زن و جامعه (زن کارگر)

#نان_کار_آزادی_
Канал
Запрещенный контент
Политика
Социальные сети
Образование
Персидский
Логотип телеграм канала زن و جامعه (زن کارگر)
@zan_jПродвигать
2,08 тыс.
подписчиков
17,1 тыс.
фото
14,3 тыс.
видео
5,21 тыс.
ссылок
تماس با ما : @Zan_jameh Women's emancipation
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آجری دیگر بر دیوار

اثر:#پینک_فلوید

نقد سیستم آموزشی در نظام های توتالیتر ،سیستم شستشوی ذهنی کودکان و تبدیل آنها به نیروی کارمطیع ورام برای تولیدبیشتر ارزش افزوده برای سرمایه دارن .
Another brick in the wall part
Pink Floyd

آجری دیگر در دیوار
اثر گروه پینک فلوید
__

We don’t need no education
ما تحصیلات نمی خواهیم

We don’t need no thought control
ما کنترل فکر نمی خواهیم

No dark sarcasm in the classroom
طعنه های دو پهلو را در کلاس نمی خواهیم

Teachers, leave the kids alone!
معلم! بچه ها را به حال خود بگذار

Hey! Teachers! Leave the kids alone
آهای معلم! بچه ها را به حال خود بگذار

All in all it’s just another brick in the wall
همه اش آجری دیگر بود بر دیوار

All in all you’re just another brick in the wall
همه اش آجر دیگری هستی بر دیوار
#نان_کار_آزادی
#آموزش_رهایی
@zan_j
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#زابل
تجمع اعتراض اهالی زابل نسبت به قطعی های مکرر برق در مقابل شرکت توزیع نیروی برق

“با قطعی برق بسیاری از وسایل برقی ما از کار افتاده است؛ چه کسی پاسخگوی این ضرر و زیان ما است؟

برق به پاکستان و افغانستان صادر می شود اما برای ما که میرسد بهانه های مختلف می آورند و برق را روزانه چندین مرتبه و به مدت چند ساعت قطع می کنند.

علاوه بر قطعی های مکرر برق ما از تنش آبی نیز رنج میبریم که حق مردم سیستان این نیست.
پنجم مهر

#نان_کار_آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی
#رفاه_اقتصادی

@zan_j
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
...من ترا می‌خوانم، به جای همه
به خاطر نام حقیقی تو
من ترا می‌خوانم زمانی که تیره‌گی چیره می‌شود
و زمانی که کسی مرا نمی‌بیند،
نام ترا بر دیوار شهرم می‌نویسم
نام حقیقی ترا
نام ترا و دیگر نام­‌ها را
که از ترس هرگز بر زبان نمی‌آورم

من نام ترا می‌خوانم: آزادی!

بخشی از یک شعر بلند: پل الوار
پاییز سرد _ کلیبر
#قره_داغ #ارسباران

#زن_زندگی_آزادی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#نان_کار_آزادی_اداره_شورایی
@zan_j
ابعاد تازه‌ای از رذالت مالکان معدن خصوصی #معدنجو
گازسنجی نکردنِ تونل‌ها، ضدگاز و ضدحریق نبودنِ دستگاه‌های معدن، تأمین نکردن تجهیزات ایمنی حتی در حد کفش‌های ایمنی و جدی نگرفتن هشدار کارگران درباره‌ی مقدار زیاد گاز متان تنها یک‌روز قبل از وقوع فاجعه‌ از جمله مواردی است که مالکان معدن را در جایگاه قاتل می‌نشاند.

🔺 یکی از دیگر کارگران این معدن، به روزنامه هم‌میهن گفته است که:
"در هر شیفت کاری در معدنجو تقریباً ۸۰۰ نفر کار می‌کنند و میانگین دستمزدها، بیشتر از ۱۵ میلیون نیست. ثانی می‌گوید اگر از خودنجات استفاده کنیم، دنبال دلیلش می‌گردند: «اگر نتوانیم آنها را قانع کنیم، باید هزینه‌اش را بپردازیم. در این وضعیت می‌گوییم چرا باید این کار را انجام دهیم؟ یا خودم را می‌کشانم به سمت جایی که هوا دارد و سالم است یا از آن استفاده نمی‌کنم. برای یک کارگر معدن که ۱۳ میلیون حقوق می‌گیرد، پرداخت شش میلیون بابت این موضوع زیاد است."
در حالیکه "کپسول خودنجات در معادن زغال‌سنگ زیرزمینی از تجهیزات الزامی حفاظت فردی است

#معدنچی
#جان_در_راه_نان
#نان_کار_آزادی
#امنیت_رفاه
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مریوان
#پرستاران

«اضافه کار ۲۰ تومن! خجالت،خجالت!»


