زن و جامعه (زن کارگر)

#سروناز
Канал
Запрещенный контент
Политика
Социальные сети
Образование
Персидский
Логотип телеграм канала زن و جامعه (زن کارگر)
@zan_jПродвигать
2,08 тыс.
подписчиков
17,1 тыс.
фото
14,3 тыс.
видео
5,21 тыс.
ссылок
تماس با ما : @Zan_jameh Women's emancipation
سروناز احمدی در زندان اوین اعتصاب دارو کرد

سروناز احمدی، مترجم در حوزه زنان و‌ مددکار اجتماعی کودکان، اعلام کرده است که در اعتراض به نحوه رسیدگی پزشکی و ممانعت از مرخصی درمانی، دست به اعتصاب دارو زده و مصرف داروهای ضروری را متوقف کرده است.

این زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، ۱۶ ماه از حبس سه سال و شش‌ماهه‌ خود را در حالی سپری کرده که تا به حال از حق داشتن مرخصی محروم بوده و با آزادی مشروط او نیز موافقت نشده است، درحالی‌که باید مشمول بخشنامه لغو احکام پرونده‌های مربوط به جنبش «زن، زندگی، آزادی» می‌شد. او مدتی قبل در پی اعدام رضا رسائی و ضرب‌و‌شتم زنان زندانی از سوی گارد زندان اوین، دچار حمله صرع شده‌ و علی‌رغم توصیه اکید پزشکان به دلیل بازگشت بیماری و نیاز به رسیدگی فوری، از حق مرخصی استعلاجی محروم شده است.
#سروناز_احمدی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد

@zan_j
4_5971945793643353136.pdf
2.2 MB
‌ وارطان، نشریه دانشجویی دانشگاه تربیت‌مدرس
شماره چهارم
تابستان ۱۴۰۳
طراح جلد: سایا دریایی
صفحه‌آرا: سارا نهال‌دوست
سردبیران: شورای نویسندگان

⚪️ در مقاله «تاملی انتقادی بر سیاست‌ورزی صندوق محور» به این می‌پردازیم که آیا صندوق رای آنچنان که معرفی می‌شود حاملی قدسی از عالم سیاست است؟

در این قسمت از گفتگو «الف»، «ب» و «ج» در مورد امکان‌های پیش رو در صورت روی کار آمدن اصلاح طلبان گفتگو می‌کنند و هر کدام سعی دارند باورهای دیگری را در مورد وضعیت‌های پیش رو به چالش بکشند.

در مقاله «انجمن اسلامی پیشرو» نویسنده پس از نگاه تاریخی به شکل‌گیری انجمن اسلامی در تربیت مدرس، موضع رسمی این تشکل اصلاح‌طلب در رخدادهای تاریخی را مورد بررسی قرار داد.

⚪️ در مقاله «موج‌های فمنیستی» نویسنده به 4 دوره فمنیستی از قرن 19 تا قرن 21 و چگونگی روند تکامل این جنبش و خواسته‌های آنان پرداخت.

▪️یادداشت پایانی مربوط به دو عکس از #جنبش_زن_زندگی_آزادی در دانشگاه الزهرا و تربیت‌مدرس می‌باشد.

⚪️ این شماره به #سروناز_احمدی
زندانی سیاسی و فعال حقوق کودکان تقدیم می‌شود.

#دانشگاه_تربیت‌مدرس
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
شرح وخامت سلامت سروناز احمدی از زبان مادر او:

«دخترم در کودکی در هفت سالگی بر اثر استرس محیطی یک‌بار دچار حمله صرع شد و برای همین یک‌بار‌ حمله، دو سال دارو مصرف کرد تا مبادا دوباره دچار این حمله شود.

دیروز نوار مغز سروناز نگران‌کننده بود و به تشخیص پزشک حملاتی که سروناز دارد حملات پنیک نیست، بلکه صرع است؛ یعنی بعد از هفده سال بیماری کودکی‌اش به‌دلیل استرس در زندان برگشته است،
به همین دلیل هم پزشک قرص‌ها و آمپول‌های مربوط به صرع را تجویز کرد.

تأکید پزشک بر حداقل یک ماه مرخصی اضطراری و دوری از فضای زندان بود، چون ادامه حضور در فضای پراسترس زندان شدیداً برای سلامت سروناز خطرناک است.

متأسفانه باوجوداینکه سروناز در این یک سال و سه ماه بارها در زندان دچار این حملات شده اما پزشکان زندان صرفاً به تزریق آرامبخش اکتفا کرده‌اند و تشخیص درستی نداشته‌اند، درحالی‌که سروناز از همان ابتدا اعلام کرده بود که سابقه صرع داشته است.

ما، خانواده سروناز و وکیل دخترم، پیگیر دریافت این مرخصی اضطراری هستیم و امیدواریم هرچه زودتر توصیه پزشک متخصص انجام شود و صرفاً به دادن دارو اکتفا نشود؛ سروناز نیاز به نظارت و مراقبت ویژه و استراحت در منزل دارد. در ضمن دخترم یک سوم از دوران محکومیت خود را نیز سپری کرده و از نظر قانونی علاوه‌بر مرخصی، امکان دریافت آزادی مشروط دارد.

مقامات قضایی به ما وعده داده‌اند که این موضوع را فوراً پیگیری می‌کنند. فضای متشنج زندان برای سلامت سروناز به‌هیچ‌وجه مناسب نیست».


از صفحه‌ی اینستاگرام سودابه بلالی، مادر سروناز احمدی


#سروناز_احمدی
#زن_زندگی_آزادی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
https://t.me/zan_j/42955
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
صدای سارا جهانی فعال زنان از زندان :

این فعال حقوق زنان محبوس در زندان لاکان رشت دچار اسپاسم عضلانی شده، زمین خورده و آسیب دیده و از اعزام به مراکز درمانی و رسیدگی پزشکی محروم مانده است. یک منبع مطلع نزدیک به خانواده ضمن تایید این خبر به هرانا گفته است: «صبح روز [سه‌شنبه ۲۳ مردادماه]، خانم جهانی در سرویس بهداشتی زندان دچار اسپاسم عضلانی شد و به دلیل عدم کنترل تعادل به زمین افتاد. در پی این اتفاق، بالای چشم وی دچار پارگی و خونریزی شد. اما مسئولین زندان به پزشک بهداری اجازه ویزیت وی را ندادند و تنها کمک بهیار، بالای چشم او را بخیه زده‌اند. با توجه به شدت خونریزی و پارگی بالای چشمش نیاز به رسیدگی تخصصی پزشکی دارد.»

