زن و جامعه (زن کارگر)

#سیروس_فتحی
Канал
Запрещенный контент
Политика
Социальные сети
Образование
Персидский
Логотип телеграм канала زن و جامعه (زن کارگر)
@zan_jПродвигать
2,08 тыс.
подписчиков
17,1 тыс.
фото
14,3 тыс.
видео
5,21 тыс.
ссылок
تماس با ما : @Zan_jameh Women's emancipation
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
زن و جامعه (زن کارگر)
Photo
خاطره ای از یک همنورد


درست همان لحظه که داشتم از بی‌خوابی و سرما و خوف مسیر طولانی و سخت پیشِ رو به خودم فحش می‌دادم که «مگر مریضی که رختخواب گرم‌ونرم را ول کرده‌ای و خودت را به این دردسر و سختی انداخته‌ای» و «آخر لب دریا و جنگل رفتن چه عیبی داشت» و «حالا اگر کوه هم دوست داری مگر توچال و درکه و دربند چه‌اش بود که سودای دماوند داری»… و در شیبِ تند، شیبِ بسیار تند و نفس‌گیر نفس‌نفس می‌زدم، صدایی رسا بلند شد که «من از روز ازل/ دیوانه بودم دیوانه‌ی روی تو…». هنوز هوا تاریک بود و نمی‌دیدم صدا از که بود و شگفت‌زده بودم که کیست که وقتی من و همه‌ی گروه چهل نفره‌مان نفس‌‌نفس می‌زنیم و هن‌وهن‌کنان در سکوت راه سخت را به دنبال نفر جلویی‌مان می‌جوییم، چنین آواز زیبایی می‌خوانَد و چه درست هم می‌خواند: «سرخوش از ناله‌ی مستانه بودم/ در عشق و مستی افسانه بودم». خودش بود؛ سیروس. هم او که از دیروزش که از گوسفندسرا به راه افتادیم حواسش به همه بود و گاه سر صف بود و گاه وسط و گاه آخر صف و من متحیر بودم از آن‌همه انرژی و خستگی‌ناپذیری و احساس مسئولیت. دیگران هم بودند؛ امیر هم خوش‌انرژی بود و خوش‌صدا. لاله و معصومه و امید و البته بهمن که رفیقم بود و واسطه‌ی آشنایی من با این گروه هم چیزی از همدلی و همراهی و دست‌گیری کم نداشتند. امیر بیشتر ترکی می‌خواند، لاله بیشتر مرضیه و امید از عاشورپور. گمانم سی سال پیش بود. تو بگو هزار سال پیش. بگو همین دیروز! علم‌کوه و سبلان و دو بار دیگر دماوند را با همین گروه و به سرپرستی سیروس صعود کردیم و هر بار شگفت‌زده‌تر می‌شدم از قدرت جسمی و روحی و احساس مسئولیت و توان رهبری‌اش. و البته صدای خوش‌اش. در یکی از همان سفرها و صعودها بود که آن اتفاق شیرین افتاد. اگر درست یادم باشد در برگشت از صعود دماوند از جبهه‌ی غربی. رسیده بودیم پای کوه و منتظر که سیروس و شریفه برسند و سوار اتوبوس شویم. زمزمه‌ها خبر از عشق می‌داد. به هم می‌آمدند. به هم می‌آیند. شریفه و سیروس از زیباترین انسان‌هایی هستند که به عمرم دیده‌ام. هرچند سی سال است که ندیدم‌شان. تو بگو هزار سال. بگو همین دیروز. به امید آزادی‌شان.

🖍علی معدنی پور
#سیروس_فتحی
#شریفه_محمدی
#free_sharifeh_mohammad
#siros_fathi
#کارگر_زندا‌نی_آزاد_باید_گردد
@zan_j
انتقال سیروس فتحی به بازداشتگاه اداره‌ی اطلاعات رشت

«سیروس فتحی،»، همسر زندانی سیاسی «شریفه محمدی»،  که روز ۲۲ خرداد‌ماه، دو روز پس از برگزاری دادگاه همسرش، در منزل شخصی خود در رشت بازداشت شده است، کماکان در «بازداشت موقت» اداره‌ی اطلاعات این شهر،  تحت بازجویی قرار دارد.

به گفته‌ی منابع مطلع، دو روز پیش «فتحی» برای بازجویی به یکی از بازداشتگاه‌های اداره‌ی اطلاعات رشت منتقل شده و نیروهای امنیتی به خانواده‌ی وی گفته‌اند که به مدت یک هفته سراغی از او نگیرند. 

‏ از زمان بازداشت «شریفه محمدی»، سیروس فتحی پیگیر وضعیت او بوده و طول در این مدت چندین بار از طرف مأموران امنیتی تهدید شده بود.

فرزند ۱۲ ساله‌ی این زوج فعال کارگری از زمان بازداشت پدرش در منزل یکی از اقوام خانواده به سر می‌برد.

#سیروس_فتحی
#شریفه_محمدی
#رشت
#لاکان
#زندانی_سیاسی
#جمهوری_سرکوب_زندان
#جمهوری_ارعاب

@zan_j
زن و جامعه (زن کارگر)
Photo
برای آیدین، کودک #شریفه_محمدی و #سیروس_فتحی

مطلب ارسالی


«سلام آیدین جان، پسر خوب و درس‌خوان و فهمیده‌ی ما

این نامه را برای تو می‌نویسم، برای تو آیدین جان که فکر می‌کنم دیروز بدترین روز زندگی تو بود...دیروز که شاهد بازداشت پدر بودی، تنها پناه این شش ماه که مادر نبود، که مادر در زندان بود.

