🌴 یـــاس نبـــوے 🌴

#ابوبکر
Канал
Логотип телеграм канала 🌴 یـــاس نبـــوے 🌴
@yasee_nabaviПродвигать
249
подписчиков
1,79 тыс.
фото
581
видео
263
ссылки
من آنم کَز فراقت مُستمَندم.... 🌷اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🌷 کپی مطالب #حلال 🌸ب نیت فـــرج مولا 🌸 ارتباط بــاما: @Haq_SHahe_Najaf
#صوفیه_نوظهور_نیست

🔍 بررسی شخصیت منصور #حلاج 1⃣

به درخواست مخاطبین گرامی، در کنار بحث #مولوی، در چند قسمت بطور مختصر و جامع، به شرحی از احوالات منصور حلاج و چند قطب مشهور صوفیهٔ متقدم خواهم پرداخت و بعد شخصیت #حافظ را بررسی خواهم نمود ان شاء الله.

🕎 تصوف در عهد عباسی، در دوره #جنید_بغدادی و #بایزید_بسطامی و #حلاج به اوج جوشش خود رسید و با مرگ #ابوبکر_شبلی پایان یافت‌. هرچند کسانی چون #غزالی و #عبدالقادر_گیلانی و #سهروردی همان شیوه را بعدها ادامه دادند که شرح هریک بطور خلاصه خواهد آمد ان شاء الله.

👤 ابوالمغیث عبدالله بن احمد بن ابی طاهر، مشهور به «حسین بن منصور حلاج» از معروف‌ترین صوفیان و شاعران قرن سوم بوده است. وی در روستای تور از توابع بیضای فارس به دنیا آمد.

چرا وی به «حلاج» مشهور است ⁉️

برخی معتقدند که چون پدر وی به شغل پنبه زنی مشهور بوده است و محتملا خود او نیز به تبع پدرش پنبه‌زن بوده است، او را حلاج نامیدند‌. اما احتمال قوی‌تر که عمده صوفیان و اهل تحقیق درباره تصوف به آن معتقدند، این است که چون او زیاد افشای اسرار می‌کرد، او را حلاج بمعنای شکافنده اسرار نامیدند‌.

📚 جستجو در تصوف ایران، زرین کوب، ۱/۱۳۳

💢 برخی معتقدند که جد وی یک زرتشتی بنام «محما» بود. برخی نیز معتقدند که نسب وی به «ابو ایوب انصاری» ختم می‌شود‌. اما آنچه روشن است این است که حلاج شیعه نبوده است‌. وی بارها نیز تصریح کرده است که مذهبی ندارد و در جای خود به این مطلب اشاره خواهم کرد.

🔸 حلاج در نوجوانی بیضاء را ترک کرد. وی در ۱۶ سالگی به شوشتر نزد استاد خویش #سهل_تستری رفت و راه و رسم تصوف آموخت. دکتر زرین کوب معتقد است که با آنکه حلاج در فارس به دنیا آمد، اما زبان وی بطور رسمی فارسی نبود. وی می‌نویسد:

در سفری حلاج به اصفهان رفت. در مجلسی «علی بن سهل» که از مشاهیر اصفهان بود، مشغول صحبت برای افراد بود که حلاج با بیانی گنگ به وی گفت: «ای بازاری، من زنده باشم و تو سخن بگویی؟ علی بن سهل به او گفت: در شهری که مسلمانان باشند امثال تو جای ندارند و نباید رها باشند. مردمِ فارسی زبان کلام او را فهمیدند، اما چون حلاج فارسی را بخوبی نمی‌دانست متوجه نشد‌. لذا مردم قصد جان وی را کردند و او از اصفهان گریخت.

📚 جستجو در تصوف ایران، زرین کوب، ۱/۱۳۲

💠 درباره خرقه پوشیدن او دو قول معروف است:

الف) زمانی که سهل تستری به بصره تبعید شد، حلاج نیز به همراه استاد خویش به بصره رفت. چندی بعد در هجده سالگی به بغداد رفت و نزد «عمرو بن عثمان مکی» هجده ماه همنشین شد و از دست وی خرقه گرفت.
ب) وی مدتی نزد «جنید نهاوندی» بود و از دست وی خرقه گرفت.