بی‌مسئولیتی نهاد زندان‌ها در برابر سلامت زندانیان به‌طور مداوم افسارگسیخته‌تر می‌شود. سروناز احمدی نیز در زندان اوین تهران به مرخصی درمانی فوری نیاز دارد اما مسئولان زندان از اعزام او به مرخصی یا فراهم کردن دسترسی او به خدمات تخصصی پزشکی سر باز می‌زنند.

تامین امنیت جانی زندانیان و وضعیت سلامت آن‌ها مسئولیت زندان است.

#سارا_جهانی
#سروناز_احمدی
🔴عدم رسیدگی پزشکی به وضعیت سروناز احمدی در زندان اوین

#سروناز_احمدی، فعال حقوق #کودکان که در #زندان_اوین محبوس است، بنا بر توصیه پزشک باید برای سپری کردن مراحل درمان به مرخصی درمانی اعزام شود. با اینحال ضابطین پرونده وی با اعزام وی مخالفت کردند.

یکی از نزدیکان خانم احمدی ضمن انتشار این خبر، نوشت: “سروناز احمدی امروز سه شنبه بیست و سوم مرداد از زندان اوین به پزشک متخصص مغز و اعصاب اعزام شد. پزشک معتمد قوه نیز بر اساس نتایج آزمایشات و نوار مغز طی نامه ای به مسئولین زندان وضعیت سروناز را بسیار وخیم توصیف کرد و درخواست مرخصی اورژانسی کرده است. این در حالیست که سروناز یک سوم از محکومیت سه سال و نیمه خود را طی کرد و طبق قانون امکان استفاده از مرخصی و آزادی مشروط را دارد اما ضابطین امنیتی اجازه استفاده از این حقوق را به او نمیدهند.”

🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران

🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra
انتقال سروناز احمدی به بیمارستان پس از حمله گارد زندان به بند زنان اوین

در پی حمله نیروهای گارد زندان به بند زنان #زندان_اوین و بروز مشکلات جدی برای سلامتی برخی از زندانیان، #سروناز_احمدی، یکی از زندانیان سیاسی که به دلیل اعتراض به اعدام #رضا_رسایی در زندان به سر می‌برد، دچار حمله عصبی شدید شد. به دنبال شدت یافتن اسپاسم‌های عضلانی و پس از چندین تلاش ناموفق برای درمان در بهداری زندان، نهایتاً برای مداوا به بیمارستان منتقل شد.

این انتقال در حالی صورت گرفت که اسپاسم‌های عصبی از پاهای او به ناحیه شکم، کمر و گردن سرایت کرده بود. پزشکان پس از بررسی‌های لازم هشدار دادند که اضطراب و احتمال وقوع مجدد حملات عصبی می‌تواند برای او خطرناک باشد.

سروناز احمدی، #فعال_اجتماعی که به خاطر فعالیت‌هایش در حمایت از کودکان و کارگران به ۶ سال حبس محکوم شده است، پس از دریافت درمان به زندان بازگردانده شد. وضعیت جسمانی او و نگرانی‌ها درباره تکرار این حملات همچنان ادامه دارد.

جمعه ۱۹ مردادماه

#حکومت_شکنجه_کشتار
#قیام_علیه_اعدام
#فعالان_حقوق_کودکان
زنان دربند راه را نشان میدهند🌹


روز سه‌شنبه ۱۶ مرداد زنانِ زندانی سیاسی محبوس در #زندان_اوین پس از اعلام خبر اعدام #رضا_رسائی تحصن اعتراضی برگزار کردند که این اقدام با یورش گاردِ زندان مواجه شد.
یکی از نزدیکان زندانیان گفته است:
" ماموران گارد به صف شده بودند و می‌گفتند همه را بزنید."
در جریان این حمله
#نرگس_محمدی، دچار حمله قلبی شده است و آثار کبودی‌ روی بدن وی به‌جا مانده است.

#پریوش_مسلمی، #سارینا_جهانی و #محبوبه_رضایی نیز در اثر ضربات سرکوب‌گران مجروح شده‌اند.
#مهناز_طراح، #سروناز_احمدی، #رعنا_کورکور و #نسرین_جوادی نیز دچار حمله‌ی عصبی شده‌اند.

مدت‌هاست که زندان به مهم‌ترین عرصه‌ی کنشِ اعتراضی تبدیل شده است و زندان‌بانان در سرکوبِ مضاعف آن‌ها ناکام مانده‌اند
.

#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#علیه_بی_تفاوتی #جمهوری_اعدام #مقاومت_روزمره
از :صدای ماهی سیاه

@zan_j
زن و جامعه (زن کارگر)
Photo
«سال گذشته سروناز و کامیار در آستانه روز جهانی کارگر بازداشت شدند. اما چون پرونده ۱۴۰۱ آن‌ها (مهسا) حکم داشت هر دو از بازداشتگاه به زندان منتقل شدند و حکمشان اجرا شد. البته که این حکم طبق بخشنامه عفو ۱۴۰۱ باید لغو می‌شد، اما نشد.

خوشحالم که این پرونده منع تعقیب خورد. اما این بازداشت و انتقال ناگهانی او به زندان سختی زیادی به ما تحمیل کرد‌.

