نوشت؟
مثل اینکه بگویی علت مرگ، مرگ است.
‌‌
علت مرگ همیشه مجهول می‌مانَد و شخصی که خود را کشت، آنچه را در دل داشت، با خود برد.
دیگران را با این پرسش که "چرا چنین کرد؟" برای همیشه عذاب می‌دهد، یا تنبیه می‌کند، حتی اگر نخواهد.

کامو در همان ابتدای کتاب افسانه سیزیف، به عنوان اولین جمله نوشت:
"مسئله‌ی فلسفی‌ای که واقعا بااهمیت باشد، یکی بیش نیست و آن خودکشی است" و چون خودکشی [در بسیاری از موارد] امری فلسفی است، پس یقین در کار نخواهد بود و کسی به جواب قطعی نخواهد رسید.

سنجاق کردن چند "دلیلِ ممکن و موثر"، ساده‌سازی واقعه است. تحقيرِ خودکشی است. کسی انتخاب کرده بيرون بزند، و ما از او و همچنین از بيرون، خبری نداریم. من باور ندارم که حتی شخص خودکشی‌کننده از تمام دلایل آگاه باشد و بتواند برای ما قصه کند، نه در هشت صفحه و نه در هشت هزار صفحه.

عده‌ای دنبال دلیل خودکشی‌اند.
هر خودکشی یک پرسش است، بی هیچ پاسخ.
مردم در برابر این پرسش ترسیده‌اند، پس سعی می‌کنند با "دلیل‌یابی" خودکشی را تحقیر کنند، تقلیل بدهند به این دلیل و آن دلیل؛ تا سرانجام‌ واقعه را رام کنند؛
اما خبرِ خودکشی رام‌ناشدنی است.
ترس‌آور است و به شنونده آسیب می‌زند. همین‌طور باید از آن یاد کرد. بانیِ هرج‌و‌مرج است و بی‌رحمانه به دست و پایت می‌پیچد.
چرا خودش را کشت؟
چه بگوید؟
او می‌تواند بنویسد:
من فقط می‌دانم که تحلیل رفته‌ام...

__

کیومرث پوراحمد نوشته بود :

"آقای وزیر پیشنهادی ارشاد! تا به حال چندتا فیلم دیده ای که درصد بی حیایی زن ها را تشخیص داده ای؟چندتا کتاب خوانده اي؟و چه کتاب هايي؟ چند نمایش برصحنه ديده اي؟ چندکنسرت رفته اي؟ به چند نمایشگاه نقاشی و عکاسی رفته اي؟ بعید میدانم هوشنگ سیحون و ذکاء الملک را بشناسی! جنابعالی ازخانۀ سینماچه می دانی !؟ فرموده ای مرکز بحران، خانۀ موسیقی است! اسم مرتضا حنانه و حشمت سنجری و هرمز فرهت و امین الله حسین تا به حال به گوشَت خورده؟ آقای وزیر پیشنهادی ارشاد، امثال شما (مثل جواد شمقدری) با احساس خدایی مي آئید و می روید و بارِ بدنامی تا همیشه سربارتان است. ولی ما که خالق هنر هستیم بعد از مرگ هم زنده ایم به خوشنامی !
سیف فرغانی میفرماید : آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست ـ گَردِ سم خران شما نیز بگذرد".

#نویسنده_مردم
#کیومرث_پوراحمد

@zan_j
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یادت نره تو راه اسب سفید خنده
یال تو بال آزاد
قهقهه پرنده…
برای همه زندانیان سیاسی و علی اسدالهی که هشتاد و چند روز بلاتکلیف تو زندانه…!

- خواهر علی اسدالهی شعری از برادرش را می‌خواند.

#على_اسداللهی عضو و منشی هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران در بازداشتگاه سپاه ضرب و شتم شده است. بیش از هشتاد روز از بازداشت علی اسدالهی، عضو منتخب هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران می‌گذرد. علی به عنوان دوست انسانی پرشور و شوخ طبع است که همواره این نشاط و اشتیاق به زندگی در وجودش را با دیگران به اشتراک می‌گذارد کمک به دیگران جزیی جدا ناشدنی از کارهای روزمره اوست.
علی اسداللهی از حق داشتن وکیل محروم است.

