ترانه ی "شفق"
احمد کایا
ترجمه ی متن ترانه:
اینجا دنبال من نگرد...
دنبالم نگرد مادر!
مقابلِ در، نامم را مپرس.
ستاره های اُفتاده بر گیسوانت را
با چشمانی گریان جدایشان مکن...
چند صباحی است صورتم را اصلاح نکرده ام
چشمم به سپیدههاست
در حالی که دستانم را بسویت دراز می کنم،
گوش به صدای آمد و شدها دارم!
دلتنگِ مرگم، مادر!
با اینکه دیوانهوار عاشقِ زندگی بودم...
اِی کاش میتوانستم عمرم را نثار کنم، به مادری که...
قلبش را در مشت میگیرد و آسیمه سر میدود
برای فرزندش.
به وطنی که...
سرتا پا ارمغانی است برای دختران و پسرانش.
با آرزوهای بیشمارم
با غرور جوانیم
و با سردرگمیم، زمانی که کودکم را به سنگ صبورم می سپردم
به آرامی بغض دردآوری، بسوی گونههایم سر باز می کند...
به قهرمانان بیاندیش! مادر...
آغوشم را لبریز از ستاره کرده ام
بیایید!بچه ها!بشتابید
که سحر در کمینم ایستاده...
خلاصه اینکه وقتی به گلی فکر میکنی،نباید لرزه ای در وجودت باشد
خندیدن،امید داشتن،دلتنگ شدن
یا منتظر نامه بودن
در حالی که چشمانت به دوردست هاست...
#اعتصاب_اعتراض#مادران_دادخواه#زنده_باد_انقلاب @zan_j