انتقال ناگهانی سروناز به زندان باعث شد پایان‌نامه‌اش به مشکل بخورد. پایان‌نامه او نیازمند انجام مداخله‌ای عملی بود. باید هفت جلسه با کودکان مهاجر و والدینشان برگزار می‌کرد‌؛ برای کاهش علائم استرسی‌شان به‌خاطر مهاجرت و جنگ. هرچه درخواست کردم که حداقل یک ماه فرصت بدهید که این هفت جلسه را برگزار کند و زحماتش برای پایان‌نامه‌اش از دست نرود، پاسخ دادند که "وقتی داشت این کارا رو میکرد باید فکر پایان‌نامه‌ش میبود". حالا آمده که "کاری نکرده". در زندان هم هرچه تلاش کرد موافقت نکردند به او مرخصی بدهند که این جلسات را برگزار کند یا حداقل او را تحت‌الحفظ اعزام کنند. همین شد که مجبور شد پایان‌نامه‌اش را به‌کلی کنار بگذارد و موضوع جدیدی انتخاب کند. امروز خوشبختانه بالاخره موضوع جدیدش تصویب شد، اما یک سال بیشتر همین روند اداری طول کشید.

انتقال ناگهانی او باعث شد ما مدت زیادی درگیرِ گرفتن وکالتنامه‌ها و تخلیه خانه جدیدشان باشیم؛ خانه‌ای که دو ماه هم در آن زندگی نکرده بودند. سفارش‌های وسایل خانه‌شان می‌آمد اما دیگر خانه‌ای نبود.

از بچگی‌اش هیچ‌چیز به‌اندازه عقب‌افتادن کارهایش به او استرس نمی‌دهد. انتقال ناگهانی‌اش باعث شد ترجمه‌هایش، کارهای دانشگاهش و سرکارش بماند.

انتقال ناگهانی‌اش باعث شد نتواند با ما و دوستانش حداقل یک خداحافظی کند؛ قبل از اینکه برای سه سال و نیم برود.

با تمام این اذیت‌ها اما هم ترجمه‌کردنش را از سر گرفت، هم پایان‌نامه‌اش را، هم کارهای دیگرش را و هم کارهای جدید برای خودش درست کرد!

دوست ویراستاری هم پیدا کرده در زندان که برایش کتابچه راهنمای پایان‌نامه قبلی‌اش را که ترجمه کرده بود، ویرایش کرده و آنقدر ذوق دارد که شک می‌کنم اصلا می‌داند من هم ویراستارم و این اولین بارش نیست که در زندگی‌اش ویراستار دیده!

از بچگی‌اش سختی کشیدنش و البته سختی دادنش به خودش را کم ندیده‌ام، گریه‌اش را دیده‌ام، ترسیدنش را دیده‌ام، شکستنش را دیده‌ام اما هرگز، هرگز، متوقف‌شدن "این بچه" را ندیده‌ام. به‌قول یکی از هم‌بندی‌هایش "در زندان هم می‌گردد ببینند از لای کدام آجر می‌تواند یک‌جوری که شده کمی زندگی بکشد بیرون".»
🖍سودابه بلالی مادر سروناز
#سروناز_احمدی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد

@zan_j
زن و جامعه (زن کارگر)
Photo
سروناز احمدی از زندان اوین: نوروز که از مرز می‌گذرد بیگانه می‌شود؟🍃

نوروز که از مرز می‌گذرد بیگانه می‌شود؟

دوستان و رفقا!
سلام و نوروز مبارک!

سروناز احمدی هستم، مددکار اجتماعی و مترجم و بعد از جنبش زن زندگی آزادی زندانی در زندان اوین.

این نامه‌ای است در مورد دوستان افغانستانی‌مان که در کنارمان در داخل همین مرزها زندگی می‌کنند. امید دارم که این نامه یک‌طرفه نماند و تبدیل به یک گفتگو شود. چون فکر می‌کنم که در موقعیت فعلی‌مان نیاز داریم که بیشتر و شفاف‌تر در مورد «فردا» و جزئیات «آنچه که می‌خواهیم باشد» با هم گفتگو کنیم.

چند روز پیش شنیدم که طرح «جمع‌آوری» اتباع «غیرمجاز» با شروع نوروز در تفرجگاه‌های تهران شروع شده. مدتی قبل هم شنیدم که ویدئویی از ضرب‌وشتم و تحقیر مهاجری افغانستانی به‌طور گسترده‌ای پخش شده. در این مدت هم چند باری از دوستانم شنیدم که نوعی فضای «افغانستانی‌ستیزی» در شبکه‌های مجازی شکل گرفته.

من زمانی که آزاد بودم و به‌عنوان مددکار اجتماعی کار می‌کردم حدودا ۶ سال فرصت آشنایی با دوستان مهاجر افغانستانی‌مان را داشتم. دوستی هم دارم به اسم یحیی. ۱۲ ساله است. مدتی پیش پای تلفن به مادرم گفته بود که در مدرسه دانش‌آموز دیگری به او گفته: «قراره جمعتون کنن! دیگه نمیتونی بری مترو کار کنی!» دلش شکسته بود. اصلا یک جوری از مدرسه بدش آمده بود. می‌خواهم بگویم تیتر این خبرها اگر به زندگی ما که «افغانستانی» تعریف نمی‌شویم نمی‌رسد اما به زندگی و چشم‌ها و نقاشی‌های یحیی می‌رسد. یحیی خوب می‌داند که نوروز چیست. یحیی با خانواده‌اش بعد از اینکه طالبان در سال ۱۴۰۰ به قدرت رسید آمدند ایران. ۲ سال است که نوروز را در افغانستان نبوده. من با اینکه بسیار دلتنگ یحیی هستم اما هنوز تلفن نزده‌ام تا نوروز را به او تبریک بگویم. چون هنوز نمی‌دانم چه جوابی بدهم اگر که بپرسد «خانم! آیا نوروز از مرز که رد می‌شود نوروز دیگری می‌شود؟ نوروز ما هم مثل خودمان بیگانه است؟ نوروز ما آنقدر نوروز نیست که جایی برای تفریح برویم؟»...