- صدای زندانیان سیاسی باشیم و از حقوقشان دفاع کرده و خواستار آزادی همه آن‌ها باشیم.



#علی_اسداللهی #نویسنده_زندانی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
@zan_j
زن و جامعه (زن کارگر)
دوم آذر سالگرد درگذشت غلامحسین ساعدی نمایشنامه نویس ...عضو کانون نویسندگان ایران در فرانسه درگذشت...🥀 ساعدی در آثارش زنده و باقی است . #زن_زندگی_آزادی #زنده_باد_انقلاب
شیخ کار ناتمام شاه را تمام کرد!

🔸دوم آذر سالگرد مرگ نویسنده و نمایشنامه‌نویسی بود که استبداد شاهنشاهی روانش را نابود کرد و استبداد شیخ دق‌مرگش نمود.
غلامحسین ساعدی یکی از درخشان‌ترین ذهن‌های دوران خودش بود. تاریخ تئاتر ایران بدون ساعدی قابل تصور نیست. او در کنار چند نفر دیگر بزرگ‌ترین چهره‌های نمایشنامه‌نویسی ایران معاصر محسوب می‌شوند.
ساواک ستمشاهی اما کمر به نابودی‌اش بسته بود. او را به بند کشاندند، درهم شکستند و به اعتراف اجباری علیه خودش وادار کردند. «جرم» او این بود که در خانه‌ی جوانان شورشی نمایشنامه‌های او را هم، که با مجوز وزارت فرهنگ و هنر منتشر شده بود، می‌یافتند. این بود که طور دیگری می‌اندیشید و جهان را طور دیگری می‌خواست. این بود که وقتی می‌توانست به عنوان پزشک پول روی پول بگذارد در محله‌های جنوب شهر مطب داشت و بیماران فقیر و فرودست را به رایگان درمان می‌کرد. جرم او خودش بود وگرنه ساواک ستمشاهی حتی یک برگ مدرک علیه او نداشت. او را ویران و نابود از زندان رها کردند.
جسم ویرانش را به خارج از کشور رساند و نسیم انقلاب بود که دوباره به او جان داد. توانست روی پاهای خودش بایستد و دوباره همان غلامحسین طغیانگر و نکته‌سنج باشد. روزهای انقلاب سر از پا نمی‌شناخت. می‌نوشت و سخنرانی می‌کرد و به قد وسعش سازماندهی می‌کرد. در کانون نویسندگان ایران، در انتشاراتی‌های مترقی، حول نشریات کوچک و بزرگ.
فصل سرکوب انقلاب که رسید، دربه‌در دنبالش بودند که کار را «تمام» کنند. مانند دوست شاعر و فدایی‌اش سعید سلطانپور که سینه‌اش را با گلوله آتش زده بودند.
خودش را به پاریس رساند اما به زودی از آنجا و از محیطی که او را احاطه کرده بود سرخورده شد. به صرافت دریافته بود این‌بار «تبعید» طولانی‌تر از عمر او خواهد شد و همین دلیل دست به خود گشود. با لجاجت حتی یک کلمه زبان فرانسه نیاموخت، خودش را از جامعه پنهان کرد و در خودش غرق شد. روان درهم‌شکسته‌اش این‌بار ویران شده بود و به معنای اخص کلمه دق کرد. این را در آخرین نوشته‌هایش هم نوشته است که دارد دق می‌کند و دوست دارد که برگردد اما نه با سرافکندگی و ندامت، دوست دارد به وطنی برگردد که آزاد باشد و برنگشت. در دوم آذر هزار و سیصد و شصت و چهار برای همیشه در گورستان پرلاشز پاریس دفن شد و هنوز در انتظار است به وطنی بازگردد که آزاد باشد. کار ناتمام شاه را شیخ تمام کرد.
متن : سر خط
#نویسنده
#نمایشنامه_نویس
#نویسنده_زحمتکشان
#زنده_باد_جنبش_نان_کار_آزادی

@zan_j
اول نوامبر #روز_نویسنده است. ماه نوامبر نیز در آمریکای شمالی #ماه_نوشتن_رمان نام دارد. برای همین اولین روز نوامبر، با روز #نویسنده آغاز می‌شود. در این ر‌وز یاد کنیم از نویسندگان دربند در زندان‌های جمهوری اسلامی
#مهسا_امینی
#MahsaAmini
#زن_زندگی_آزادی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#زنده_باد_جنبش_نان_کار_آزادی
Audio
#داستان_کوتاه
#نویسنده: هما موسوی
با صدای : نویسنده
ارسالی همراهان