۳۱ مرداد ۱۴۰۳
اتجمع اعتراضی پرستاران در سراسر کشور


تجمع پرستاران و کارکنان درمانی بیمارستان «فجر»، در اعتراض به پرداخت نشدن عادلانه ی تعرفه، کارانه و اضافه کار و پایمال شدن حقوق خود
پرستاران بیمارستان فجر در شهر مریوان.

#نان_کار_آزادی_اداره_شورایی
#رفاه_همگانی
#مطالبه_پرستاران
#اعتراضات_سراسری
@zan_j
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بیست و پنج روز از بازداشت علی گذشت...


رفیق ادیب و شریف ما، علی بوتیما
#علی_اسدالهی شعری دارد به نام «۰۰۹۳» که در آن زیست مصیبت‌بار کارگران افغانستانی را روایت کرده است. روزی آن را برای دو تا از دوستان افغانستانی‌ام خواندم. یکی‌شان هرچه کرد نتوانست برابر گریستن مقاومت کند. روی کاغذی نوشتم و دادمش. نمی‌دانم هنوز شعر را دارد یا نه، اگر دارد تاکنون چند بار خوانده آن را؟ من اما بارها زیر لب زمزمه‌اش کرده‌ام. این چند وقت بیشتر. وقتی در جم خون مرتضی، کودک کار افغانستانی، پیاده‌رو را سرخ کرد. وقتی تن برهنه‌ی آن شاگرد سوپرمارکت در آریاشهر تهران را دیدم، که افغانستانی بود و زیر باتوم دسته‌ی سرکوب‌گران..

علی شاعر شریفی ست. هر شعرش نامی را احضار می‌کند؛ چه آن‌ها که دیگر نیستند، چه آن‌ها که در بند اند.
شک ندارم او در بازداشت‌گاه نیز به شعر فکر می‌کند، به نوشتن برای ستم‌دیدگان.
از صفحه_آنیشااسدالهی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#مرگ_بر_حکومت_کشتار_سرکوب
#نان_کار_آزادی
#زن_زندگی_آزادی
@zan_j
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‏مراسم چهلم ‎#نیما_نوری. نیما

نیما در روز چهلم ‎#حدیث_نجفی در کرج با گلوله‌ی نیروهای جمهوری‌اسلامی کشته شد.
پدر و مادر نیما دو کبوتر را به یاد او آزاد میکنند🌹
#نیما_نوری
#مرگ_بر_حکومت_کشتار_سرکوب
#نان_کار_آزادی
#زن_زندگی_آزادی
#زنده_باد_انقلاب
#کرج

#نازنین_گرمابی ۱۴ ساله
ساکن حسین آباد کرج ۱۸ آذر ۱۴۰۱
با دوستاش تو پارک تنیس کرج بودن
داشتن شعار میدادن که لباس شخصیا دنبالشون میکنن و نازنین گیر میوفته
بعد از یه هفته زنگ زدن گفتن
دخترتون تو بیمارستان کوثر بستریه
و به کما رفته.
۲۵ آذر

#مرگ_بر_حکومت_کشتار_سرکوب
#زن_زندگی_آزادی
#نان_کار_آزادی
#اعتصابات_سراسری
#قیام_علیه_اعدام

@zan_j
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زاهدان

#زنان_زاهدانی با طناب داری بر گردن به نشانه مخالفت با اعدام معترضان، شعار می‌دهند :
«مرگ بر حکومت بچه‌کش
مرگ بر خامنه‌ای
بسیجی سپاهی داعش ما شمایید» سر دادند.
جمعه ۲۵آذرماه ١۴٠١