#سروناز_احمدی
#کودکان
#افغانستانی
#زندان_اوین
@zan_j

#نان_کار_آزادی
#جهانی_آزاد_برابر_مرفه
زن و جامعه (زن کارگر)
Photo
از گزارش مریم لطفی منتشرشده در روزنامه شرق: لیلی ارشد از سروناز احمدی یاد می‌کند: «وقتی سروناز به خانه خورشید آمد و با پدیده اعتیاد زنان و کارتن‌خوابی آشنا شد، یک لحظه آرام ننشست. او بسیار به این مسیر علاقه‌مند بود و خدمت به زنان و کودکان آسیب‌پذیر برایش بسیار مهم بود. کمک‌های مؤثری هم کرد. جوانانی شبیه به سروناز وقت نمی‌شناختند. هر کاری که ما برای کمک به این زنان نیاز داشتیم و آنها از عهده‌اش برمی‌آمدند، پذیرا بودند. ساعات زیادی از روزشان را در محله می‌گذراندند و وقتی کمک و کاری از آنها می‌خواستیم، نه نمی‌گفتند. مثلا برای دریافت شناسنامه برای آنها نیاز بود چندین بار به ارگان‌های مختلف مراجعه کنیم. کسی مثل سروناز با کمال میل این شرایط را می‌پذیرفت و این جزء خصوصیات خوب جوان‌هایی مانند اوست». سودابه بلالی مادر سروناز احمدی می‌گوید در ماه‌های گذشته خیلی از مددجوهای سروناز، سراغ او را گرفته‌اند و خیلی‌هایشان حتی نمی‌دانستند که او در زندان است؛ «وقتی تماس می‌گرفتند می‌گفتند پس خود «خانم احمدی» کجاست؟ می‌گفتند خودش که بود بیشتر هوای ما را داشت. وقتی بهشان می‌گفتم سروناز زندان است، به قدری می‌ترسیدند و برایشان عجیب بود که نمی‌دانستم چه بگویم. من هم هیچ‌وقت به آنها نگفتم که چرا دخترم در زندان است. اما حس می‌کردم که از این به بعد وجهه «خانم احمدی» پیش آنها تغییر کرد. راستش دلم هم برای دخترم و خودم سوخت و هم خانواده‌هایی که چشم امیدشان به سروناز بود». او البته از دلگرمی‌هایش هم می‌گوید: «یک بار یکی از همین خانواده‌ها می‌گفت فقط کافی‌ است شما بگویید، با تعدادی از کودکان کار و خانواده‌هایشان حاضریم بیاییم جلوی زندان و از قاضی خواهش کنیم خانم احمدی را آزاد کنند. برایشان توضیح دادم که چنین چیزی ممکن نیست. اما خدا می‌‌داند چقدر این حرف برایم ارزشمند بود».
#سروناز_احمدی #زن_زندگی_آزادی
#عدالت_برابری
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد

@zan_j
زن و جامعه (زن کارگر)
Photo
. برای #سروناز_احمدی

سروناز عزیزم، هر بار که صدا و نامه‌ای از تو منتشر می‌شود، با دیدن اسمت دستم بی‌حرکت و سَرم بی‌حس می‌شود؛ یک جایی ذخیره‌اش می‌کنم و دَرش را سه‌قفله می‌کنم. که بعد نفس عمیقی بکشم، توانم، تنم را جمع کنم و بتوانم گوشش کنم. آخر می‌دانی؟ خوب می‌دانم که آتشین‌ترین کلمات در صدای پنبه‌ای تو آرام گرفته‌اند. تو می‌دوزی و جارزدن در کوچه‌ها و ریسیدن پنبه‌هایش با ماست. دلم می‌خواهد آنطور که شایسته است آنها را بشنوم، به خاطر بسپارم، و از نو بازگویشان کنم. آن روز که پیام سیلویا فدریچی برایت منتشر شد، فقط می‌گفتم کاش خبرش زودتر به «سرو» برسد تا قدرتی باشد برای زندگی و مقاومت. آرزو می‌کردم تا آن‌روز که برگردی «کودکی» در درونت کشته نشود، و هنوز جایی در تو دلش بخواهد بعد از جدی‌ترین پیام‌ها و حتی سرزنش ما به خاطر کم‌کاری برای کودکان، با امید، یک گل آفتاب‌گردان بگذارد. اینها را می‌گفتم که نامه‌ای از تو منتشر ‌شد که انگار تاریخ ِ یک جمع را در انسانی‌ترین و زنانه‌ترین حالتش مکتوب و روایت کرده بود. به خودم برای دست‌کم گرفتنت لعنت ‌فرستادم. سروناز جان، قدرت، قدرت در کلام توست. تو وقتی می‌نویسی، انگار مخاطبت فضا-زمان این روزهای ما و تمامِ کسانی است که زمانی در تاریخ در تلاش برای یک رهاییِ جمعی به ناحق محبوس شده‌اند. من اما می‌خواهم فقط برای تو بنویسم، چیزهایی که شاید ندانی و شنیدنشان خوشحالت کنند. جایی گفتم: «نامه‌های سروناز واقعا به‌خوبی نامه‌های گرامشی و جیمز بالدوین است. بهتر از نامه‌های سیمین دانشور و ابراهیم گلستان. مثل آن نامه عجیب ماندلا و به‌خوبی غلامحسین ساعدی. نمی‌‌فهمم چرا داستان‌‌نوشتن را شروع نمی‌کند؟» می‌دانستی که گروهی از زنان خانه‌دار در حلقه‌های کتاب‌خوانی‌شان کتاب «انقلاب در نقطه صفر» را جمع‌خوانی کرده‌اند؟ برایت بگویم که دانشجویان بیشتری این روزها انتخاب می‌کنند درباره موضوع مهاجرت پایان‌نامه بنویسند. بین حرف‌ها و پرسش و پاسخشان از تو و روش تحقیق و نتیجه کارت می‌پرسند، بدون اینکه از نزدیک تو را شناخته باشند. می‌دانم روزی پایان‌نامه‌ات را خواهند خواند و از آن کمک خواهند گرفت. راستی این روزها همانقدر که از کودکان افغانستان می‌نویسیم از کودکان فلسطین هم می‌گوییم. صبح ویدئوی کودکی در غزه را دیدم که روبروی تلی از ویرانی می‌گفت: «همه‌چیز شکست.» خبرنگار تصحیحش کرد: «همه‌چیز نابود شد؟»، باز جواب داد: «همه‌چیز شکست.» حالا خوب می‌دانم، تو بودی که نگذاریم
کودکی در هیچ‌جای جهان بشکند.
نویسنده :شیما وزوایی