📚جستجو در تصوف ایران، زرین کوب، ۱/۱۳۳

اختلاف حلاج با «سهل تستری و جنید بغدادی» و ترک بغداد:

هرچند که حلاج تمام و کمال در تلمذ سهل تستری بود‌، اما آرام آرام‌ میان شیوه حلاج و استادش سهل تستری فاصله افتاد. تستری در بصره زنده بود که حلاج وی را ترک کرده و به بغداد رفت. او مدتی نزد «عمربن عثمان مکی» بود. اما عمر بن عثمان مکی چون بر مکتب جنید بغدادی یعنی «صَحو: تعادل» بود، لذا حلاج که بر مکتب «سُکر: مستی و عدم تعقل و فناء» بود نزد او دوام زیادی نیاورد. تا جایی که عمربن عثمان مکی یکبار هم او را نفرین کرد. حلاج به حلقه یاران جنید پیوست و بار دیگر تعالیم صوفیه را آموخت و خرقه پوشید. وی در همان زمان با صوفیان بسیار دیگری آشنا شد که معروف‌ترین آنان "#ابوالحسین_نوری و ابوبکرشبلی" بودند. با نمایان شدن سخنان و عقاید حلاج، جنید بغدادی وی را به تعقل و اعتدال دعوت کرد.

🕋 سپس حلاج بیست و شش ساله بود که برای زیارت کعبه راهی مکه شد. نقل است یک سال مجاور بیت‌الحرام ماند. غذایش در هر روز سه لقمه نان و اندکی آب بود و جز برای قضای حاجت از آن خارج نمی‌شد. پس از مجاورت کعبه به بغداد بازگشت و دوباره به حلقه یاران جنید بغدادی پیوست. اما به جهت شطحیاتش (سخنان خلاف شرع و عقل) به ویژه ادعای معروفش «اناالحق» از جانب آنها طرد شد و رابطه خود را با صوفیه برید. واضح است که صوفیه بغداد که غالبا شاگردان جنید بغدادی بودند، بخاطر اختلاف متکب خود یعنی «صحو» با مکتب حلاج «سُکر» او را طرد کردند و تاب شطحیات وی را نیاوردند و شیوخ بغداد و مشاهیر شهر، از وی برائت جستند. تا جایی که جنید بغدادی به وی گفت: «تو در اسلام رخنه‌ای و شکافی افکنده‌ای که فقط سر جدا شده از پیکرت می‌تواند آن را مسدود کند.» اینجا بود که حلاج حلقه جنید بغدادی را ترک کرد و از بغداد هم رفت.

📚 جستجو در تصوف ایران، زرین کوب، ۱/۱۳۵

ادامه دارد...
#صوفیه_نوظهور_نیست

🔍 بررسی شخصیت منصور #حلاج 1⃣

به درخواست مخاطبین گرامی، در کنار بحث #مولوی، در چند قسمت بطور مختصر و جامع، به شرحی از احوالات منصور حلاج و چند قطب مشهور صوفیهٔ متقدم خواهم پرداخت و بعد شخصیت #حافظ را بررسی خواهم نمود ان شاء الله.

🕎 تصوف در عهد عباسی، در دوره #جنید_بغدادی و #بایزید_بسطامی و #حلاج به اوج جوشش خود رسید و با مرگ #ابوبکر_شبلی پایان یافت‌. هرچند کسانی چون #غزالی و #عبدالقادر_گیلانی و #سهروردی همان شیوه را بعدها ادامه دادند که شرح هریک بطور خلاصه خواهد آمد ان شاء الله.

👤 ابوالمغیث عبدالله بن احمد بن ابی طاهر، مشهور به «حسین بن منصور حلاج» از معروف‌ترین صوفیان و شاعران قرن سوم بوده است. وی در روستای تور از توابع بیضای فارس به دنیا آمد.

