اگر من نرفتی به مازندران
چند سال پیش مرحوم دکتر ابوالفضل خطیبی از من پرسید که فلانی چه میگویی در فعل این بیت که شناسه ندارد؟ عرض کردم این یک فعل تمنایی (optative) کهنه است، به اسلوب ادوار قدیمتر زبان، و اگر درست به یاد داشته باشم، او را به کتاب زبان کهنترین متون نثر فارسی از استاد لازار رجوع دادم. از آن زمان به بعد شاید هیچ کتاب فارسی را ندیده باشم که نویسندگان آنها ساخت این افعال را در بعضی متون کهن ما درست تشخیص داده باشند. پس به یاد آن مرحوم و به جهت یادآوری به دوستاران زبان فارسی این چند سطر را در توضیح این ساخت مینویسم.
در ادوار قدیمتر زبان فارسی (یعنی در دورهای از رواج فارسی میانه)، فعل تمنایی شناسه نمیپذیرفته و نشانهٔ وجه تمنایی مستقیماً به مادهٔ مضارع یا فعل کمکی ماضی (یعنی h) میپیوسته و از این دو به ترتیب فعل تمنایی مضارع و فعل تمنایی ماضی ساخته میشده است.* این نشانهٔ وجه تمنایی یک یاء مجهول، یعنی ē، بوده است. به عنوان مثال جملهای مانند همان بیت فردوسی از خود میسازم:
اگر من به مازندران نرفتمی، دیوان بهایران آمدندی.
agar man nē raft hē ō māzandarān, dēvān ō ērān mad hē.
ملاحظه میشود که از هر دو فعل، که یکی مفرد و یکی جمع است، هیچ یک شناسه ندارد. همین hē است که در فارسی بدل به ی در تمنایی ماضی شده است.
چیزی از این در فارسی باقی مانده و چیزهایی را هم کاتبان ضایع کردهاند. در فارسی علاوه بر یاء تمنایی (که چنانکه گفتیم در تلفظ یاء مجهول است)، در بعضی لهجات یک یذ، یعنی ēdh، نیز تداول داشته که احتمالاً بازمانده است از صرف باصطلاح ناگذر تمنایی باستانی (یعنی aita). از جملهٔ این لهجات لهجهٔ هرات بوده که فعل تمنایی آن به همان شیوهٔ قدیم، یعنی بدون شناسه، ساخته میشده است.
این ی یا یذ با یاء تکرار منشأ واحد دارد، ولی غلط است اگر گمان بریم که فعل تکراری (مثلاً "هر روز به مدرسه رفتمی") را هم میتوان بدون شناسه ساخت (و این اشتباهی است که بعضی شارحان متون کهن کردهاند). این خلاف قواعد است. بعلاوه، غلط است که یذ را نشانهٔ فعل تکراری نیز بدانیم: نشانهٔ فعل تکراری فقط ی بوده. یکی از کاتبان طبقات انصاری به نحو افراطی فعلهای ماضی تکراری را نیز با یذ ساخته و مصحّحان اینها را گاه (نه همیشه، چون ضابطهٔ درستی در تصحیح آن متن ظاهراً در کار نبوده) وارد متن کردهاند.
آنچه از متنهای هرات چاپ شده پرغلط است و گناه این اولاً به عهدهٔ کاتبان است. با این همه، میتوان و باید این متنها را از نو تصحیح بهتری کرد و این کار کسانی است که تمامی متون هروی را با هم مورد بررسی و تدقیق قرار دهند و تحقیقی دقیق دربارهٔ نسخههای موجود آثار عبدالله انصاری کنند و آن گاه آن را با آنچه از گویش امروزین هرات شناخته است بسنجند و به علاوه از آثار عربی انصاری نیز غفلت نکنند و سعی در شناخت تمامی جوانب منظومهٔ فکری انصاری کنند، زیرا بدون این شناخت چنین کاری شدنی نیست. بنابراین، این کار کار کسانی نیست که وقتی به متون عرفانی میرسند به قول خود دماغشان را میگیرند. چنین کسانی مرد چنین کاری نیستند. ابتدا باید تفسیر انصاری را تصحیح کرد، چون ترجمه و تفسیر قرآن است و آیات قرآن و عبارات عربی در تصحیح آن بسیار راهگشا. اکنون که دو تصحیح از این تفسیر در شرف انتشار است، میتوان امیدوار بود که گامی استوار در این راه برداشته شده است.
یادآوری دیگر این است که زبان عبارت از مفردات نیست. استادانی که به نام "دانش گونهشناسی" متکفّل وظیفهٔ شناخت لهجات قدیم هرات و ماوراءالنهر و سیستان و جز آنها شدهاند، گرچه فوایدی به تحقیقات رساندهاند، ولی چنان در آب مفردات غوطه خوردهاند که از باقی تقریباً غافل ماندهاند. این جا نمیتوان به شرح گفت که در این راه چه باید کرد، ولی من برای بعضی شاگردانم در همین سالهای اخیر تشریح کردهام که برای این شناخت لهجات قدیم در متون کهن چه اسبابی لازم است. امیدوارم بعضی از آن دوستان این نوع "گویششناسی" (نه "گونهشناسی") را به از این که هست متعهّد شوند.
در کتاب استاد لازار هرچه باید دربارهٔ فعل تمنایی در فارسی و دربارهٔ بسیاری مسائل اساسی زبان فارسی در آن ادوار گفته شود گفته شده. کاش دوست گرامی آقای حریری که مدتی است کار ترجمهٔ کتاب را فروگذاشته، آن را برگیرد و از سر گیرد و قومی را منتدار خود کند.
——
* این توضیح غیر تاریخی است. در فارسی میانه ساخت ماضی، بخلاف غالب افعال مضارع، ساخت ترکیبی است. از این منظر این طور نیز میتوان گفت که فعل ماضی تمنایی در فارسی میانه عبارت است از مادهٔ ماضی و hē.