#جهان_امن_حق_کودکان
#نه_به_جنگ_جنگ_طلبان
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#نان_کار_آزادی_اداره_شورایی
@zan_j
زن و جامعه (زن کارگر)
Photo
"استقبال" زنان زندانی در اوین  از مقامات قضایی❗️🍃

روز چهارشنبه شش دی‌ماه زمانی که قضات دادگاه انقلاب و مقامات قضائی به بند زنان آمدند و مواجهه و مقاومت زنان در مقابل سرکوب، شکنجه، زندان و اعدام شکل گرفت، صحنه‌هایی به‌یاد ماندنی به تصویر کشیده شد
.
صحنه‌ای که مقابل چشمانم بود تصویری واضح و قدرتمند از برپاییِ یک” داد”گاه و” داد”خوهی مردمی علیه عوامل قضائیِ دخیل در جنایت‌ها بود که احکام ضد بشری را صادر و اجرا کرده بودند.
زنانی که در داخل زندان با شجاعت و شهامت در مقابل قضات صادر کننده احکام‌شان ایستاده بودند و تنها خواسته‌شان توقف سرکوب و خشونت علیه مردم ایران بود.
آنها فریاد می‌زدند و از مقامات می‌خواستند که اعدام و شکنجه را متوقف کنند.
قضات و مقاماتی که در میان ده‌ها نیروی امنیتی جرات بیرون آمدن از در اتاق یا پذیرفتن ورود ما زنان به اتاق‌های‌شان را نداشتند.
این لحظه همان لکنت زبان جنایت‌کار در مقابل دادخواه است.
صحنه عجیبی بود. ما زندانیان جلوی در ایستاده بودیم و تکان نمی‌خوردیم. نیروهای امنیتی و زندان‌بان‌ها ما را به این‌طرف و آن‌طرف می‌کشیدند. یکی دو بار زمین خورده اما دوباره بلند شدیم و ایستادیم. دستها‌یمان را به شکل قلاب زنجیر کردیم و شعار و سرود خواندیم.
یک لحظه در راهروی بند هیچ نبود جز فریاد طنین‌انداز زنان : “محسن شکاری” “محسن شکاری” “محسن شکاری”.. و تصویر عموزاد از لای نرده‌های پنجره افسرنگهبانی که سرش پائین و پائین‌تر می‌افتاد،  تصویری به یاد ماندنی شد در خاطرمان.
ای کاش عکاسی از آن لحظه عکس می‌گرفت.
این شکوه فریاد دادخواهی علیه بیدادگر و ظالم است. این زیبایی سر برآوردن عدالت‌خواهی در بارگاه ظلم بی‌امان، در بند زنان است.
در آن لحظه #گلرخ را می‌بینم که با یکی از ماموران بحث می‌کند و می‌گوید به جای عقب راندن ما یک بار رو به سوی آنان بگیر و به آنان بگو جنایت بس است. قتل و کشتار بس است. به جای ما آنان را متوقف کن که دستشان در خون است.
صدای فریاد دیگری را می‌شنوم. #سپیده سرش را از لای میله‌های پنجره جلو می‌برد و خطاب به عموزاد می‌گوید چرا محسن را کشتی؟ چرا محمد مهدی کرمی را کشتید؟
بی‌اختیار دیگری فریاد می‌کشد #ماشالله_کرمی کجاست؟ چرا آزادش نمی‌کنید؟
#محبوبه با لهجه جنوبی فریاد می‌زند کیان را خودتان کشتید. حالا می‌خواهید مجاهد کورکور را اعدام کنید؟
صدای #سروناز را از پشت در قفل شده و صورت پر حرارتش را از دریچه کوچکش میبینم و میشنوم فریاد میزند: “ محسن شکاری زنده است.” “ خون سرد نمیشه.”
از پشت درِ قفل شده، کمی دورتر از ما زنان فریاد می‌زنند رضا رسائی را نکشید و با مشت بر در می کوبند.

به نظرم می‌آید این باشکوه‌ترین “داد”گاه است.
صدایم بلند می‌شود و به جمع سخن‌رانان می‌پیوندم.”  این یک دادخواهی مردمی است . جلوه و تصویری از “ داد” گاه شما قضاتِ دادگاه انقلاب و مقامات قضائی‌ست که دست به اِعمال شکنجه و اعدام زده‌اید. خوب احساس کنید. احساس کنید زمانی که در مقابل مردم رنج‌کشیده ایران با این پرسش مواجه خواهید شد “که چرا فرزندان این سرزمین را کشته‌اید؟ چرا جوانان را اعدام کرده‌اید؟ چرا زنان و مردان را شکنجه و زندان کرده‌اید به چه حالی خواهید افتاد؟ شما الان که هنوز در مسند قدرتید و در داخل زندان جمهوری‌اسلامی در میان گارد مسلح محافظت میشوید،  جرات ندارید که به میان ما نُه زن زندانی بیائید یا درِ اتاق را باز کنید و در مقابل ما بایستید و پاسخگوی رفتارتان باشید. یقین دارم در پیشگاه مردم در روز دادخواهی نیز نخواهید توانست حتا یک کلمه بر زبان برانید. اینجا دادگاه مردمی در قلب زندان اوین در بند زنان سیاسی-عقیدتی برای امر دادخواهی‌ست.
این تاریخ را به ذهن‌تان بسپارید.
صدای اعتراض بلندتر از قبل در تمام زوایای ساختمان می‌پیچد. “دست از صدور احکام اعدام بردارید. ماشین مرگ، اعدام و شکنجه را متوقف کنید. دلیل به اینجا آمدن‌مان نه احکامی‌ست که علیه خودمان صادر شده است و نه زندانی‌ست که با افتخار تحمل می‌کنیم. ما اینجا آمده‌ایم که بگوییم خشونت علیه مردم را متوقف کنید. آمده‌ایم بگوئیم مقاومت و اعتراض ادامه دارد و جنبش “زن، زندگی، آزادی” زنده است.”
موج فریاد رسای زنان در فضای زندان پیچیده بود . ای کاش صدابرداری بود و سکوت محض خفت الود مقامات و قضات را که قادر به براوردن یک کلمه از همان دهانهایی که احکام مرگ و زندان را پشت میزهایشان بلند میخوانند، نبودند، ضبط می کرد. این سکوت برای تاریخ شنیدنی است و قطعا تکرار خواهد شد.
گرچه این تصویر به دوربین هیچ عکاسی راه نیافت اما در روح و روان ما و ذهن جنایتکاران ثبت تاریخی شد. زنده باد مقاومت و امید

