در آغاز، زن خودش را اینگونه معرفی میکند: اسم من اسپرانزا است و همسر یک معدنچی هستم. به همین دلیل وقتی اتحادیه کارگران معدن به دنبال بهبود اوضاع معدنچیهاست، اسپرانزا از شوهرش میخواهد تا لولهکشی آب گرم را هم پیگیری کنند. شوهرش می گوید «فعلا مطالبات مهمتری وجود دارد. این چیرها را بذار بر عهده مردها.» اسپرانزا و زنان دیگر نیز پیگیری حقوقشان را بر عهده مردها میگذارند و روزی پنج بار هیزم میشکنند تا بتوانند به سختی آب گرم برای شستن لباسها فراهم کنند. مردها اعتصاب میکنند اما به زندان میافتند و کاری از پیش نمیبرند. نه برای خودشان و نه برای زنان. تا اینکه زنان تصمیم میگیرند خودشان تحصن کنند. اسپرانزا از شوهرش میترسد اما زنهای همسایه به او میگویند «اگر یکی از زنها برود، همه باید بروند.» پس اسپرانزا و زنهای دیگر دست به اعتصاب میزنند. اما مشکل زنان فقط رئیسان معدن نیست، بلکه شوهرانشان است که حاضر نیستند از زنان و حقوقشان حمایت کنند. شوهر اسپرانزا به او میگوید «اگه فکر کردی من توی خونه میمونم و بچهها را نگه میدارم، زده به سرت.» اما زنان تسلیم نمیشوند و بچههایشان را نیز با خود به تحصن میبرند. حتی وقتی به زندان میافتند، ماموران زندان را مجبور میکنند تا برای بچهها شیرخشک بیاورند. زنان روزهای طولانی دست در دست هم در میدان شهر میچرخند و شعار میدهند و شوهران در خانه برای شستن لباسها هیزم میشکنند و تازه آنجاست که اولویتها برای مردان فرق میکند. همان مردانی که ساعتها در جلساتشان درباره عدالت بحث میکردند و خواستههای زنان را پیشپاافتاده میدانستند، حالا به درک متفاوتی از نیازها و مطالبات جمعی میرسند. درنهایت آنچه حاصل میشود، فقط لولهکشی آب گرم و بهداشت و ایمنی در معدن نیست. بلکه زنان به آگاهی و قدرتی میرسند که دیگر به اطاعت و سکوت و حقارت در برابر شوهرانشان تن نمیدهند. اسپرانزا رو به شوهرش میگوید «باید بدانی بدون من هرگز پیروز نمیشی، نه در اعتصاب و نه در هیچ چیز دیگری.» شوهرش و مردان دیگر نیز میآموزند که بردگی و استثمار فقط بردگی مزدی نیست که رئیسان معدن به مردان تحمیل کردند، بلکه میتواند بردگی خانگی هم باشد که شوهران به زنان تحمیل میکنند. در انتها نام زن هنوز اسپرانزاست اما دیگر زن یک معدنچی نیست و برای خودش هویت متمایزی کسب کرده و دستاورد بزرگی به دست آورده که دیگر هیچکس نمیتواند از او بگیرد. چیزی که میتواند برای بچههایش به جا بگذارد: برابری
#فیلم #نمک_زمین #هربرت_بیبرمن #۱۹۵۴
#زنان_کارگر #زنان_خانهدار🖍 #نزهت_بادی#فیلم#هنر#سینما_زنان@zan_j