زن و جامعه (زن کارگر)

#قرنطینه_معیشت
Канал
Запрещенный контент
Политика
Социальные сети
Образование
Персидский
Логотип телеграм канала زن و جامعه (زن کارگر)
@zan_jПродвигать
2,08 тыс.
подписчиков
17,1 тыс.
фото
14,3 тыс.
видео
5,21 тыс.
ссылок
تماس با ما : @Zan_jameh Women's emancipation
سالمندان در در همه جهان با شیوع کرونا تنهایی و اضطراب مضاعفی را تجربه میکنند
در ایران با توجه به کمبود زیرساخت های حمایتی، در شرایط ماندنی کرونا از این بیماری لطمه زیادی دیدند. یکی از عمده ترین آنها فشارهای اقتصادی بود که نه تنها بر بهداشت و درمان، بلکه بر معیشت روزمره آنان نیز تاثیر گذاشت.  مساله دوم، محدودیت هایی بود که سالمندان برای دسترسی به خدمات پزشکی و درمانی و تهیه دارو، حتی تامین مایحتاج روزانه تجربه کردند.
 طبق گزارش سازمان آمار کشور، جمعیت ایران در سال ۹۸ به حدود ۸۳ میلیون نفر رسیده  و اکنون جمعیت سالمند بالای ۶۰ سال کشورمان با رقم ۸ میلیون و ۲۳۱ هزار نفر، یعنی حدود ۹/۹ درصد جمعیت کشور و جمعیت بالای ۶۵ سال، ۶/۴ درصد جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند.

#حمایت_اجتماعی_اقتصادی سالمندان وظیفه ارگانهای دولتی است
#قرنطینه_معیشت
@zan_j
https://t.me/zan_j/18210

🔻زنان دستفروش مترو چه می‌گویند؟

اگرچه آمار دقیق و رسمی از تعداد دستفروشان در دست نیست و یا نمی‌شه به اعداد و ارقامی که هر چند وقت یک‌بار از لابلای صحبت‌های مسئولین در رسانه‌ها درمیاد اعتماد کرد، اونچه به چشم هر رهگذر یا مسافری میاد، تعداد زیاد زنان #دستفروش به ویژه زنان و کودکان کار دستفروش متروی تهرانه. از دختربچه‌های هفت هشت‌ساله و نوجوانان دختر گرفته تا زنان جوان و میانسال و حتی زنان خیلی سالمند که به سختی قادر به فعالیت روزمره و جابجایی اجناسشون هستن.

قرنطینه بمونیم؟ با کدوم پول!؟

اعظم‌خانم ۴۵ سالشه و روسری و لباس می‌فروشه؛ چمدان اجناسش رو به‌زحمت از این واگن به آن واگن می‌کشه و می‌گه: «پنج سالی هست که دستفروشی می‌کنم و خرج تحصیل مدرسه و دانشگاه چهارتا بچه‌مو میدم، بعضی هفته‌ها حتی جمعه‌ها هم با این‌که مسافر کمه و مشتری نیست میام سر کار... تو دو ‌سال اخیر، با این‌که فروش تعریفی نداره، با این‌که کرونا اومده، هر روز دستفروشا بیش‌تر میشن، چیکار کنن مردم تو این گرونی، با این قیمتای عجیب‌غریب؟! پنج‌سال پیش عمل دیسک کمر انجام دادم و الانم زانوهام مشکل پیدا کرده. بدن ما زن‌ها به خاطر زایمان و مریضیای زنونه آسیب‌پذیرتر از مرداست و خب دستفروشی تو مترو هم که با خودش هزارتا درد و مرض میاره، حالا هم که کرونا اضافه شده و اوضاع اقتصادی همه‌مون صدمرتبه بدتر شده، مدام تو تلویزیون میگن در خانه بمونید... بمونید، با کدوم پول بمونیم؟ از کجا بیاریم نون بخوریم؟ نفسشون از جای گرم بیرون میاد... خب من که نه بیمه‌ای دارم نه جایی بهم کمک می‌کنه، با چه پولی باید خرج زندگی و بچه‌هامو بدم؟ بچه‌هایی که هر روز که از خونه میام بیرون دل تو دلشون نیست تا برگردم‌...».