چرا وی به «حلاج» مشهور است ⁉️

برخی معتقدند که چون پدر وی به شغل پنبه زنی مشهور بوده است و محتملا خود او نیز به تبع پدرش پنبه‌زن بوده است، او را حلاج نامیدند‌. اما احتمال قوی‌تر که عمده صوفیان و اهل تحقیق درباره تصوف به آن معتقدند، این است که چون او زیاد افشای اسرار می‌کرد، او را حلاج بمعنای شکافنده اسرار نامیدند‌.

📚 جستجو در تصوف ایران، زرین کوب، ۱/۱۳۳

💢 برخی معتقدند که جد وی یک زرتشتی بنام «محما» بود. برخی نیز معتقدند که نسب وی به «ابو ایوب انصاری» ختم می‌شود‌. اما آنچه روشن است این است که حلاج شیعه نبوده است‌. وی بارها نیز تصریح کرده است که مذهبی ندارد و در جای خود به این مطلب اشاره خواهم کرد.

🔸 حلاج در نوجوانی بیضاء را ترک کرد. وی در ۱۶ سالگی به شوشتر نزد استاد خویش #سهل_تستری رفت و راه و رسم تصوف آموخت. دکتر زرین کوب معتقد است که با آنکه حلاج در فارس به دنیا آمد، اما زبان وی بطور رسمی فارسی نبود. وی می‌نویسد:

در سفری حلاج به اصفهان رفت. در مجلسی «علی بن سهل» که از مشاهیر اصفهان بود، مشغول صحبت برای افراد بود که حلاج با بیانی گنگ به وی گفت: «ای بازاری، من زنده باشم و تو سخن بگویی؟ علی بن سهل به او گفت: در شهری که مسلمانان باشند امثال تو جای ندارند و نباید رها باشند. مردمِ فارسی زبان کلام او را فهمیدند، اما چون حلاج فارسی را بخوبی نمی‌دانست متوجه نشد‌. لذا مردم قصد جان وی را کردند و او از اصفهان گریخت.

📚 جستجو در تصوف ایران، زرین کوب، ۱/۱۳۲

💠 درباره خرقه پوشیدن او دو قول معروف است:

الف) زمانی که سهل تستری به بصره تبعید شد، حلاج نیز به همراه استاد خویش به بصره رفت. چندی بعد در هجده سالگی به بغداد رفت و نزد «عمرو بن عثمان مکی» هجده ماه همنشین شد و از دست وی خرقه گرفت.
ب) وی مدتی نزد «جنید نهاوندی» بود و از دست وی خرقه گرفت.

📚جستجو در تصوف ایران، زرین کوب، ۱/۱۳۳

اختلاف حلاج با «سهل تستری و جنید بغدادی» و ترک بغداد:

هرچند که حلاج تمام و کمال در تلمذ سهل تستری بود‌، اما آرام آرام‌ میان شیوه حلاج و استادش سهل تستری فاصله افتاد. تستری در بصره زنده بود که حلاج وی را ترک کرده و به بغداد رفت. او مدتی نزد «عمربن عثمان مکی» بود. اما عمر بن عثمان مکی چون بر مکتب جنید بغدادی یعنی «صَحو: تعادل» بود، لذا حلاج که بر مکتب «سُکر: مستی و عدم تعقل و فناء» بود نزد او دوام زیادی نیاورد. تا جایی که عمربن عثمان مکی یکبار هم او را نفرین کرد. حلاج به حلقه یاران جنید پیوست و بار دیگر تعالیم صوفیه را آموخت و خرقه پوشید. وی در همان زمان با صوفیان بسیار دیگری آشنا شد که معروف‌ترین آنان "#ابوالحسین_نوری و ابوبکرشبلی" بودند. با نمایان شدن سخنان و عقاید حلاج، جنید بغدادی وی را به تعقل و اعتدال دعوت کرد.

