🌴 یـــاس نبـــوے 🌴

#عصبانیت
Канал
Логотип телеграм канала 🌴 یـــاس نبـــوے 🌴
@yasee_nabaviПродвигать
249
подписчиков
1,79 тыс.
фото
581
видео
263
ссылки
من آنم کَز فراقت مُستمَندم.... 🌷اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🌷 کپی مطالب #حلال 🌸ب نیت فـــرج مولا 🌸 ارتباط بــاما: @Haq_SHahe_Najaf
⚫️#شهادت_امام_باقر

💢 توهین بی شرمانه به مادر امام باقر(ع) و واکنش ایشان


🌹امام باقر، محمدبن علی بن الحسین (ع)، لقبش «باقر» است. باقر یعنی #شکافنده. به آن حضرت «باقرالعلوم» می‌گفتند، یعنی شکافنده دانش‌ها. مردی مسیحی، به صورت سخریه و استهزاء، کلمه «باقر» را #تصحیف کرد به کلمه «بقر» یعنی گاو، به آن حضرت گفت: «انت بقر» یعنی تو گاوی.

امام بدون آنکه از خود ناراحتی نشان بدهد و اظهار
#عصبانیت کند، با کمال سادگی گفت: «نه، من بقر نیستم، من باقرم».
مسیحی: تو پسر زنی هستی که
#آشپز بود.
امام: شغلش این بود، عار و ننگی
#محسوب نمی‌شود.

مسیحی:
#مادرت_سیاه و بی‌شرم و بدزبان بود.

امام: اگر این نسبت‌ها که به
#مادرم می‌دهی راست است خداوند او را بیامرزد و از #گناهش بگذرد، و اگر دروغ است از گناه تو بگذرد که دروغ و افترا بستی.
🔴مشاهده این همه حلم از مردی که قادر بود همه گونه
#موجبات آزار یک مرد خارج از دین اسلام را فراهم آورد، کافی بود که #انقلابی در روحیه مرد مسیحی ایجاد نماید و او را به سوی اسلام بکشاند.

مرد مسیحی بعداً
#مسلمان شد.

📚داستان راستان، ج۱، ص۴۸

#مباهله_قرن_21


‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄

@yasee_nabavi

🍃یــــــاس نبوی🍃
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 ادب این مرد در مقابل #توهین و #عصبانیت این خانم ستودنی است.

این ادب از کدام مکتب و آن همه عصبانیت از کدام طرز فکر می آید؟


@yasee_nabavi
سال سوم دبستان، چند روزی مانده به شروع مدرسه ها به پدرم گفتم امسال دوست ندارم با کیف و کفش کهنه ی برادرم به مدرسه بروم.

گفتم دلم میخواهد مثل همکلاسی هایم کیف و کفش مخصوص خودم را داشته باشم از آن رنگ رنگی ها…


نگفت نه،
اما خواست کمی صبر کنم،

مدرسه ها شروع شد چند روز که گذشت دوباره همان حرف ها را تکرار کردم

بعدش با #عصبانیت فریاد زدم من از این کیف کهنه و کفش های وارفته #خجالت می کشم

پدرم صورتش سرخ شده بود و سرفه
می کرد،

اما من تمام حواسم به خواسته ی خودم بود،

چیزی طول نکشید که پدر از #دنیا رفت،

روزی که #مرد در همان عالم
بچه گی فکر می کردم از حرف های من ناراحت شده

دلم میخواست #هیچوقت کیف و کفش نو نداشته باشم اما او برگردد #ولی #نشد


( چند سالی گذشت، )

آن روزها من دختر نوجوانی بودم #مغرور و سر به هوا،

دخترهای هم سن و سالم یکی یکی #عروس می شدند و دنبال زندگیشان می رفتند اما ما چون نمیتوانستیم از عهده خرج و مراسم و جهیزیه بر بیاییم خواستگارها پا پس می کشیدند.

یک روز به مادرم گفتم👈🏻 #لعنت ب #نداری،👉🏻

کاش اصلا به دنیا نیامده بودم، از این همه #تحقیر بیزارم…!


و بعد هر دویمان #گریه کردیم…


چند ماه بعد که مادرم هم #مرد باز همان حس بچگی آمده بود سراغم و فکر می کردم ب خاطر حرف های من است.

آن روز دلم میخواست #هیچوقت #عروس نشوم و برای همیشه دختر آن خانه بمانم اما مادرم برگردد ک #نشد


نمیدانم شاید همه چیز اتفاقی بوده اما من دیگر هیچوقت از چیزی شکایت نکردم و تا توانستم تحمل کردم
شاید چون #دلم #نمیخواست #کس #دیگری #بمیرد



حالا مدت ها از آن روزهای سخت گذشته، ب این باور رسیده ام که آدم ها از بی پولی نمی میرند ( یا هر شرایط سخت دیگری… )


و اصلا قرار نیست زندگی همیشه یه جور بماند و هر آدمی ی روزی با ناکامی هایش #خداحافظی می کند،


👈🏻آدم ها از دلشان می میرند…👉🏻

از قلبـــشان

وقتی #امیدشان تمام میشود،


راستش هنوز هم همان ترس کودکی را با خودم دارم، و در حرف زدن #احتیاط
می کنم،

چون 👈🏻معتقدم بعضی
حرف ها آنقدر #تلخ اند ک می توانند امید یک نفر را تمام کنند و مرگش را #جلو #بیندازند…!!



#شب_نوشت_مدیر



@yasee_nabavi

🍂یــــــاس نبوی🍂