#ادبیات_داستانی


@zan_j
#ادبیات_کارگری
#نویسنده

🖍۱۸ ژوئن ۱۹۳۶؛ ۸۶ سال پیش در چنین روزی ماکسیم گورکی در مسکو درگذشت.
ماکسیم گورکی در نیژنی نووگورود در شمال روسيه که هم اکنون به یاد او گورکی نام گرفته، زاده شد.

می‌گفت: «من با روحی بیتاب زاده شدم. سرنوشتم این است که سرگردان باشم. همه جا رفتم ولی در هیچ جا تسلا نیافتم.»
‌‌
نام اصلی ماکسیم گورکی Maxim Gorki الکسِی ماکسیموویچ پِشکوف و پدرش نجار تنگدستی بود.

۱۰ ساله بود که پدر و مادر را از دست داد و ۱۳ ساله بود که به علت نارسایی‌های مالی و خشونت‌های پدربزرگ خانه و مدرسه را واگذاشت و ۹ سال به عنوان پادو، کمک آشپز، پرنده‌فروش، نقاش خیابانی، سوزن‌بان، ملوان و ... کار کرد.

۱۹ ساله بود که در یک نانوایی کار می‌کرد که صاحب آن کتابخانه بزرگی داشت. او در آنجا هر کتابی به دستش می‌رسید را می‌خواند و از آنجا که حافظه بی‌مانندی داشت، به گواه هم‌زمانانش همه را از بر داشت.

۲۰ ساله بود که از فرط مشکلات مالی و شخصی به یک خودکشی ناموفق دست زد ولی تا پایان عمر با یک شُش زخمی زیست. در همان سال تصمیم گرفت پیاده از شمال روسیه به سمت گرجستان برود تا کشورش را بهتر بشناسد.

در گرجستان با انقلابیان و مخالفان تزار بیشتر آشنا شد و دوستانش، از جمله نویسنده بنام کارولنکو، به او پیشنهاد کردند دیده‌ها و شنیده‌هایش را بنویسد.

۲۴ ساله بود که نخستین سری داستان کوتاه خود را با نام مستعار "گورکی" به معنی "تلخ" در روزنامه محلی قفقاز منتشر کرد.

داستان‌ها، نمایشنامه‌ها و رمان‌هایش‌، سازگار با زندگی و تجربه‌های سختش، همه درباره "انسان‌های کوچک" و تضاد میان توانگران و تنگدستان و فرادستان و فرودستان جامعه بود.

۳۳ ساله بود که پس از چند بار دستگیری از سوی نیروهای امنیتی از روسیه گریخت و ۱۷ سال در فرانسه، آمریکا و ایتالیا در تبعید زیست.
‌ یکی از ماندگارترین آثارش، رمان "مادر" را نوشت که به توصیه لنین پس از انقلاب اکتبر بارها تجدید چاپ شد و نماد ادبیات انقلابی به شمار می‌آمد. جوانی در یک تظاهرات کشته می‌شود و مادرش پرچم او را از زمین برمی‌دارد و برمی‌افرازد.

در ۶۰ سالگی به پیشنهاد استالین به روسیه بازگشت ولی با وجود وعده پیشین استالین به او اجازه خروج ندادند.

ماکسیم گورکی در ۶۸ سالگی در پایتخت کنونی روسیه درگذشت.

‌#ماکسیم_گورکی #نویسنده
#آزادی_بیان
#نان_کار_آزادی
@zan_j
‌#زنان_تاریخ

27 فوریه ۱۹۳۹؛ ۸۳ سال پیش، در چنین روزی نادِژدا کروپسکایا در مسکو درگذشت.

نادژدا کروپسکایا در سن‌پِتِرزبورگ زاده شد.
۲۴ ساله بود که با حقوق‌دان جوان و رهبر پسین انقلاب سوسیالیستی روسیه لنین آشنا شد و از همان دم همراه او به فعالیت سیاسی در گروه‌های مارکسیستی پرداخت.