🕋 سپس حلاج بیست و شش ساله بود که برای زیارت کعبه راهی مکه شد. نقل است یک سال مجاور بیت‌الحرام ماند. غذایش در هر روز سه لقمه نان و اندکی آب بود و جز برای قضای حاجت از آن خارج نمی‌شد. پس از مجاورت کعبه به بغداد بازگشت و دوباره به حلقه یاران جنید بغدادی پیوست. اما به جهت شطحیاتش (سخنان خلاف شرع و عقل) به ویژه ادعای معروفش «اناالحق» از جانب آنها طرد شد و رابطه خود را با صوفیه برید. واضح است که صوفیه بغداد که غالبا شاگردان جنید بغدادی بودند، بخاطر اختلاف متکب خود یعنی «صحو» با مکتب حلاج «سُکر» او را طرد کردند و تاب شطحیات وی را نیاوردند و شیوخ بغداد و مشاهیر شهر، از وی برائت جستند. تا جایی که جنید بغدادی به وی گفت: «تو در اسلام رخنه‌ای و شکافی افکنده‌ای که فقط سر جدا شده از پیکرت می‌تواند آن را مسدود کند.» اینجا بود که حلاج حلقه جنید بغدادی را ترک کرد و از بغداد هم رفت.

📚 جستجو در تصوف ایران، زرین کوب، ۱/۱۳۵

ادامه دارد...



|• @yasee_nabavi •|
🔴#شبهات_وهابیت

اگر طبق ادعای شیعیان بین علی(ع) و #ابوبکر اختلاف و خصومت بود، پس چرا علی(ع) به ابوبکر اجازه داد تا بر پیکر #همسرش نماز بخواند؟

در منابع اهل سنت پنج روایت آمده که بيانگر اين نكته هستند: ابو بكر بر پيكر حضرت زهرا (س) #نماز خوانده است.

اما اين روايات از نظر #سند ضعيف هستند و در نتيجه حجت نيستند.

از طرف ديگر در مقابل اين روايات، روايات #صحيح بخاري و مسلم قرار دارند كه تصريح مي‌كنند، حضرت زهرا (س) تا آخر عمر با ابو بكر قهر بودند و با او صحبت نكردند:

فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رسول اللَّهِ فَهَجَرَتْ أَبَا  بَكْرٍ فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتى تُوُفِّيَتْ ، و هنگامي‌كه از دنيا رفتند، امير مؤمنان عليه السلام در مراسم تجهيز و تشييع دختر رسول خدا (ص) آنها را با خبر نكردند و خود آن حضرت بر بدنش نماز خواند و دفن كردند:

 فلما تُوُفِّيَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِيٌّ لَيْلًا ولم يُؤْذِنْ بها أَبَا بَكْرٍ وَصَلَّى عليها...

اين روايت #صحيح بر روايات ضعيف ديگر مقدم است و ثابت مي‌شود كه ابو بكر بر بدن ايشان #نماز نخوانده است و تا آخر عمر آن حضرت از دست وي ناراحت و ناراضي بوده اند.

و از طرف سوم، بسياري از علماي بزرگ اهل سنت تصريح نموده اند كه ابو بكر بر بدن آن حضرت نماز نخوانده است.

دفن شبانه به خاطر نماز نخواندن ابو بكر بر بدن حضرت زهرا (س)

عبد الرزاق #صاحب كتاب «المصنف» روايت معتبر ديگري را نقل كرده است كه اميرمؤمنان عليه السلام حضرت زهرا (سلام الله عليها) را شبانه #دفن كردند، تا ابو بكر بر آن حضرت نماز نخواند:👇👇

حسن بن محمد خبر داده است كه فاطمه دختر رسول خدا صلي الله عليه وآله شبانه دفن شد، رواي مي‌گويد: علي [عليه السلام] اين كار را انجام داد تا ابو بكر بر پيكر ايشان نماز نخواند؛ زيرا ميان ابو بكر و فاطمه چيزي (ناراحتي) بود.

📚الصنعاني، المصنف، ج 3، ص521

‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄

@yasee_nabavi

🍃یــــــاس نبوی🍃
🔴 سران فتنه یا یاران پیامبر؟!


