«پرسش»
سلام ماهیها... سلام، ماهیها
سلام، قرمزها، سبزها، طلاییها
به من بگویید، آیا در آن اتاق بلور
که مثل مردمک چشم مردهها سرد است
و مثل آخر شبهای شهر، بسته و خلوت
صدای نیلبکی را شنیدهاید
که از دیار پریهای ترس و تنهایی
به سوی اعتماد آجری خوابگاهها،
و لایلای کوکی ساعتها
و هستههای شیشهای نور پیش میآید؟
و همچنان که پیش میآید،
ستارههای اکلیلی، از آسمان به خاک میافتند
و قلبهای کوچک بازیگوش
از حس گریه میترکند
فروغ فرخزاد، تولدی دیگر، ۱۳۴۲
https://t.center/women_poetry