۲۶ ساله بود که به اتهام "اخلال علیه حکومت" به دو سال زندان محکوم ، ولی پس از گذراندن شش ماه آن، به سیبری نزد لنین تبعید شد و همانجا با او ازدواج کرد و از آن پس همواره در ویرایش آثار لنین نقش اول را داشت.
او سخت به ادبیات علاقه داشت و سازگار با شغل و تحصیلش به امور پرورشی می‌پرداخت و در این زمینه تئوری "پرورش پولیتکنیکی" را پیش کشید که یک شیوه تحصیلی آمریکایی و روشی مانند کار و دانش یعنی "سازگارسازی کار مغزی و دستی و همکاری مدرسه‌ها با کارخانه‌ها" بود
در خاطراتش می‌نویسد: «تنها دوره‌ای که برای همدیگر وقت داشتیم، همان زمان تبعید در سیبری بود. توی باغچه کوچک‌مان همه‌جور سبزی می‌کاشتیم: خیار، هویج، چغندر و کدو. ولادیمیر ایلیچ شکار می‌رفت و به باتلاق‌ها هم سرک می‌کشید.»
اسکندر آبادی
‌#نادژدا_کروپسکایا
#نویسنده_آموزگار
@zan_j
‌‌۲۸ ژانویه ۲۰۰۲؛ ۲۰ سال پيش در چنين روزی آستريد ليندگرِن در شهر استکهلم درگذشت.

۱۸ ساله بود كه شروع به کار برای روزنامه محلی زادگاهش كرد. عاشق سردبير مزدوج آن روزنامه و از او باردار شد و به اين خاطر به دانمارك و سپس به پايتخت سوئد گريخت. از سر تنگدستی پسرش را به يك خانواده بی‌فرزند سپرد و شايد از آنجا كه ازدواج دومش هم ناموفق بود
شايد به اين خاطر كه هم پسرش لارس و هم همسرش استوره ليندگرِن به علت بيماری ناشی از اعتياد به الكل جان باختند، "برادران شيردل" را آفريد كه موضوع آن مرگ است.

۳۷ ساله بود كه نخستين و نام‌آشناترين داستانش "پی‌پی جوراب بلند" را نوشت
با اينکه هرگز بر آن نبود كه داستان‌های انتقادی اجتماعی بنويسد، ولی شخصيت‌های او خواب‌های به حقيقت پيوسته كودكان جهان‌اند. در صدر آن شخصيت‌ها "پی‌پی جوراب بلند" است. او می‌گويد: «قدرت معمولا بد و سهمگين است، اما پي‌پی با اينكه نيرومند است، در عين حال مهربان، شادمان، يكرنگ و حاضر جواب است.»
داستان‌هايش تاكنون در ۱۶۰ ميليون نسخه به ۱۰۱ زبان به چاپ رسيده
#نویسنده_کتاب_کودکان

https://www.instagram.com/p/CZR7spJK3zm/?utm_medium=copy_link
@zan_j
4_5931546115781428306.pdf
4.9 MB
📕#کتاب
تعداد صفحات: 307

خلخال؛ پنج زن مصری سرگذشتشان را روایت می کنند.

✍️ نیرە عطیە
▪️ترجمە: هما مداح

#خلخال کتابی نوشتهٔ نیره عطیه
#نویسنده_مصری در سال ۱۹۸۴، و داستان زندگی پنج زن مصری حقیقی از زبان خودشان است.

▪️در خلخال، پنج زن مصری در دههٔ هفتاد میلادی که از طبقه اقتصادی و اجتماعی فرودست و طبقه متوسط هستند سرگذشت خود را برای خواننده روایت می‌کنند. نیره عطیه از خلال این روایت‌ها مجموعه‌ای از باورها، ارزش‌ها و آداب و رسوم و فلکلور زنان مصر را به تصویر می‌کشد. عطیه که خود مصری الاصل است، مقیم امریکا بوده و در سفری به مصر با این پنج زن در موقعیت‌های مختلف آشنا شده و سرگذشت‌شان را طی دوسال نوشت. در تمام این روایت‌ها موضوع‌های ازدواج، روابط زناشویی، فقر، فرزندان، چند همسری، ختنه زنان، کار و مرگ دیده می‌شود. این کتاب برای کنشگران در زمینه ختنه دختران مفید است.
@zan_j