وقتی خلافت را از علی(ع) #غصب کردند، عده ای از مهاجر که بزرگان صحابه به شمار می رفتند با بیعت با #ابوبکر مخالفت کرده و در خانه علی(ع) اجتماع نمودند.

👈جالبترین نکته اینجاست: جناب زبیر که #اهل_سنت هم به او ارادت ویژه ای دارند گفت:

لا أغمد سيفا حتي يبايع علي

من شمشيرم را #غلاف نمي كنم تا مردم با علي #بيعت كنند

📚الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج2، ص325

🏷زبیر پسر عمه حضرت علی(ع) بود، او حتی با عمر خلیفه دوم در مورد #حق علی(ع) بر خلافت مشاجره کرد، از بانیان اصلی قیام علیه عثمان بود. از نخستین کسانی بود که با علی(ع) در آغاز خلافت #بیعت نمود.

🌹پیامبر هم به #زبیر در مورد علی(ع) هشدار داد:

پیامبر(ص) روزی در حضور حضرت علی(ع) به زبیر فرمود: آیا علی را دوست داری، زبیر گفت: چرا دوست نداشته باشم، پیامبر(ع) فرمود: چگونه‌ای وقتی ظالمانه با او بجنگی؟!

📚تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج۱۸، ص۴۰۹؛ بحار، ج۱۸، ص۱۲۳.

اما همه این موارد گفته شد برای چه؟

همین جناب #زبیر از بانیان اصلی #فتنه جمل و نخستین کسانی بود که علیه امیرالمومنین #قیام کرد.

در میانه جنگ جمل از جنگیدن با علی(ع) منصرف شد، اما  عَمرو بن جُرموز، با چند تن از یارانش، به تعقیب او پرداخت و در جایی به نام وادی السِّباع او را غافلگیرانه کشت.

امام از کشته شدن زبیر اظهار ناخشنودی کرد و چون شمشیر وی را دید، با یادآوری دلیری‌های زبیر در جنگ‌های صدر اسلام فرمود: این شمشیر بار‌ها اندوه را از چهره رسول خدا زدود.

📚ابن سعد، طبقات کبری، ج۳، ص۷۸.

فاصله یار خاص پیامبر تا سران فتنه شدن، چند سال بیش نیست...

‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄

@yasee_nabavi

🍃یــــــاس نبوی🍃
#پاسخ_شبهات_وهابیت

💢آیا این حدیث از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: «اگر بنا بود #پیامبری بعد از من بیاید او حتماً #عمر (خلیفه دوم) می‌بود»؟!

🔹نکته اول

روایتی در برخی #منابع اهل سنت در وصف خلیفه دوم به پیامبر اسلام(ص) نسبت شده است:
 «لو کان بعدى نبىّ لکان ع#مر» اگر بعد از من پیامبری وجود داشت؛ همانا #عمر بود».

📚ترمذی ج ۵ ص ۶۱۵

این روایت، دارای #اشکالات #سندی و معارض‌های بسیاری است که ‌جای هیچ تردیدی در جعلی بودن آن باقی نمی‌گذارد. حتی اگر این #روایت را با معیارهای روایی اهل سنت نیز بسنجیم، قابل پذیرش #نخواهد بود؛ چرا که افرادی دروغ‌گو در جمع راویان آن وجود دارند

📚الغدیر، ج 5، ص 500

🔹نکته دوم

یکی از شرایط #پیامبران این است که قبل و بعد از نبوّت، به خداوند شرک نورزیده باشند و این شرط در میان همه انبیای الهی وجود داشت.
 حال اگر این روایت درست باشد؛ چگونه عمر  بن خطاب شایسته پیامبری است، در حالی‌که در سال ششم #بعثت اسلام آورد و تا قبل از آن بت می‌پرستید.