#نرگس_محمدی
۶ دی ۱۴۰۲
زندان اوین

#زن_زندگی_آزادی
#عدالت_برابری
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد


زندان عرصه ی دیگر مبارزه زنان است🌺
@zan_j
#سپیده_رشنو : «سروناز احمدی» از بند نسوان اوین برایم نامه ای نوشته و با صدای خودش خوانده. قلم و صدای سروناز عجیب گرم است انگار که دارد با همه ما، با تاریخ حرف می زند.
#سروناز_احمدی: سپیده عزیز نامه ها و شعرهایت بالاخره رسید. این جا ۲ آذر ماهه و هواخوری زندان و من هم با باور به این که نامه هایم بالاخره می رسند دارم برایت می نویسم ... برای زندانی نامه که می‌فرستی انگار از نو در آن هیئت ما زاده می‌شود. اینجا هربار که رفیقی از پشت تلفن می‌پرسد چیزی لازم نداری برایت بفرستیم، دلم می‌خواهد بگویم: نامه، کمی از خیالات شاعران عرب و تعداد زیادی خودنویس روان.‌ سپیده عزیز، حالا دیگر هفت‌ماهی می‌شود که اینجایم و پنج‌تا دیگر از این هفت‌ماه‌ها باید بمانم. و هروقت در حبسیه قصیده لبخند چاک‌چاک شمس لنگرودی، به آنجا می‌رسم که «اکنون رفتار زندگی یادم رفته است، اکنون درست یادم نیست کودکان چه شکلی دارند»، دلتنگی جگرخونم می‌کند.

همیشه اما کودکی در رنج و مقاومت در نزدیکی‌ات وجود دارد. برای من بیرون از اینجا، کودکان افغانستانی، کودکان کار، کودکان مبتلا به اختلالات روان و کودکان مبتلا به سرطان بودند. اینجا هم کودکان مادران زندانی و کودکان جنگ‌زده‌ای‌اند که در اخبار یک‌طرفه می‌بینمشان. بیرون از اینجا وحید بود، اینجا رونیکا هست. اینجا باید به مادرش بگویم در کتاب‌های مددکاری‌ام نوشته باید با کودک صادق بود وقتی که می‌پرسد: «مامان کی برمی‌گردی؟» باید با زبان ساده با کودک صحبت کرد. مثلا باید بگویی: «پنج تولد دیگرت که بگذرد برمی‌گردم خانه».

زندان البته که تجربه از‌دست‌دادن است، اما تمرین محکم‌گرفتن آنچه در مشتت به‌جا مانده هم هست. اینجا دارم کتاب مددکاری دیگری می‌خوانم درباره کودکان و جنگ.‌ یادم می‌دهد که به کودکان جنگ‌زده آموزش دهم چطور فرونپاشند وقتی بوی باروت، بوی بدن‌های سوخته در سرشان می‌پیچد، یا چه کار کنند وقتی ناگهان با بدن‌های کوچکشان، حس می‌کنند که الان است یک بار دیگر زیر آوار خانه‌ای دفن شوند. احساس دفن‌شدن برای هرشانه‌ای سنگین است. چه برسد به کودکی که حتی نمی‌داند مرز را چطور می‌نویسند. هیچ کودکی با مرزهایش متولد نمی‌شود.
متن کامل نامه با صدای سروناز را می توانید از طریق کانال تلگرام سپیده رشنو بشونید:

https://t.center/sepideh_rashnu
زن و جامعه (زن کارگر)
Photo
📕 کتاب «انقلاب در نقطه صفر» را بخوانید
ترجمه : #سروناز_احمدی

سروناز از تاریخ ۱۵ آبان در بند ۲۰۹ اوین بازداشت است.
نشر : افکار

سروناز احمدی، مددکار اجتماعی، فعال حقوق کودک و مترجم است که تنها دو هفته پس از ازدواجش به همراه همسرش کامیار فکور بازداشت شد. بسیاری از فعالان مدنی او را به تعهد و دغدغه‌مندی می‌شناسند و بواسطه متن‌های مهمی که در زمینه کار بازتولیدی و کار خانگی زنان، خشونت و آزار جنسی، مبارزات زنان در جنوب جهانی و ... ترجمه کرده با او مواجهه داشته‌اند. انتشار ترجمه کتاب «انقلاب در نقطه صفر: کار خانگی، بازتولید و مبارزه فمینیستی» اثر سیلویا فدریچی نیز حاصل دغدغه‌مندی او نسبت به وضعیت زنان و اهمیت انعکاس مقاومت‌ها و مبارزاتشان است.