مامور مترو گفت برو دزدی کن!

فروزان که انگشتر و بدلیجات استیل می‌فروشه، می‌گه: «همه سرمایه من همین چیزاییه که دستم می‌بینی، هرلحظه استرس اینو دارم که جنسامو بگیرن و بیچاره شم. روی سکو که اصلا نمی‌تونیم بایستیم، مامورا گاهی که اخلاقشون بهتره تذکر میدن که جمع کنین از اینجا برین، ولی خیلی وقتا حتی نمیذارن ما رو صندلیا بشینیم و خستگی در کنیم، هلمون میدن داخل قطار، چه شلوغ باشه و چه خلوتم براشون فرقی نمی‌کنه! خب بابا به ما رحم نمی‌کنی لااقل به مسافرا رحم کن که باید بچپن تو یه تیکه جا... آخه کی دوست داره که توهین و تحقیر بشنوه؟ مگه ما آدم نیستیم و آبرو نداریم؟ میگن شما غیرت ندارین، صاحاب ندارین! مگه ما خودمون خواستیم بیایم اینجا که با هزارتا سرکوفت و بدبختی خرج روز به روزمونو دربیاریم؟ کار کجا بود؟ یه‌بار به یکی از مامورا که به من گیر داده بود جمع کن برو دیگه نبینمت گفتم خب شما بگو من چه کنم اگه دستفروشی نکنم؟ گفت به من ربطی نداره، برو دزدی کن! جوونی برو تو خیابون کار کن! هرجوری بخوان با ما حرف می‌زنن، هم اونا هم پلیسای مترو، حالا دیگه بماند که بعضیاشون چجوری به آدم نگاه می‌کنن و چه درخواستایی دارن! دو تا از همکارای خود من که دانشجو بودن سر همین گیر دادنا دیگه نیومدن، خرج دانشگاهشون رو درمیاوردن بنده‌های خدا ولی خب چند بار ازشون وسیله گرفتن، تعهد گرفتن و پس ندادن، لوازم آرایش می‌فروختن، کلی پول لوازمشون بود که با قرض و قوله جور کرده بودن، خیلی اذیتشون کردن...».


کلی از دستفروشا #کرونا گرفتن، بگیرم کارم تمومه

فاطی‌خانم با یه چرخ‌دستی کوچک که یکی از چرخ‌هاشم شکسته و لق می‌زنه، خرده‌ریزهای آشپزخانه‌ای می‌فروشه و هفتاد سالشه؛ چند لحظه‌ای ماسکش را از صورتش برمی‌داره، نفس‌نفس می‌زنه و می‌گه: «دارم خفه میشم، من همینجوریشم نفسم تنگه، نمی‌تونم دیگه، تا الانم شانس آوردم کرونا نگرفتم، بگیرمم کارم تمومه، خیلی از همکارام مریض شدن، تو همین مترو گرفتن... اینجا همینطوریشم هوای نفس کشیدن نداره، مجبورم بیام، اگه کار نکنم خرج زندگیمو کی میده؟ من که هر روز نمی‌تونم بیام، اون سه چهار روزی‌رم که میام اگه بذارن کار می‌کنم، بالاخره چارنفر پیدا میشن ازم یه چیزی بخرن ولی اینا نمیذارن، تا مسافر میاد ببینه چی دارم ماموره میاد میگه خانوم برو بیرون، خانوم برو داخل قطار، خانوم اینجا واینسا، خب منم نمی‌تونم هی جابجا شم، کمرم درد می‌کنه می‌خوام همینجا رو سکو بشینم، مزاحم هیچکسم نیستم ولی نمیذارن، با این سنم التماسشون می‌کنم ولی رحم ندارن، انگار نه انگار....»

#قرنطینه_معیشت
#نان_کار_آزادی_