#زن_زندگی_آزادی
#نان_کار_آزادی_اداره_شورایی
#اعتصابات_سراسری

@zan_j
زن و جامعه (زن کارگر)
Photo
دلنوشته های مادر سیاوش محمودی




سیاوش
مامان می‌خوام از روزی بگم که از هم جدا شدیم. از آخرین روز. یادته چند ساعتی باهم بودیم؟
سر خیابون از مامان جدا شدی با دوستت نازی آباد قرار گذاشتی.
صدات کردم: سیاوش...
با حالت دویدن که داشتی می‌رفتی گفتی مامان برو من میام.اما نیومدی مامان.
وقتی اومدم خونه یهو مثل همیشه مامان نگرانت شد. بهت زنگ زدم، گوشیت رو روی حالت پرواز گذاشته بودی.
دل شوره‌ی بدی گرفتم.
شامتو کنار گذاشتم. به ستایش گفتم میرم دنبال سیاوش.
وقتی اومدم به سمت خیابون نازی آباد برم دیدم خیابون رو بستن.
خیابون پر از دود و گاز اشک‌آور بود.
به سختی خودم رو به سمت خیابون که به سمت نازی آباد بود، رسوندم.
یاد صحنه‌های جنگ افتادم.
آشفته.
با دلی پر از استرس و نگرانی.
یه طرف مردم یه طرف بسیجی‌های خود همون محل روبه‌ روی‌ بچه‌های خود محل ایستاده بودن.
هرچی صدات کردم پیدات نکردم.
یکی از دوستات گفت سیاوش اون‌‌ طرف خیابون هست. به سمت بسیجی‌ها که حیدر حیدرکنان به سمت مردم بودن.
رفتم وسط خیابون نشستم، دستامو بالا گرفتم، گفتم: من دنبال پسرم می‌گردم.
یکیشون منو به اون طرف خیابون پرت کرد و با باتوم زد.گفت باشه معرکه نگیر و من التماس‌کنان که توروخدا نزنید، همه‌ی اونا بچه هستن.
من با عجله از خط اونجا رد شدم. وقتی رسیدم سر یکی دیگه از خیابون‌های نازی آباد تاریکی مطلق و یه عالمه نیرو اونجا بود. نیروی امنیتی با پرچم یا ثارالله زرد رنگ خیلی زیاد بود.
وقتی رسیدم فقط متوجه شدم
در یکی از مغازه‌ها باز شد گفت خانم بیایید داخل، می‌زنن.
با چشم گریان و استرس زیاد پناه گرفتم.
خیلی وحشت‌آور بود.
بیش از ۵۰ ۶۰ موتور سوار مسلح... چرا؟
یاد خرمشهر افتادم که عراقی‌ها حمله کرده بودن.
چند دقیقه اونجا پناه آوردم که کمی دور شدن شروع به گشتن کردم.
هیچ‌کس نبود.
خیابون خلوت اما کف خیابون سطل آشغال آتیش زده بودن. سنگ بود، دود بود، گاز اشک‌آور بود و مردم از توی کوچه‌ها شعار می‌دادن.
سیاوش مامان خیلی گشتم اما پیدات نکردم.
حالم خیلی بد بود.
به دایی زنگ زدم گفتم سیاوش رو پیدا نمی‌کنم.
۵ ساعتی بود دنبالت می‌گشتم.
کنار خیابون گریه‌کنان منتظر دایی نشستم تا اومد.
فکر کردم حتما گرفتنت.
با ترس به چندتا گاردی نزدیک شدم گفتم اگه کسی رو بگیرید کجا می‌برید؟
گفت برو کلانتری.
با یه حال خیلی بد به سمت کلانتری رفتم.
سر راه یه بیمارستان بود، یه لحظه قلبم یه ایست زد.
به برادرم گفتم بریم داخل سوال کنیم. گفت: نه چرا؟ نمی‌خواد.
به سمت کلانتری‌ رفتم. خبری نبود.
دوباره برگشتم رسیدم به بیمارستان. خودت منو کشوندی داخل بیمارستان.
با یه عالمه استرس وارد شدم گفتم توی این شلوغی‌ها کسی رو آوردن؟
گفتن آره برو اطلاعات.
جلو رفتم سوال کردم.
گفتن یه بچه رو آوردن اما فوت کرده.
دلم هوری ریخت.
هرکاری کردم که نشونم بدن گفتن اجازه ندارن چون مجهول الهویه‌س.
انقدر گریه کردم، داد زدم تا کارت عابر بانکی که توی جیبت بود رو نشونم دادن.
گفتن از پشت سر تیر خورده، دونفر اومدن توی حیاط بیمارستان رها کردن رفتن.
‏از اونجا تکون نخوردم.
ماندم تا خود صبح تا تورو جایی نبرن.
اما هنوز باور نداشتم.
چرا صبح نمی‌شه؟
می‌خوام ببینم.
هنوز باور نداشتم اما فریاد می‌زدم.
دیوانه‌وار تو خیابون نزدیک بیمارستان داد می‌زدم.
شب لعنتی تموم نمی‌شد.
حالم خیلی بد بود. تمام تنم می‌لرزید.
تا صبح شد و اجازه دادن تورو ببینم.
هنوز باور نداشتم.
سردخونه باز شد.
کاور رو باز کردم.
سیاوش من با فرق غرق خون با چشمان نیمه باز.
زانو زدم.
دست زیر سرت گذاشتم و فریاد می‌زدم.
دست زیر سرت گذاشتم که بوست کنم، دستم پر از خون شد.
مامان تورو پیدا کردم.
سیاوش گفتی برو میام اما نیومدی.
گفتی برو میام اما نیومدی...