خبرگزاری کتاب ايران(ایبنا) درباره این کتاب و اهمیت انتشارش به زبان فارسی نوشته است: «"انقلاب در نقطه صفر" داستان زندگی روزمره هزاران زنی را روایت می‌کند که فکرشان درگیر نقاشی، موسیقی و یا کتابی است که هرگز قرار نیست آن را به پایان برسانند و یا اصلاً شروعش کنند، چراکه نه وقتش را دارند، نه پولش را و البته نشان می‌دهد که چطور همین زنان در سراسر جهان توانسته‌اند خود را سازماندهی و متشکل کنند تا مناسبات حاکم بر زیست روزمره‌شان را تغییر دهند و آغازگر انقلابی در نقطه صفر باشند.»
#نه_به_خشونت_علیه_زنان
#علیه_سکوت
#علیه_فراموشی
@zan_j
📕کتاب

کار خانگی، ظریف‌ترین خشونت سرمایه‌داری


تشخیص این نکته مهم است که وقتی از کار خانگی می‌گوییم، درخصوص شغلی مشابه مشاغل دیگر صحبت نمی‌کنیم، بلکه صحبت از بزرگ‌ترین دست‌کاری و ظریف‌ترین خشونت سرمایه‌داری علیه همۀ بخش‌های طبقۀ کارگر است. درست است، تحت سلطۀ سرمایه‌داری، همۀ کارگران دست‌کاری می‌شوند و استثمارشدن و مناسباتشان با سرمایه کاملاً رازورانه جلوه داده می‌شود.
مزدْ این تصور را ایجاد می‌کند که معامله عادلانه است، به‌این‌صورت که شما دراِزای کاری که انجام می‌دهید دستمزد دریافت می‌کنید و بنابراین هم شما و هم رئیستان آنچه را طلب داشته‌اید، دریافت کرده‌اید؛ درحالی‌که مزد درواقع به‌جای پرداخت هزینۀ کاری که انجام می‌دهید، تمام کارهای مختلفی را که تبدیل به سود می‌شوند اما مزدی ندارند، پنهان نگه می‌دارد. اما مزد حداقل موجب می‌شود به‌عنوان کارگر به‌رسمیت شناخته شوید و بتوانید حول یا علیه شرایط و مقدار همان مزد و کار چانه‌زنی و مبارزه کنید.
داشتن دستمزد به‌این‌معناست که بخشی از قراردادی اجتماعی هستید و بدون‌ِشک این معنا را دارد که شما کار می‌کنید، نه به‌این‌خاطر که دوست دارید یا در ذات و طبیعتتان است، بلکه کار می‌کنید، زیرا تنها درصورتی‌که کار کنید، اجازه دارید زندگی کنید. با منطق استثمار کاری که انجام می‌دهید اهمیتی ندارد و شما با نوع کارتان تعریف نمی‌شوید؛ مثلاً امروز پستچی هستید، فردا رانندۀ تاکسی. تنها چیزی که اهمیت دارد مقدار کاری است که باید انجام دهید و میزان پولی که می‌توانید دریافت کنید.
مسألۀ کار خانگی متفاوت است، زیرا کار خانگی نه‌تنها به زنان تحمیل شده، بلکه یکی از ویژگی‌های ذاتی بدن و شخصیت زنانه، نیازی درونی و کاری دلخواه زنان جلوه داده شده، با القای این فرض که کار خانگی ریشه در ژرفای شخصیت زنانه دارد. کار خانگی به‌جای‌اینکه به‌عنوان کار به‌رسمیت شناخته شود، به‌شکل ویژگی طبیعی زنان نشان داده شده، زیرا قرار بر این بوده است که مزدی دریافت نکند. سرمایه باید متقاعدمان می‌کرده که کار خانگی فعالیتی طبیعی و ذاتی، اجتناب‌ناپذیر و حتی رضایت‌بخش است که قبول کنیم بدون دستمزد این کار را انجام دهیم.
غیرمزدی‌بودن کار خانگی قدرتمندترین سلاحی است که این باور رایج نادرست را تقویت می‌کند که کار خانگی کار نیست و بدین‌ترتیب مانع مبارزۀ زنان علیه آن می‌شود. اگر هم مشاجره‌ای برسر کار خانگی صورت بگیرد در آشپزخانه و اتاق‌خواب است که فضاهایی خصوصی شده‌اند و همۀ افراد جامعه توافق دارند که باید این جروبحث‌ها را تمسخر کنند و از شمار پیشگامان این مبارزه بکاهند. در چنین وضعیتی ما مشتی هرزۀ غرغرو دیده می‌شویم، نه کارگرانی مبارز.
آیا خانه‌داربودن باز هم طبیعی به‌نظر خواهد رسید، اگر این واقعیت نشان داده شود که حداقل بیست‌سال اجتماعی‌شدن و آموزش همه‌روزه ازسوی مادری که مزدی دریافت نمی‌کند، نیاز است تا زنی برای این نقش آماده و متقاعد شود که داشتن شوهر و فرزند بهترین چیزی است که می‌تواند در زندگی انتظارش را بکشد؟ درهرصورت بازهم به‌ندرت به این نتیجه می‌رسیم. هرقدر هم که خوب آموزش دیده باشیم، زنان بسیاری فردای روز ازدواج خود، وقتی‌ مقابل سینک ظرف‌شویی کثیفی قرار می‌گیرند، حس می‌کنند فریب داده شده‌اند و به آنان خیانت شده است.

بخشی از کتاب انقلاب در نقطۀ صفر
کار خانگی، بازتولید و مبارزۀ فمینیستی
نوشتۀ سیلویا فدریچی
ترجمۀ #سروناز_احمدی
مجموعۀ متون فمینیسم - ۵
سفارش آنلاین از پخش ققنوس و پخش چشمه

نشر افکار NashrAfkar

#نه_خشونت
#کار_خانگی
#خانه_داری
🔴 #کامیار_فکور به زندان اوین برگردانده شد .

#سروناز_احمدی در تماس تلفنی با خانواده‌اش خبر داده که همسرش کامیار فکور را به زندان اوین برگردانده‌اند.

امروز بعد از بازگشت کامیار فکور به زندان اوین، ملاقات کوتاهی میان وی و همسرش، سروناز احمدی انجام شده است.
کامیار فکور، هم اکنون در قرنطینه زندان اوین می‌باشد.

از دیگر زندانیان تبعید شده به زندان قزل حصار خبری در دست نیست و این زندانیان کماکان از تلفن و ملاقات با خانواده‌هایشان به دستور رییس زندان قزل حصار محروم هستند.