 خود #خلیفه، شخصی را #مخاطب  قرار داده و از دوران بت‌پرستی‌اش می‌گوید: «من و تو در زمان جاهلیت به کارى بدتر از کهانت آلوده بودیم، بت‌ها را می‌پرستیدیم و با آنها مأنوس بودیم تا این‌که خداوند ما را به‌ وسیله رسول خدا(ص) و اسلام، #کرامت بخشید».

📚ابن هشام، ج ۱ ص ۲۱۰

🔹نکته سوم

این روایت #دلالت دارد که در صورت عدم خاتمیت پیامبر اسلام(ص)، خلیفه دوم، پیامبر می‌شد. پس او باید بعد از پیامبر(ص) #برترین افراد باشد که چنین اعتقادی حتی با مبانی اهل سنت سازگار نیست؛ زیرا در منابع آنان به دفعات نقل شده است؛ پس از پیامبر(ص)، ابوبکر برترین بوده: «بهترین امت، پس از پیامبر اسلام(ص) #ابوبکر و سپس عمر بوده است»

📚بخاری ج ۵ ص ۷



@yasee_nabavi

🍃یــــــاس نبوی🍃
#ایام_فاطمیه

💢انگیزه #ابوبکر از غصب فدک


 انگیزه ابو بکر از غصب فدک چه بود؟


🔹غاصبان فدک انگیرهای مختلفی از غصب آن داشتند؛ در این جا به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم:🔻


1- امیرمؤمنان (علیه السَّلام) در نامه اى خطاب به عثمان بن حنیف می نویسد:


«بَلى کانَتْ فى أیْدِینا فَدَک مِنْ کُلِّ ما أَظلّته السَّماءُ، فَشَحَّت عَلَیْها نُفُوسُ قوم وَ سَخَت عَنْها نُفُوسُ قَوم آخَرینَ وَ نِعمَ الحَکَمُ اللّهُ».

(آرى از میان آنچه آسمان بر آن سایه افکنده بود، تنها فدک در اختیار ما بود، گروهى بر آن بخل و حسادت ورزیدند، و گروه دیگر سخاوتمندانه رها کردند، و بهترین حاکم خدا است).


2. دارایی و درآمد فدک می توانست پایه های قدرت اهل بیت راتقویت کند؛ به نحوی که با حمایت از اقشار آسیب پذیر و تألیف قلوب مردم جبهه قدرتمندی علیه حاکمیت غاصب شکل می گرفت، خلافت از ارزش این امتیاز مطلّع شده بود که در همان روزهاى نخست، فدک را از دست خاندان پیامبر خارج کرد.



3. از طرفی خلافت نوپای غصبی به خاطر تقویت مالى پایه هاى حکومت خود و با عنوان کردن این ادعا که پیامبران چیزى از خود به ارث نمى گذارند، «فدک» را مصادره کرد.

آنان حدیثى را دستاویز قرار دادند که قرآن آن را تکذیب مى کند؛

می گویند پیامبر فرموده:🔻

« نحن معاشر الانبیاء لا نورث ما ترکناه صدقة»؛


(ما گروه پیامبران، چیزی به ارث نمی گذاریم، هر آنچه ترک می کنیم صدقه است) در پاسخ به ادعای آنها باید گفت: چگونه پیامبران از خود ارث برجا نمى گذارند،

در حالى که خداوند می فرماید: 🔻


«وَ وَرِثَ سُلیمانُ داودَ».
؛ ( سلیمان وارث داود شد)


و می فرماید: 🔻

«فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا».

(به من فرزند پاکیزه اى عطا کن تا از من و از خاندان یعقوب ارث برند او را مورد رضایت خود قرار ده).


🔸اگر واقعاً پیامبران ارث نمى گذارند، چرا پیامبر آن حکم الهى را به دخترش زهرا (س) که تنها وارث او بود نگفت و به فردى که اصلًا با موضوع ارتباطی نداشت گفت🔸


📚نهج البلاغه، نامه 45.
سوره نمل، آیه 16.
سوره مریم، آیه 5 و 6.



@yasee_nabavi

🍂یــــــاس نبوی🍂