#دادخواهی
#زن_زندگی_آزادی
#دنیایی_امن_برای_کودکان
#نان_کار_آزادی_اداره_شورایی
@zan_j
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
🍃🍃
حتی در لحظاتی هم که به خاطر تمام شکست‌ها و دردها و ناکامی‌هایم اشک می‌ریزم، نتیجه می‌گیرم که درد کشیدن بهتر از «هیچ بودن» است.

📕نامه_به_کودکی_که_هرگز_زاده_نشد
#اوریانا_فالاچی

اجرایی زیبا از دو آهنگ معروف آذربایجان" ساری گلین و سن گلمز اولدون" با بالابان الافسر رحیم اوف.

#زن_زندگی_آزادی
#زنده_باد_انقلاب
#نان_کار_آزادی_اداره_شورایی
@zan_j
اعدام باید متوقف شود!
ما مردم آزادی خواه و برابری طلب ایران در ماههای اخیر برای سرنگونی رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی هم پیمان شده ایم و در شهرها و روستاها، خیابان ها و خانه هایمان، در داخل و خارج از کشور به پا خاسته ایم.
سرکوب های وحشیانه و گسترده حکومت در سراسر کشور موجب پراکنده شدن اعتراضات قدرتمند خیابانی طی روزهای اخیر شده و حکومت به جای عقب نشینی از کشتار خیابانی و سرکوب، قدمی پیشتر نهاده و اعدام را برای ایجاد ارعاب آغاز کرده است. اعدام کسانی که شانه به شانه هم در خیابانها ایستاده بودند. اعدام محسن شکاری به عنوان یک معترض خیابانی جنایتی آشکار بود که جهان را به حیرت واداشت.
به پاس عهد و پیمان در قلب هایمان، به پاس دستهای گرم در دست هم گذاشته مان، به پاس فریاد برخاسته از سینه هایمان، به بغض نشکسته در گلویمان، تنهایشان نگذاریم و برای نجات جان به پا خاستگان در بند و توقف چرخه قتل حکومتی به پا خیزیم. برای پاره کردن ریسمان دور گلوی جوانانمان و برای درهم شکستن چوبه های برافراشته مرگ به پاخیزیم.
راه دیگری وجود ندارد! این بار خیابان های شهر را با فریاد “اعدام را متوقف کنید” تسخیر کنیم و اعتصابات را با قدرت و فراگیری بیشتر ادامه دهیم. ما نیز در کنار شما، گرچه در زندان همراهی خود را با “خیابان” که به حکم اسارت از آن محروم مانده ایم، اعلام کرده و برای بیان مخالفت خود با اعدام در دفتر افسر نگهبان بند زنان زندان اوین، در تاریخ ۲۱ آذر ماه با خواندن سرود و سر دادن شعار تحصن میکنیم.❗️

https://t.me/zan_j/31433

#نان_کار_آزادی_اداره_شورایی
#زن_زندگی_آزادی

#اشنویه
دو برادر اهل اشنویه به نامهای: #فرهاد_طهازادە ٢٦ سالە و #فرزاد_طهازادە ۲۵ ساله از معترضان بازداشت شده در کردستان از سوی دادگاه انقلاب ارومیه در دادگاهی بدون حضور آنها حکم اعدام گرفته‌اند.همچنین خبر بازداشت آنها و صدور حکم اعدام علیه این دو برادر تا امروز مخفی نگه داشته شده بود.
صدای زندانیان باشیم و نگذاریم که رژیم جنایتکار اسلامی به این قتلهای حکومتی ادامه دهد!
#علیه_اعدام
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#نان_کار_آزادی_اداره_شورایی
#مرگ_بر_دیکتاتور
#زنده_باد_انقلاب

@zan_j
جمعه ۱۸ آذر ۱۴۰۱
#زاهدان
جمعیت زیادی از مردم در شهرهای مختلف #سیستان_وبلوچستان بار دیگر دست به تظاهرات زدند و شعار میدهند:
زندانی سیاسی آزاد باید گردد

#زن_زندگی_آزادی
#بلوچستان
#کردستان_
#اعتصابات_سراسری
#نان_کار_آزادی
#عدالت_برابری
فرزند کارگرانیم کنارشان می‌مانیم!

امروز ،روز دانشجو🌹

تجمع دانشجویان دانشکده ادبیات دانشگاه علامه طباطبایی در #روز_دانشجو

شعارها:
«نان کار آزادی پوشش اختیاری»
«دانشجو بیدار است از استبداد بیزار است»
«فرزند کارگرانیم کنارشان می‌مانیم»
«دانشجو کارگر اتحاد اتحاد»
«دانشگاه امنیتی نمی‌خوایم نمی‌خوایم
»
چهارشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۱
#زن_زندگی_آزادی
#نان_کار_آزادی_اداره_شورایی
#دانشجوی_زندانی_آزاد_باید_گردد

@zan_j
Ещё