#ما_خاموش_شدنی_نیستیم
#جنین_زند_آجویی

🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران

🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔
@kashowra

🔹نشانی ارتباط با کانال:
🆔
@kashowranews
زن و جامعه (زن کارگر)
Photo
ممنوع‌التماس و ممنوع‌الملاقات‌شدن ۱۳ زندانی سیاسی تبعیدی در زندان قزلحصار کرج
#لقمان_امین‌پور، #سعید_ماسوری، #افشین_بایمانی، #سپهر_امام‌‌جمعه، #زرتشت_احمدی_راغب، #محمد_شافعی، #سامان_صیدی(یاسین)، #حمزه_سواری، #کامیار_فکور، #احمدرضا_حائری، #رضا_سلمان‌زاده، #جعفر_ابراهیمی و #مسعودرضا_ابراهیمی‌نژاد، ۱۳ زندانی سیاسی که دوران محکومیت خود را بدون رعایت اصل تفکیک جرائم در زندان قزلحصار کرج سپری میکنند، از روز چهارشنبه ۲۹ شهریورماه، به دستور رئیس زندان مذکور، از برقراری تماس تلفنی و ملاقات با خانواده‌هایشان منع شدند.
به گفته یک منبع مطلع نزدیک به خانواده یکی از این زندانیان «دوشنبه ۳ مهرماه، خانواده این زندانیان برای ملاقات با آن‌ها به زندان مراجعه کردند، اما آن‌ها با برخورد توهین‌آمیز ماموران زندان مواجه شدند. سپس به خانواده‌ها گفته شده که به دستور اشکان کمالی، رئیس زندان قزلحصار، این زندانیان سیاسی ممنوع از تماس و ملاقات هستند».

گزارش‌ها حاکی از این است که #سروناز_احمدی؛ فعال حقوق کودک، زندانی سیاسی و همسر کامیار فکور نیز که جهت گذراندن حبس خود در زندان اوین به سر می‌برد، در اثر عدم ملاقات و عدم اجازه تماس با همسرش دچار حمله و فشار عصبی شده و با تاخیر به بهداری اوین منتقل شده است.

#قزلحصار_کرج
#زندان_اوین
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد

@zan_j
زن و جامعه (زن کارگر)
Video
ویدئوی ارسالی به دیدبان آزار

حمایت سیلویا فدریچی از سروناز احمدی

سیلویا فدریچی، پژوهشگر و فعال فمینیست ایتالیایی در ویدئویی حمایت خود را از سروناز احمدی، فعال مدنی و مترجم کتاب «انقلاب در نقطه صفر» اعلام کرده است.
او در این ویدئو خواستار آزادی سروناز و دیگر زندانیان سیاسی شده است و فعالان فمینیست را در دیگر نقاط دنیا به حمایت از زندانیان سیاسی در ایران فرا می‌خواند.

متن پیام:

بسیار دردناک است که باخبر شدم سروناز احمدی بازداشت شده و در زندان حکم سه سال و نیم حبس را می‌گذراند. او در اعتصاب غذاست چون همسرش را به همراه ۱۲ زندانی دیگر به زندانی دیگر انتقال داده‌اند. سروناز احمدی یک فمینیست پرتلاش است که با شجاعت و تعهد بسیار برای حقوق کارگران و کودکان فعالیت کرده است. و من پیوندی خاص با او دارم چون تعدادی از مقالات و کتاب‌هایی را که در این سال‌ها منتشر کرده‌ام، به زبان فارسی ترجمه کرده است. از مقامات ایرانی می‌خواهم که تمام افرادی را که برای اعتراض به کشته‌شدن مهسا (ژینا) امینی به خیابان آمدند و بازداشت شدند آزاد کنند. و هم‌چنین درخواست ویژه برای آزادی سروناز احمدی دارم، به‌خاطر زحماتش، برای ترجمه‌هایش و مهم‌تر از آن دسترس‌پذیر کردن تجربه و دانش زنان دیگر نقاط دنیا برای زنان ایرانی. چنین روح بخشنده‌ای نباید مجازات شود، بلکه باید ستایش و قدردانی شود. از طریق این ویدئو از زنان سراسر دنیا می‌خواهم که متحد شوند و آزادی سروناز احمدی و تمامی زنانی را که با شجاعت فراوان، زندگی خود را به خطر انداختند، به خیابان آمدند و برای عدالت اجتماعی مبارزه و ایستادگی کردند، مطالبه کنند. تعهد و عدالت‌خواهی این زنان باید به رسمیت شناخته شود و آنها باید فورا آزاد شوند.‌/harasswatch

#سروناز_احمدی
#سیلویا_فدریچی
#زن_زندگی_آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی
@zan_j
انتقال #سروناز_احمدی به بهداری پس از حمله عصبی

بنا به گزارش منابع آگاه و به نقل از زمانه: «سروناز احمدی، زندانی سیاسی، پس از حمله عصبی با وجود درخواست دیگر زندانی‌ها به بهداری زندان اوین منتقل نمی‌شود. پس از دو ساعت او را به بهداری می‌برند.

سروناز احمدی، زندانی سیاسی در اول مهر در زندان اوین دچار حمله پانیک شد. با وجود درخواست‌های هم‌بندی‌هایش در بند زنان برای انتقال احمدی به بهداری، مسئولان زندان به مدت دو ساعت - بین ساعت ۱۹ تا ۲۱ - خدمات درمانی را از او دریغ می‌کنند. سرانجام با بدتر شدن حال احمدی، و از حال رفتن او، در ساعت ۲۱ او را به بهداری زندان منتقل می‌کنند.

فشار عصبی به سروناز احمدی با انتقال همسرش کامیار فکور و ۱۳ زندانی دیگر در ۱۲ شهریور ماه از زندان اوین به زندان قزلحصار کرج افزایش یافت.

#کامیار_فکور، روزنامه‌نگار حوزه کارگری و محیط زیست است. پیش از انتقال به قزلحصار او در حال گذراندن حکم در اوین بود. سروناز احمدی برای بازگرداندن همسرش و ۱۳ زندانی دیگر به اوین مدتی اعتصاب غذا و تحصن کرد.»

#زن_زندگی_آزادی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
@zan_j
Ещё