آیدینِ زیبا و باهوش و نازنین، تو که جان و جهان مادر و پدر هستی، دیشب را چگونه بی دستان گرم پدر به سر بردی؟ چه کسی را بوسیدی و شب به‌خیر گفتی؟ در بستر، در همان لحظات تلخ پیش از خواب در آن دم که به آنچه بر سرت آمد می‌اندیشیدی، کدام تصویر را در ذهن مرور می کردی؟ تصویر مادر که یک پارچه مادری بود و مهر، نه فقط برای تو که برای همه، یا تصویر پدر که خوشنامی و مهر و صلابتش نسب از کوهها و جنگلهای گیلان برده است؟

شریفه را به یاد آوردی با آن چهره‌ی همیشه خندان، که با تمام خستگی‌های همیشگی یک زن کارگر، به رشک‌برانگیز ترین شکل، اسطوره‌های همیشه دور از دسترس مادری را به هماوردی می‌طلبید؟ او که نه خستگی کار، نه خشم از بی‌عدالتی، نه غم نان، مانع از این نمی‌شد که در برابر تو چهره‌ای همیشه خندان و مهربان باشد که به‌جا با همان لبخندهای شیرین همیشگی، جدی باشد و محکم و سخت‌گیر.

شریفه که وسط آن همه مشغله کار و زندگی، حواسش بود که استعدادهایت را بشناسد و پرورش دهد ... تا تو بتوانی به این خوبی شطرنج بازی کنی و کوهنوردی کنی... آیدین زیبا و نازنین دیشب در تنهایی هولناکی که به تو تحمیل شد، به چه اندیشیدی؟ تو که در تمام این چند ماه نبودن شریفه با همه‌ی کوچکی‌ات تلاش کردی محکم باشی و مغرور... حتا در همان روزهای اول، همان روزهای تلخی که به پدر گفته بودی کاش بگذارند شریفه شبها را به خانه بیاید....تا تو لااقل شبها آغوش گرم مادر را داشته باشی....حتی‌همان روزها در برابر ما، یادت نمی رفت که صبور باشی و محکم.

پسرکم، آیدین جانم... تلخ است تلخ، می‌دانم، اما تو تنها کودکی نیستی که او را از آغوش گرم پدر و مادر بیرون کشیده‌اند... داستان تو داستانی یگانه نیست عزیزکم، آنها که تبارشان به سیاهی و شب می‌رسد، آنها که بویی از عشق نبرده‌اند، در تمام عفونت این سالها بارها و بارها کودکان را از آغوش مادران و پدران محروم کرده‌اند.
آیدین جانم، در همه‌ی این شش ماه پس از چندین ماه دوری و بی خبری، فقط توانسته‌ای از پشت شیشه مادر را ببینی، لبخندهایش را و عشقی که برایت از پشت میله‌ها حواله می‌کرد.

حالا سیروس هم نیست ... کارگر شریفی که وسط همه‌ی مشغله‌های کارگری‌اش در تمام این چند ماه، هم پدر بود و هم مادر... حالا سیروس هم نیست، راستی این شب‌تباران از سیروس چه می‌دانند؟ از او که وجب به وجب قله‌های پرشکوه گیلان و ایران را می‌شناسد؟ او که حضورش در سخت‌ترین برنامه‌های کوهنوردی، حضور امنیت است و آسایش؟ او که با همه‌ی صلابتش چه زیبا شعر می‌خواند و چه مهربانانه غم خلق دارد.

آیدین جان می‌دانم سخت است ... سخت است ... سخت است .... اما تو پسر سیروس و شریفه‌ای ... گرچه نه حق تو و نه حق هیچ کودکی است که چنین وحشیانه با واقعیت زندگی‌ای که شب‌تباران برایمان ساخته‌اند آشنا شود، اما مقاومت کن، با همان لبخند همیشگی حتی اگر پشت آن بغضی سترگ را پنهان کرده باشی،
من به چشم‌های بی قرار تو قول می‌دهم
ریشه‌های ما به آب
شاخه‌های ما به آفتاب می‌رسد
ما دوباره سبز می‌شویم».

#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
#کارگر_زندا‌نی_آزاد_باید_گردد
@zan_j
#سیروس_فتحی که در حال پیگیری آزادی همسرش #شریفه_محمدی بود امروز صبح در منزل خود توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد .❗️
سیروس فتحی، همسر شریفه محمدی فعال کارگری است که از ۱۴ آذرماه ۱۴۰۲ در بازداشت موقت به‌سر می‌برد.

سیروس فتحی در این مدت، پیگیر امور همسر خود بوده است و بارها با تهدید ماموران امنیتی و پرونده‌سازی قضایی مواجه شده بود.
او اکنون در بازداشت موقت به سر میبرد .

آزادش کنید !
#فعال_کارگری_آزاد_باید_گردد
#اعتراض_حق_شهروندی
@zan_j
https://instagram.com/zan_kargar?r=nametag